جلسه یازدهم از دوره دوم از سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره60، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی حافظ با استادی دیدبان محترم مسافر آقای علیرضا زرکش، نگهبانی مسافر خیرالله و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب بی ادبی و تعادل بی تعادلی» شنبه بیست و یکم خرداد ماه 1401 ساعت ۱۷ آغاز به کارنمود.
سخنان استاد:
خیلی خوشحالم که در این جمع هستم. من چند بار است که اینجا می آیم. بی حکمت نیست. واقعیت امر این است که ما باید یا به عقب برویم یا به جلو، حیات و زندگی برای تمام موجودات به این شکل است. اینجا به ایستیم و حرکت نکنیم اصلا وجود ندارد. قطعا از زمان عقب می افتیم.
هرکسی صاحب زمان خودش است. خیلی از ما انسان ها دنبال صاحب دیگری می گردیم. ولی ما صاحب زمان خودمان هستیم. اگر آدابش را بلد باشیم. سوار زمان خودمان می شویم و رو به جلو حرکت می کنیم. اگر نتوانیم صاحب زمان خودمان باشیم. و بلد نباشیم. قطعا عقب می افتیم. چون زمان ما دارد رو به جلو می رود.
ما باید آداب و معاشرت، رو به جلو رفتن را بلد باشیم. اگر یک انسان قرار باشد به جلو برود و کامل شود. به تنهایی نمی تواند، حتما ما به یک کسی یا کسانی برای جلو رفتن نیاز داریم. اگر ما بتوانیم ارتباط برقرار کنیم و خودمان را به دیگران ربط دهیم. می توانیم کامل رو جلو برویم. در غیر این صورت محکوم به تنهایی هستیم. اگر ما آداب مشارکت و اشتراک مطالب را با هم بلد نباشیم محکوم به تنهایی هستیم. یک آدم مصرف کننده محکوم به تنهایی است. حالا کاری ندارم که مصرف مواد مخدر یک راه و رسمی برای خودش دارد. وارد آن وادی ها نمی شویم.
کنگره چیزی از موارد اعتیاد را تشریح نمی کند و سریع می خواهیم بیائیم بیرون. حالا این هم قانون دارد. ما می توانیم تعادل برقرار کنیم. یک جا باید فریاد بزنیم. یک جا باید فریاد را بشنویم. یک جا باید جلو برویم. یک جا باید عقب نشینی کنیم. خیلی مهم است. این آداب زندگی را حتما باید بیاموزیم. وگرنه به ما سخت می گذرد. وقتی بیاموزی، خیلی راحت می میتوانی ارتباط برقرار کنی.ولی اصلا مهم نیست یک جا بخوری و یک جا بزنی. چون قانون را بلدی، می روی جلو. و اصولا کسی که آداب معاشرت را بلد است. کسی از دستش ناراحت نمی شود.
وقتی از کنارت رد می شوند کسی شاید از تو رضایت نداشته باشد، ولی بابت توقعی که دارد نارضایتی هم وجود ندارد.
امیدوارم من علیرضا یاد بگیرم تا اتفاقات خوبی برایم بیفتد. اگر از نظر آداب معاشرت در کنگره ضعیف باشیم. مشارکت کمتر انجام می دهیم. سی دی ها را گوش نمی کنیم. کتاب ها را نمی خوانیم. چیزی که کنگره به ما یاد داده قوانین، اطلاعات و آموزش است. مهم نیست که شما لیسانس داشته باشید یا دکترا، یا پی اچ تی داشته باشید. مهم این است که سواد کنگره را دارید و به نظر من بچه های کنگره از سواد نصبیی برخوردارند.
اگر شما از سواد ارتباطی را بلد باشید در این صورت می توانید در بیرون از کنگره از یک ارتباط خوب برقرار باشید. آن وقت می فهمی که آدمها هیچ تفاوتی با هم ندارند و همه می آیند امتحان می دهند و قبول می شوند. نمی پرسند میزان تحصیلاتت چقدر است. می گویند آیا فهمیدی نقطه اشتراک کنگره بین همدیگر را؟ پس بیا و این اتفاق برایت بیفتد. انشالله که در بتوانیم در آداب هر چیزی را یاد بگیریم تا به تعادل لازم برسیم.
امروز تولد کمک راهنما جعفر عزیز است.همه جعفر را می شناسند،چون یک ارتباط خوبی را می تواند با دیگران برقرار کند. از قبل همسفرش را در پارک طالقانی و لژیونی که داشتیم خدمتشان بودم.
جعفر یک روز آمد گفت که می خواهم دفتر سردار خدمت کنم. محل کارش و منزلش فاصله زیادی تا ساختمان سیمرغ داشت.گفتم بیا ببینم چند مرده حلاجی. آدم باحالیه.حال دارد ،حس دارد،انرژی دارد.آن چیزی که نیاز زندگی است را دارد.کلی شورو انرژی دارد و برای دیگران احترام قائل است.
چند ماهی که ساختمان سیمرغ می آمد و گاهی اوقات زودتر از من می آمد. آدم خیلی منظمی است.کاری که محول می شود به نحو احسن انجام می دهد. نه با من دیده بان، با تمام دیده بان ها ارتباط دارد. ما در کنگره دنبال حال خوب هستیم. چه ایرادی دارد سربه سر دیده بان ها هم می گذارد. موقع رفتن به اتاق آقای سلامی یک چایی هم می برد. من وقتی اینجا می آمدم، آقای سلامی پاکتی داد که بدهم به جعفر. زمانی آقای سرابی جانشین آقای مهندس بودند و دیده بان مالی کنگره هستند. در پارک می بینمش آدم فعال ومنظمی و مرتبی است. حالا من نمی دانم دوران اعتیاد چه شکلی بود. یک صفات خوب انسانی را دارد ولی قطعا این شکلی نبود. من به خودش و همسفرش و فرزندانش تبریک می گویم. خدا آقای مهندس را خیر بدهد در عالم بی خبری زندگی می کردیم و ما را باخبر کرد. که اطرافت خیلی اتفاق ها می افتد؛ بیا سوار شو و حرکت کن رو به جلو خیلی خوشگلتر و خوشمزه تر است. من این روز زیبا رو به جعفر و همسفر و راهنمایان محترمشان تبریک میگم.
اعلام سفر مسافر جعفر:
آخرین آنتی ایکس: تریاک ، مدت سفر اول: ۱۱ماه و ۱۰روز، متد درمان: DST داروی درمان :شربت OT، رشته ورزشی: فوتسال به راهنمایی عزیزم آقا احسان، رهایی از بند اعتیاد: ۷سال و ۵۲ روز
در ادامه سفر سیگار داشتم آخرین آنتی ایکس: سیگار، مدت سفر اول: ۱۰ ماه ۴ روز، متد درمان: DST داروی درمان: آدامس نیکوتین با کمک راهنمایی عزیزم آقا مجتبی، رهایی از بند سیگار ۶ سال و ۲ ماه
آرزوی مسافر:
آرزو می کنیم قدردان صندلی و رحمتی باشیم که در کنگره نصیب مان شده است.
سخنان کمک راهنما جعفر:
سلام دوستان جعفر هستم یک مسافر،
آن چه که با انسان شروع می شود یعنی خلق انسان، اندام انسان، حیات او و بقای او برای هیچ کس به اندازه خود او مهم نیست، بایستی این ارزش ابتدایی را بداند.
قبل از هر چیزی خدای خودم را شاکرم که این توفیق نصیبم شد و راه جدیدی در مسیر زندگیم باز شد از خانواده محترم آقای مهندس که فلسفه وجودیشان احیاء گری است سپاسگزارم. از راهنمای خوبم آقا احسان سپاسگزارم که طریق درست زندگی کردن رو به من آموخت. از دیدبان محترم آقای زرکش ممنون و سپاسگزارم که دعوت ما رو قبول کرد. از همسفرای عزیزم تشکر می کنم. از راهنمای همسفرم و راهنمای سیگارم آقا مجتبی خداکرمی تشکر می کنم.
باید شاکرخداوند باشیم که این رحمت شامل حال ما شده. خیلی از نهادها و ارگان ها آقای مهندس را دعوت می کنند و به آقای مهندس می گویند: ما می توانیم مصرف کنندهایمان را به کنگره 60 بفرستیم؟ آقای مهندس در جواب می گویند: نه، دلیلش این است که اذن خروج از تاریکی برای من و تمامی کسانی که بر روی این صندلی نشسته اند صادر شده تا به کنگره بیایم. و باید قدردان این موهبت الهی باشیم.
اگر ما میخواهیم مطلبی را یاد بگیریم باید از کسی پیروی کنیم که آن مطلب را حس و درک و کاربردی کرده باشد و چه شخصی بهتر و بالاتر از آقای مهندس.
آقای مهندس با تفکر درستی که دارند و آموزشهای را که از اساتیدشان فرا میگیرند مانند یک قلب تپنده به من و شما این حس را انتقال میدهد و آن جریان خون در رگها و سلولهای ما انتقال پیدا میکند.
دستور جلسه آداب و معاشرت، من همین دستور جلسه را در سال ۹۳ که سفرم شروع شد در سی دی گوش کردم. که آقای مهندس میگفت: احترام به بزرگتر، یک نوع عبادت است. و همه آموزشها را در سفر اول سر لوح کار خودم قرار دادم.
خدا را شکر در سفر اول با نظم و انضباط، صداقت، فرمانبرداری و با آن آداب و معاشرت موفق شدم خودم را پیدا کنم.
اگر من برای کسی زمان در نظر میگیرم آن انرژی و زمان صد چندان به من برمیگردد. و این آداب و معاشرت است که به شما انرژی میدهد. اگر من در وادی پنجم آداب قناعت کردن را یاد گرفتم این قناعت کردن در بخشش اتفاق میافتد.
و در آخر از همه عزیزانی که از نمایندگی ابن سینا و نمایندگی بهشهر آمدند تشکر و قدردانی میکنم.
سخنان کمک راهنما مرضیه:
خدای خودم را شاکرم که اذن ورود به شعبه حافظ را برای من صادر کرد تا اینجا باشم و خدمت کنم. من هم به نوبه خودم هفتمین سال رهایی آقا جعفر را خدمت شما استاد بزرگوار تبریک میگویم. به راهنما سفر اولشان آقا احسان و آقا مجتبی و همسفران محترم آقا جعفر تبریک میگویم. و یک تبریک ویژه به خانم آرزو میگویم که برای آقا جعفر بال پروازی بودند.
خانم آرزو از رهجوهای بودند که در سفر دوم به لژیون من ملحق شدند و میتوان گفت که یک فرمانبردار به تمام معنا و واقعی بودند. تمام چیزهای را که کمک راهنما میخواستند مو به مو انجام میدادند و همین طور خودشان شدند فرمانده واقعی شعبه ابن سینا و به داشتن چنین رهجوی افتخار میکنم. و سکان کشتی را چند هفته پیش به عهده گرفتند. لژیون تغذیه را با اراده خیلی قوی و خواستهای که داشتند دایر کردند. و این نشان دهنده این است که یک همسفر چقدر می تواند نقش مهمی را داشته باشد.
از آقای زرکش تشکر می کنم که باعث سرداری بنده شدند. وضعیت زندگی ما از لحاظ مالی خیلی بد بود ولی خواسته این را داشتم و در شعبه مشاهده میکردم که بچه ها در لژیون سردار نشستند و فکر میکردم بچهها همه از لحاظ مالی وضعیت خوبی را دارند. 3 سال پیش کل موجودی من 2میلیون تومان بود و زمانی که گلریزان بود و گفتم اگر این پول را به لژیون سردار بدهم چه اتفاقی میافتد. و در سایت صحبت آقای زرکش بود که من دنبال یک جمله و یک نشانهای بودم که جزو لژیون سردار شوم و خدا را شکر آن نشانهها را از طریق آقای زرکش پیدا کردم. و این جمله آقای زرکش بود که فرموده بودند که اگر راهنما و مسافر سفر دومی، مشکل مالی دارد بخشیدن را یاد نگرفته است. و من هیچ شکی نکردم که وارد لژیون سردار شوم و به صورت تعهدی وارد لژیون سردار شدم. وانشالله بتوانیم دین خودمان را به کنگره ادا کنیم تا در این مسیر مستدام باشیم.
سخنان کمک راهنما همسفرآرزو:
خدای خودم را شاکرم که بار دیگر توفیق حاصل شد تا در این جایگاه قرار بگیرم از آقای مهندس و خانواده محترمشان کمال تشکر را دارم که این بستر را فراهم کرد تا در این جایگاه قرار بگیرم از دیدبان محترم آقای زرکش سپاسگزارم که واقعا حق رهجو بودنش را دارم که در لژیون جونز سال ها در کنارشان آموزش گرفتم و اینکه امروز در این شعبه تشریف اوردند از ایشان تشکر میکنم.
از آقا احسان تشکر میکنم که زندگیمان را مدیون آقا احسان هستیم انشالله در هر گوشه از کره خاکی هستی سالم و سربلند در کنار خانواده باشی. هفتمین سال رهایی آقا جعفر را از صمیم قلبم تبریک میگویم.
شاید خیلی از تازه واردین بگویند چه زندگی و حال خوبی را دارند. ولی زندگی با 7سال پیش ما به این شکل نبود ما یک زندگی به هم ریخته و آشفتهای را داشتیم. یک وعده غذای در کنار هم نبودیم. در کنار هم بودیم ولی زندگی متعادلی نداشتیم. عیب ها را گردن هم دیگر میانداختیم. کنگره 60 را به من معرفی کردند و من فکر میکردم کنگره مثل جاهای دیگر است و هیچ امیدی به کنگره نداشتم. وقتی وارد کنگره 60 شدم سی دی های آقای مهندس را گوش کردم انگاری آقای مهندس وسط زندگی ما نشسته و تمام مشکلات مرا بیان میکند و بعد از آن 6 ماه تغییراتی که در آقا جعفر دیدم خودم به کنگره علاقه بیشتری پیدا کردم و تا زمانی که زنده هستم خدمتگزار کنگره 60 خواهم بود.
از راهنمای سفر اولم خانم منصوری سپاسگزارم که آن حال خرابی من را تحمل کردند هر جا که هستند تنشان سالم باشد از خانم مرضیه عزیز سپاسگزارم که در سفر دوم که بخشندگی و عشق را به من آموختند.
از دختر خوبم ستایش تشکر میکنم چون اولین همسفر ستایش بود که وارد کنگره 60 شد. به نظر من الان نقش مهم را ستایش بازی میکند و زمانی که من میخواهم به کنگره بیایم او از خواهر کوچکش مراقبت میکند تا من در کنگره خدمت کنم. و امیدواری به خواسته قلبیش که حضور در دانشگاه کنگره60 است برسد و در رشته روانشناسی که علاقمند است ادامه تحصیل بدهد.
از همه کسانی که از شعبه ابن سینا تشریف آوردند سپاسگزارم.
سخنان همسفر ستایش:
سلام دوستان ستایش هستم یک همسفر،
در ابتدا از آقای مهندس و خانم آنی تشکر میکنم و این روز را به پدر عزیزم تبریک میگویم. قبلاً زندگی ما پر از مشکلات بود و خدا را شکر و به لطف آموزش های کنگره ۶۰ زندگی خوبی را داریم. و در آخر از دیدبان محترم و کمک راهنمای پدرم و کمک راهنمای مادرم تشکر میکنم که در این جشن حضور پیدا کردند.
تایپ: مسافر یونس
تهیه و تنطیم: مسافر علی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1489