English Version
English

نوبت باران محفوظ است

نوبت باران محفوظ است


لطفا خودتان را به رسم کنگره معرفی بفرمایید واینکه از چه سالی وارد کنگره شدید و چه خدمت‌هایی را تجربه کرده‌اید؟
سلام دوستان فاطمه هستم همسفر ایوب، من اردیبهشت ماه سال 97 وارد کنگره شدم و سعادت این را داشتم که در جایگاه مرزبانی، دبیری و در قسمت سایت خدمت کنم.

شما سال گذشته در آزمون کمک راهنمای قبول شده‌اید، چقدر وقت گذاشتید تا به نتیجه دلخواه رسیدید؟
بله خدا را شکر، راستش زمان زیادی نداشتم چون مرزبان بودم و با وجود 3 بچه وقت آزادم کم بود. از مهرماه شروع به خواندن کردم، یکسری از منابع را بار اول بود که مطالعه می‌کردم اما به لطف خدا برای اسفند ماه آماده بودم.

آیا حس و حال مسافرتان در زمان خواندن برای آزمون، روی شما تاثیر خاصی داشت؟
صد البته، وقتی درس خواندن من باعث تشویق ایشان می‌شد و در کنار من درس می‌خوانند واقعا انرژی می‌گرفتم، سعی می‌کردم مطالبی را که می‌خوانم خلاصه‌برداری کنم تا ایشان هم از آن استفاده کنند و باعث موفقیت‌شان شود.

با توجه به تلاش و میزان مطالعاتتان، انتظار قبولی در آزمون را داشتید؟
راستش را بخواهید خیر، چون پیش خودم احساس می‌کردم باید وقت  بیشتری می‌گذاشتم که نگذاشتم. فکر می‌کردم افراد دیگری هستند که از من لایق‌ترند.

وقتی فهمیدید مسافرتان برگشت خورده، ناامیدی به سراغتان نیامد؟ چگونه با آن ناامیدی مواجه شدید؟

در ابتدا چرا، دنیا روی سر من خراب شد. برگشت مسافرم همزمان شد با تودیع راهنمای سفر اولم، خانم منیژه فرجی، من احساس می‌کردم بین زمین و هوا معلق مانده‌ام. برای ماندن در کنگره، راهنمایی‌ها وتشویق‌های ایشان خیلی کمک می‌کرد بتوانم خودم را پیدا کنم تا به قول معروف: مجدد سرپا بشوم.  بعد از آن، دلگرمی‌ها وامیدهایی که خانم سمیه سلاطین عزیز به من می‌دادند، کمکم می‌کرد تا بر حربه‌ی بزرگ شیطان، یعنی ناامیدی غلبه کنم.

شما تجربه دو بار سفر را داشته‌اید، لطفا برای ما بگویید چه انگیزه‌ای شما را تشویق به حرکت کرد؟

کنگره به من یاد داد خودم را دوست داشته باشم، خودم را ببخشم و به زندگی با دید بهتری نگاه کنم. بار اولی که سفر کردم، سفرم نا آگاهانه بود. وقتی وارد کنگره شدم، آمدم تا از کار مسافرم سر در بیاورم، اما سفر دوم را با آگاهی شروع کردم.
با وجود این که مسافرم در این مدت فهمیده بودند کنگره دستاوردهایی دارد که در هیچ کجای دنیا پیدا نمی‌شود، اما من می دانستم اگر ارتباطم با کنگره، که تنها راه درمان مسافرم است، قطع شود، دیگر هیچ وقت ایشان به کنگره بر نخواهند گشت.

چه نکاتی شما را برای موفقیت  (چه در سفر و چه در آزمون کمک راهنمایی) یاری کرد؟

مهمترین عامل، خواست قوی است. اگر انسان با تمام وجود چیزی را بخواهد و در جهت رسیدن به آن تلاش کند، صد درصد خداوند رحمان و رحیم آن را برایش مقدر خواهد کرد. شاید زمان ببرد، اما نوبت باران محفوظ است و باید با امید به روشنایی در جهت رسیدن به هدف گام برداشت.

