چهاردهمین جلسه از دوره دوم لژیون سردار همسفران نمایندگی حسنانی با دستور جلسه «برای چه به دیگران کمک میکنیم؟» به استادی پهلوان همسفر مونا، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر فاطمه در روز سهشنبه چهارم مردادماه 1401 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
در هستی یک چیز جاری است که شما کمک میکنی و کمک میگیری و زندگی کردن بدون این کمکها اصلا روال خودش را ندارد، از بدست آوردن هر چیز برای داشتن هر چیزی در زندگیمان به کمک دیگران نیازمندیم و همین کمکها را هم خودمان با تخصصهای خاص خودمان به دیگران انجام میدهیم، پس چیزی که واضح و مشخص است که کمک کردن باید وجود داشته باشد ولی علاوه بر اینکه کمک کردن یک چیز اساسی در زندگی است و برایش پاداش و هدیهای در نظر گرفته شده است.
به نظرم کمک کردن برای این است که ما حال خوش داشته باشیم، آقای مهندس همیشه میگویند مقصود ما از زندگی کردن بدست آوردن حال خوش است، من این را با یک امتحان خیلی کوچک در کنگره توانستم یاد بگیرم، وقتی که میآمدم شعبه مثلا شاید چند ماه از آمدنم به کنگره میگذشت قبل از اینکه به کنگره بیایم، از عابر بانک مبلغ دویست هزار تومان میخواستم بگیرم که در سبد بیندازم مبلغ مثلا صد و پنجاه هزار تومان تراول میداد پنج تا ده هزار تومانی، چون تازه داشتم پسانداز کردن را هم در وادی پنجم یاد میگرفتم و میخواستم امتحان و آزمایش کنم میگفتم پنجاه تومن را برای پساندازم کنار میگذارم، موقع قانون یازدهم کیفم را باز میکردم چشمم به پنجاه تومنی میافتاد ده هزار تومان را برمیداشتم و در سبد میانداختم دو بار، سه بار این اتفاق برای من افتاد و بعد خیلی برای من جالب شد بار اول ندانسته بار دوم و سوم را خودم آزمایش کردم که باز انتخاب خودم بود وقتی به جای پنجاه هزار تومانی ده هزار تومان را در سبد میانداختم، از شعب تا منزل ما شاید مثلا ده دقیقه راه بود، آن پنجاه هزار تومانی که نگاه کرده بودم و نداده بودم به طرز بدی از من گرفته میشد حالا یا تاکسی کرایه را از من گرانتر میگرفت یا یک اتفاقی در هر سه بار برای من میافتاد که آن پول را با یک حال بدی مجبور میشدم از دست بدهم، بار اول که این اتفاق افتاد، برایم جالب شد چون من میخواستم آموزش بگیرم شاید برای من در هر سه بار این موضوع پیش آمد که من این را یاد بگیرم که اگر یک چیزی را که در اختیار من برای بخشیدن قرار داده شده باشد من آن را نبخشم یا حال خوش و لذتش را نبرم با یک حال بد و یک شکل بدی از من گرفته میشود، بعد که دقت کردم، دیدم واقعا در زندگی این اتفاق میافتد، آقای مهندس همیشه میگویند مال دیگران در مال ما وجود دارد وقتی آن مال را من خودم سعی نکنم با حال خوب و به موقع از روی آگاهی با فکر کردن در جایی که برای آن است خرج نکنم، اگر دقت کنیم میبینیم من این پول را داشتم مثلا برای مریضی رفت، پول را داشتم یک چیز گرانتر خریدم، آن پولی که گرانتر دادم آن پولی بود که مثلا گذاشته بودم کنار، وقتی در آن ریز میشویم، ما اینجا یاد میگیریم که کمکم در همهچیز ریز شویم و از آن ریز شدنها است که یاد میگیریم و میبینیم واقعا اتفاق میافتد، حتی وقتی که من آن پول را پسانداز کردم و فکر کردم که کار خوبی کردهام و مثلا پسانداز هم جزء آموزشها است ولی اگر آن پول مال کنگره بود آن پسانداز هم در جایی خرج شد که من لذتی از آن نبردم من زحمت کشیده بودم آن پول را کنار گذاشته بودم این همه وقت جمع کرده بودم چه شد! واقعا آن حال خوب را نگرفتم، این یک درس خیلی خوبی برای من شد اینکه به ما اجازه کمک کردن داده شده برای اینکه ما بتوانیم حال خوب را دریافت کنیم حالا این بخش مادیاش بود، در قسمت معنویاش هم همینطور است، اگر ما بتوانیم کارهای خوب برای دیگران انجام دهیم در تخصص و توان ما باشد وقتی انجام میدهیم بعد انجام دادن یک انرژی خوبی از اینکار میگیریم ولی اگر انجامش ندهیم حالا به هر بهانهای، به هر دلیلی، نه تنها ما حال خوب را پیدا نمیکنیم و چیزی به ما اضافه نمیشود، معمولا چیزی هم از ما کم میشود یعنی یک انرژی را در زندگی کسر میآوریم، معمولا دیدهاید در کنگره وقتی که کسی میآید، برای اینکه ما بتوانیم اینکار را انجام دهیم و تمرین کنیم خدمت ها برای ما در نظر گرفته شده همه ما در اینجا تجربه خدمت کردن را دیدهایم که میگویند اگر خدمت را قبول نکنی دیگر خدمت تو را قبول نمیکند و به سمت شما نمیآید، این حرف را خیلیها به ما میزنند و میگویند به شما خدمت را پیشنهاد دادهاند اصلا نه نگویید و حتما انجامش دهید برای همین است واقعا هم این اتفاق میافتد میتوانید امتحانش کنید و متوجه میشویم که اگر کمک نکنیم حال ما خراب میشود این را واقعا با تجربه بدست آوردهام، پس به دیگران کمک میکنیم تا حال خوب داشته باشیم، بتوانیم آموزش و یاد بگیریم و خیلی خوب است که ما در اینجا قرار گرفتهایم تا بتوانیم از هر چیزی در زندگیمان آن نتیجه خوب را پیدا کنیم، یاد بگیرم و استفاده کنیم
ممنونم که به صحبت های من گوش کردید.
مشارکت خانم زهرا
خدای خوبم را شاکر هستم که به من فرصت داد تا امروز در این جلسه حضور داشته باشم تا در کنار دوستان عزیزم که همه پر از عشق و محبت هستند باشم.
دیشب که به دستور جلسه فکر میکردم که چرا ما باید به دیگران کمک کنیم حالا گذشته از آن جنبه معنویاش که حالا در دین ما کارهای ارزشی ثواب دارد خیلی جنبههای دیگری هم میتواند داشته باشد، در فکر فرو رفتم و وادیها را خواندم تا بتوانم از وادیها مثلا جواب این سوال را به خودم بدهم، وادیهایی که ما از آنها آموزش گرفتهایم و به تکرار در هر وادی اشاره شده است، برمیگردیم به وادی آخر که وادی عشق و محبت است، میدانیم که خداوند هستی را به واسطه عشق آفریده است و هر کدام از اجزای هستی به نحوی کاری برای ما انجام میدهند کوه، دشت، دریا و رودخانه تمام اینها کاری را انجام میدهند که به درد من میخورد، رودخانه جاری است آبی و آبادانی میآورد، کوه ها استواری دارند که زمین را نگه داشتهاند، ابر، باد، باران و خورشید تمام اینها اگر خللی در آن وظیفهشان به وجود بیاید و کارشان را انجام ندهند در کل هستی اختلال بهوجود میآید، فکر کردم و رسیدم به وادی عشق که میگوید رودهای جاری، دیدم رودها که جاری هستند در مسیرشان آبی و آبادانی هست هر جا که آبی است آبادانی است زندگی و حیات است، فکر کردم در مورد انسان اگر بخواهم جاری باشم اگر بخواهم چیزی از من برای همیشه بماند جزء اینکه کار ارزشی انجام بدهم و بتوانم از خودم چیزی باقی بگذارم در حیات دیگران تاثیر داشته باشم الان هم که نگهبان پیام لژیون را خواندند که از خطابه سردار بود گفتند که جوانها تلف میشوند پس اگر من کمک کنم توانستهام به زندگی یک جوان، یک خانواده کمک کنم چون میدانید بنیان هر جامعهای بر پایه خانواده است، اگر من بتوانم به یک نفر کمک کنم، فقط آن یک نفر نیست، یک خانواده است، به دنبال آن خانوادهها و به دنبال آن یک جامعه را توانستهام در نجاتش کمک کنم، پس این کمک کردن بسیار ارزشمند است و خیلی جنبههای زیادی دارد اگر بخواهیم فکر کنیم شاید بشود یک کتاب درست کرد پس باید سعی کنم هر کاری که از دستم برمیآید اینجا لژیون سردار است بیشتر کمکهای مالی مدنظر ما است که بتوانیم از این طریق به حیات انسانهای دردمند که همه ما هم این درد را چشیدهایم با گوشت و پوست و استخوان حسش کردهایم و باید بتوانیم لااقل نقشی در نجات انسانها داشته باشیم تا آنها هم زندگی خوب و راحتی داشته باشند.
مشارکت خانم فاطمه
در رابطه با کمک کردن، یکی از نیازهای ثانویه انسان است همانطور که نیازهای اولیه ما خوردن و خوابیدن و تولیدمثل است، نیازهای ثانویه هم محبت کردن و کمک کردن به دیگران میباشد، کمک کردن میتواند دو جنبه داشته باشد: جنبه منفی و جنبه مثبت، به نظر من زمانی میتوانم از کمک دیگران یک حس خوبی بگیرم اینکه واقعاً آن را برای نیاز خود ببخشم یعنی اینکه برای حال خوش خودم ببخشم اما اگر دنبال تایید، تعریف و تمجید باشم، میشود همان حس منفی، یعنی در واقع حال خوبی نخواهم داشت، در کمک کردن مالی به این صورت است من در لژیون سردار شرکت میکنم و آرامآرام پول میریزم، دوست دارم دنور و پهلوان شوم، حالا این دنوری و پهلوانی به چه شکل است؟ آیا به این معنا است که من دیده شوم؟ یعنی تایید طلبی باشد و برای این باشد که از من تعریف و تمجید کنند و به جایگاهی برسم؟ به نظر من حس خوبی نخواهد داشت زیرا اگر این اتفاق نیفتد، در کنگره به صورتی است هر کس کاری انجام میدهد، آن را انجام میدهد و میرود، یعنی قرار نیست که از شما تعریف و تمجید کنند، من بایستی در کنگره یاد بگیرم واقعاً بخششی که میخواهم انجام دهم اگر میخواهم به دیگران کمک کنم برای حال دل خودم باشد، یعنی نیازهای خودم تامین شود، زمانی من میخواهم به دیگران کمک کنم که یکی از گرههای کار خودم باز شود گرههای صور پنهانم و به این صورت نباشد که بگویم من الان کمک میکنم و ده برابر آن را به حساب مالی من برمیگردد، به نظرم دیدگاه، خیلی مهم است که برای تعریف و تمجید نباشد.
مشارکت خانم معصومه
در وادی سیزدهم درباره مثلث عشق عقل و ایمان صحبت کردهاند برای اینکه سیستم عقل درست کار کند باید یکسری کارهای ارزشی
انجام دهم تا مثلث خود را کامل کنم، آقای مهندس بسیار زیبا گفتهاند که هر چهقدر انسان ایمانش قویتر باشد بیشتر دوست دارد به دیگران کمک کند و این پساندازی میشود برای بُعد بعدی من، آقای اشکذری در مصاحبهای که با ایشان درباره کمک کردن داشتم، فرمودند: زمانی که خدمت میکنیم حال خوش آن خدمت برای خودمان است و کمک میکند که هورمونهای درون بدنم درست و به اندازه ترشح شوند و از آن حال خوش برخوردار شوم.
مشارکت خانم مبشری
خیلی خوب هست که پهلوانان به شعبهها میآیند و ما میتوانیم آموزش بگیریم، در گذشته فکر میکردم باید از توانایی مالی خوبی برخوردار باشی تا بتوانی پهلوان یا دنور شوی، ولی باید دل بزرگ و بخشندهای داشت و این برای ما یک درس است به خانم طیبه عزیز نگهبان جدید لژیون سردار تبریک میگویم و از خانم فاطمه دبیر جلسه هم تشکر میکنم، در قسمت آخر مشارکت چهارشنبه شخصی بود که از همه جا ناامید و همه چیزش را از دست داده بود ولی کنگره با آغوش باز حمایش کرد و توانست درمان شود و درمان یک شخص به نوعی درمان کل انسانها است و خود من در درجه اول شخصی هستم که اگر کاری لذتبخش بود انجام بدهم و پولم را دارم جایی خرج میکنم که به من انرژی میدهد، چون پول معادل انرژی است و این انرژی چند برابر در کنگره بر میگردد، استاد امین هم میفرمایند: گاهی اوقات ما هرکاری انجام میدهیم آن انرژی و حس خوب را به ما نمیدهد و جابهجایی ضرب در عملکرد است و ما اگر نیرو را معادل حس بگیریم، خیلی وقتها چون حسم خوب نبوده عملکرد خوبی هم نداشتهام و در کنگره دیدم کسانی که خدمت انجام میدهند حسابشان با کنگره صفر است، چون توقعی ندارند و حال خوشی دارند امیدوارم بتوانم در جایگاههای مختلف خدمت کنم و از حال خوبش برخوردار شوم.
مشارکت همسفر کمک راهنما لیلا:
من از کودکی تاکنون جز آرزوهایم بوده است که بتوانم انسان دست به خیری شوم، ولی این را در خود نمیدیدم فقط آرزویش را داشتم تا اینکه بعد از گذشت ده سال که در کنگره بودم، عضو لژیون سردار شدم زمانی که پرداخت کردم با خودم گفتم: نرسیده به خانه پشیمان میشوم چون شرایطش را نداشتم و با دست خالی شرکت کرده بودم، ولی هر چه بیشتر میگذشت حالم بیشتر خوب میشد، انگار خمر عجیبی داشت در من ترشح میشد و این خدمت من روزنهای شد برای کمک کردن در این امر بزرگ، پشیمان نشدم و در قبالش بخشندگی را آموختم و در اصل به خودم کمک کردم.
مشارکت مرزبان همسفر ملیحه:
من یک ماه قبل از اینکه به کنگره بیایم با شیرخوارگاه شبیر تماس گرفتم و درخواست یاری دادم ولی آنها فقط شماره من را گرفتند و گفتند فعلا نیازی به نیرو نداریم و اگر نیاز شد تماس میگیریم و من از کنگره هیچ اطلاعی نداشتم تا زمانیکه برادرم که کمک راهنما هستند از مشکلات من با همسرم که در اثر مصرف به وجود آمده بود مطلع شدند و کنگره را به من پیشنهاد دادند، در چهارده مقاله در مورد افرادی که ماندگار میشوند میگوید که افرادی که به اینجا میآیند، جواب میگیرند و آنقدر حالشان خوب میشود که دوست دارند جان خودشان را هم بدهند که ماندگار شوند و خود من هم زمانیکه تصمیم به شرکت در لژیون سردار گرفتم خدا هم کمک کرد و قرار است برج شش قرعهکشی برنده شوم و بتوانم پرداختی انجام دهم.
مشارکت کمک راهنما همسفر طاهره:
قبل از کنگره فکر میکردم کسی بخشنده میشود که توانایی مالی زیادی دارد و زمانیکه به دور و اطراف نگاه میکردم با خود میگفتم چرا این افراد بخشش ندارند ولی اینجا یاد گرفتم که بخشندگی به این نیست که من مال زیادی داشته باشم تا بتوانم ببخشم یا علم زیادی داشته باشم که بتوانم ببخشم، در آیه شریفه هم آمده است که هر مالی که دارید باید زکاتش را بدهید و از مالی که دارید باید ببخشید و باید باز پرداخت بدهی را داشته باشم تا بتوانم به حالخوش برسم و اینجا فهمیدم که بخشندگی به دارایی نیست تصمیم گرفتم کمکم ببخشم با اینکه وضعیت کاری خوبی نداشتم، شروع کردم به بخشیدن و دیدم در زندگی چقدر برگشت دارد ولی با خودم نمیگفتم من میبخشم دوباره بدست بیاورم، ولی بعد از بخشیدن در زندگیام سرازیر شد و این را از کنگره یاد گرفتم که باید ببخشم تا بتوانم چیزهای بیشتری به دست بیاورم، در شهر ما افرادی میبینم که بخشندگی خیلی زیادی دارند یعنی از حال هم خبر دارند و میدانند چه کسی دارد و چه کسی ندارد هوای همدیگر را دارند و روستا فقیر ندارد و به اطراف روستا کمک میکنند اینها از کمکم بخشیدن شروع کردند و الان به جایی رسیدند که در روستا فقیر نیست و این حال خوب به خودشان بر میگردد، من اگر یاد بگیرم که ببخشم حتی یک پنجم از مال یا آگاهی، به لذت میرسم.
مشارکت کمک راهنما همسفر رضیه:
تشکر از خانم مبشری بهخاطر این جلسات خیلی خوب، و از خانم دبیر هم تشکر میکنم، کسانی که کنگره میآیند حس بخشیدن و خیر بودن در ما بوده و مطمئن هستم یک روز همه جایگاه سردار و پهلوان را تجربه خواهیم کرد، اما دلیل دیگر آن شکرگزاری از نعمت خداست، وقتی خداوند نعمتی به ما داد و ما میدانیم که باید شکرگزاری کنیم حالا چه معنوی چه مادی، این وظیفه مضاعف میشود، مهمترین چیزی که برای من اتفاق افتاد این است که این بخشش خودش تولید پول میکند، تولید انرژی میکند من وقتی تعهد میدهم که کاری میخواهم انجام بدهم، برای درآمدش تلاش میکنم و روی آن متمرکز میشوم و یک جایی این تفکر باعث میشود نیروی القا کمک میکند و حتی ممکن است یک کار بهتر و درآمد بهتر در زندگی خودمان اتفاق بیفتد، این شکرگزاری باعث تولید انرژی میشود انشاءالله بتوانیم جایگاه شما را تجربه کنیم.
خانم فاطمه:
این جایگاه را به شما تبریک میگویم اخرین جلسه دبیری من است و این مدت خیلی انرژی بدست آوردم از خداوند تشکر میکنم که اجازه خدمت به من داده شد چون داشتم از کنگره فاصله میگرفتم و خدمت بود که دور نشدم، چیزهای که از کنگره یاد گرفتم این بود که باید نفسم را تربیت کنم و خواسته دیگران اولویت داشته باشد در حد تعادل طوری نفسم را تربیت کنم که در این راه از آموزشهایش استفاده کنم و به صورتی باشد که لطمه وارد نشود، در گذشته با بخشیدن و کمک کردن آنها باعث شده است که من در اینجا حضور داشته باشم، به جرات میگویم من در یکی دو مورد از خواستههای خود میگذرم تا بتوانم اینجا حضور داشته باشم، چون 6 میلیون در این اوضاع اقتصادی پول خیلی زیادی نیست با چند قسط میتوانیم پرداختش کنیم من خودم میتوانم و خوشحال هستم و از خداوند تشکر میکنم که اجازه خدمت به من داده شد.
مشارکت پهلوان همسفر مونا
خدمت در کنگره آنقدر حس خوب دارد که هر کدام از این جایگاه را ساعتها میشود در موردش صحبت کرد، هر کس فکر میکند فقط خودش این چیزها را کشف کرده است، بعد که صحبت میکنند میبینم که تکتک آدمها اینها را تجربه کردهاند و با دید خودشان به آن نگاه کردند و واقعا لذتبخش است، هر کدام که مشارکت میکردید واقعا فکر میکردم یک تیکه از چیزهای که من حس کردم را میگویند جایگاه خدمت کردن در هر جایی فرق نمیکند خیلی لذتبخش است چون با آگاهی انجام میدهیم فکر کنم همه ما با هم پیشینه مشترک داریم حتما کار خوبی در زندگی کردیم و یک اتفاق خوب در وجود ما بوده است که الان اینجا نشستهایم و با همه مشغله بیرون از اینجا و تمام اتفاقات و ناهنجاریها که در اطرافمان است جدا از آن ما میتوانیم ساعتی را به فکر کردن یا کمک کردن به دیگران، حال خوب پیدا کردن بشینیم و در موردش صحبت میکنیم، واقعا در این کار همه ما کار خوب را انجام دادیم و یک روزی اتفاقی برای ما افتاده است که الان با هم این تجربه را میکنیم خیلی چیزها در صورپنهان اتفاق میافتد، وقتی به جایگاه پهلوانی میرسید ظرفیت آن در شما شکل گرفته است از تجربه خود بگویم، چند وقت است که به لژیون سردار وارد شدم اتفاقها و معجزههای جالبی در زندگی من افتاد که این آخری را گذاشتم وقتی کار تمام شد بیان کنم خوشحال هستم که به جایگاه دنوری رسیدم و خداوند را شکرگزار هستم که این فرصت به من داده شد، وقتی به آینده فکر میکنم میدانم که مسئولیت من زیادتر خواهدشد زیرا در جایگاههای بالاتر مسئولیت سنگینتر میشود باید ظرفیت خود را بالاتر ببرم تا به اهدافی که در آینده دارم برسم و در راه صراطمستقیم باشم.
مشارکت خانم فیروزه
من سعادت این را نداشتم که در لژیون سردار عضو شوم اما مسافرم عضو لژیون سردار است پسرم هم در شعبه همسفرهای ستارخان عضو لژیون سردار میباشد پسرم خیلی به من وابسته بود و رفتن به خدمت سربازی برای او به خاطر وابستگی کمی مشکل شده بود چهارسال است که در قسمت همسفرها عضو میباشد خیلی دوست داشت که وارد لژیون سردار بشود اولین حقوق خود را که گرفت عضو لژیون سردار شد و چون در چشمش لنز طبی داشت دکتر چشم پزشک گفت که از سربازی معاف میشود. خدا را شکر طبق قانون پسرم معاف شد. مسافرم برای ورود من به کنگره بسیار دعا میکرد زیرا من ۴ یا ۵ سال دیرتر از مسافرم به کنگره آمدم او دوست داشت من هم به کنگره بیایم و خدمتگزار بشوم مسافرم میگوید: اگر من کمک مالی به کنگره میکنم این زکات سلامتی است که به دست آوردم زیرا او تخریبهای زیادی داشت ممنون که به مشارکتم گوش کردید.
اعضای لژیون سردار و مهمانان لژیون:
تایپ: گروه سایت
ویرایش: همسفر مریم رهجوی کمک راهنمایی همسفر زهره (لژیون اول)
عکس، ویرایش نهایی و ارسال: مرزبان خبری همسفر رویا
همسفران نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1216