تخریب شیشه چه اثراتی در زندگی شما گذاشته که هنوز در حال بازسازی آن هستید؟

شیشه مخدّر و محرّکی شیطانی است. بسیاری از تخریب‌های آن در صور پنهان است. فکر می‌کنم بیشترین تخریب شیشه در روح و روان من وفرزندانم است و امیدوارم بتوانیم بازسازیش کنیم. اما در صور آشکار، بیشترین صدمه‌ای که به زندگی من زد، صدمات مالی  بود که هنوز در حال بازسازی و جبران آن هستیم.

با استفاده از تجربه‌تان (در خصوص مصرف شیشه)، چه پیام امیدوار‌کننده‌ای برای همسفرانی دارید که درگیر تخریب‌های این ماده مخدّر هستند؟

شیشه هم مانند سایر مخدّرهای دیگر، صد درصد درمان‌شدنی است، چه بسا راحتر از خیلی مخدّرهای محرّک، با این تفاوت که فکر می‌کنم مسافران شیشه از نظر عاطفی نیاز به توجه ومراقبت‌های خاص‌تری دارند پس باید تلاش کرد و توکل به خدای بزرگ داشت که قطعا همگی از آزمون سخت اعتیاد سربلند بیرون خواهند آمد.

در مسیر درخشان کنگره از کدام وادی بیشتر الهام گرفتید؟

بدون شک وادی سوم و وادی چهاردهم. (بایدِ ) وادی سوم برای من حاکمیت کرد. زمانی که توانستم درک کنم تنها خودم می‌توانم به خودم کمک کنم، راهم را پیدا کردم. در مسیر حرکت، دریافتم که بدون شک عشق، عاشق شدن وعاشق ماندن، آخرین ماموریت انسان روی کره زمین است پس تلاش می‌کنم لحظه به لحظه‌ی زندگی‌ام را با عشق سپری کنم؛ عشق به خودم، به مخلوقین خداوند ودر نهایت ان‌شاء‌الله عشق به خالق.

درسی که از وادی پنج گرفتید چه بود؟

این بود که در تمام مراحل زندگی فکر کردن و بررسی مسائل، تنها  راه حل مشکلات نیست، بلکه باید آنقدر قدرت داشته باشیم تا بتوانیم افکارمان را به مرحله عمل برسانیم. ضمن این که پله های وادی پنجم هر کدام برای من یک دنیا درس داشتند وسعی می‌کنم بتوانم آن‌ها را اجرایی کنم.

حستان در اولین جشن رهایی چگونه بود و از خداوند چه هدیه‌ای را درخواست کردید؟

حسی غیر قابل وصف، حس وصال وآرامش خاطر و البته حس غرور. انگار خستگی شانزده سال زندگی  پر از تنش، از تنم خارج شد. از خداوند خواستم مثل همیشه رهایم نکند وبدی‌هایم را ببخشد، خوبی‌های غیر قابل وصفش را شامل حالم گرداند و کمکم کند تا بتوانم این جایگاه را هر بار در کنار رهجوهایم تجربه کنم.

چه راهکار و  پیشنهادی برای عزیزانی دارید که قصد شرکت در آزمون نهایی را دارند؟

باتوجه به زیاد بودن منابع، فکرمی‌کنم در ابتدای کار حتماً باید برنامه‌ریزی داشته باشند، منابع را دسته بندی کنند، بعد از آن به نظر من باید فقط از هر فرصتی که بدست می‌آورند، استفاده کنند و بدون توجه به چیزی، فقط وفقط درس بخوانند و بقیه ماجرا را به خالق مهربان بسپارند، چرا‌که اگر به صلاحشان باشد، قطعا قبول خواند شد. 

بسیار سپاسگزارم که برای این مصاحبه وقت گذاشتيد.

تایپ: کمک راهنما همسفر سکینه، لژیون دهم
ویرایش و ارسال: همسفر سمیه ، رهجوی کمک راهنما همسفر سعیده ، لژیون پنجم
عکاس و ارسال عکس برای سایت کنگره : همسفر نازنین ، رهجوی کمک راهنما همسفر سعیده ، لژیون پنجمهمسفران نمایندگی ستارخان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .