پنجمین جلسه از دوره پنجم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی حاجرسولی؛ با استادی مسافر مرتضی، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر مهدی، با دستور جلسه " آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل بی تعادلی" و در ادامه تولد سومین سال رهایی مسافر حامد، شنبه 21 خرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر؛ خدا را شاکر و سپاسگزارم که یکبار دیگر در این جایگاه قرار میگیرم.
در کنگره به تعداد هفتهها در سال دستور جلسه وجود دارد. این دستور جلسات شامل وادیها، کتاب 60 درجه و جهانبینی است. در فاصله بین وادیها، یک سری دستور جلسات مانند این دستور جلسه؛ آداب و معاشرت، ادب و بیادب، تعادل و بیتعادلی وجود دارد.
انسانی که مصرفکننده است چه بخواهد و چه نخواهد، ذرهذره وارد دنیای تاریکی میشود. من خودم اینگونه بودم، زمانی که مصرفکننده نبودم در بهترین شرایط زندگی میکردم و حالم خیلی خوب بود. وقتی شروع به مصرف مواد کردم بعد از 16 سال در اعماق تاریکی قرار گرفتم و با شیطان و نیروهای بازدارنده بیعت کرده بودم.
تاریکی بر روی حسهای انسان تأثیر میگذارد؛ تاریکی اعتیاد زمانش زیاد است برای من 16 سال طول کشید. به همین دلیل یک سری ساختارها درون انسان شکل میگیرد. یکی از آن ساختارها از تعادل خارج شدن و آداب و معاشرت است. مصرفکننده ادبیات خاص خودش را دارد مثلاً نمیتواند بگوید لطفاً یک گرم تریاک به من بدهید.
کنگره 60 میگوید اگر میخواهید بازی در روشنایی را آغاز کنید باید آداب معاشرت را درست کنید و دیگر از هر لفظی نمیتوانید استفاده کنید. ما در کنگره از الفاظی مانند حاجی، دایی، عمو استفاده نمیکنیم. یک نفر را حقداریم بگوییم مهندس آنهم مهندس دژاکام است. در کنگره حتی از فامیلی همدیگر هم استفاده نمیکنیم.
یک سفر اولی در اواخر سفر دیگر نباید از الفاظ ناشایست استفاده کند. با تغییر در آداب و معاشرت میتوانیم بفهمیم چقدر در روشنایی هستیم. توصیه میکنم سیدیهای آقای مهندس در زمینهٔ آداب و معاشرت را حتماً گوش کنید، چون ما خیلی مسائل را آموزش نگرفتهایم. طریقه غذا خوردن، صحبت کردن با یک خانم، طریقه دست دادن و خیلی از موارد دیگر را آقای مهندس آموزش میدهند.
قسمت دوم دستور جلسه سومین سال رهایی حامد عزیز است. من در شعبه کرج به رهایی رسیدم و آنجا مرزبان بودم سپس به شعبه وحید رفتم و هشت سال است در آنجا مشغول خدمت هستم. آقا حامد از مسافران نمایندگی وحید هستند.
حامد با اینکه در تاریکی بود و به لژیون من آمد؛ ولی آداب و معاشرت را رعایت میکرد. یکی از موارد را بخواهم بگویم اینکه حامد تا شش ماه داخل لژیون نمیشست تا اینکه بهاصطلاح سیمش وصل شد و راه را پیدا کرد.
این موارد را میگویم که بدانید انسان چقدر قابل تغییر است. حامد در اوج فقر و بدبختی به لژیون آمد، البته آدم سرمایهداری بود؛ ولی امواج چون گردباد به زمین آمده بود و آنچه برداشتنی بود به امانت برده بود. حامد تا شش ماه بعد از سفر اولش پیاده به شعبه میآمد. اینها را برای کسانی میگویم که با کوچکترین مسئله در سفر خود مشکل به وجود میآورند.
اگر آن روز حامد از ترس طلبکاران و بخاطر بدهی به کنگره نمیآمد، نمیتوانست امروز در این مکان لژیون خود را داشته باشد. مقاومت کرد و سفر خود را پس از اینکه سیمش وصل شد و به رهایی رسید.
اگر رهجو گوش به فرمان باشد هر چقدر هم که در تاریکی باشد به رهایی خواهد رسید. چه از نظر مالی و چه از نظر خانوادگی؛ چون کنگره 60 خیلی قوی است.
یک خاطره دیگر از حامد اینکه در اوج گرمای تابستان هم با پوتین به شعبه میآمد. انسان توداری بود و باسیلی صورتش را سرخ نگه میداشت. رهجو میتواند به راهنمایش درس دهد. من از حامد خیلی چیزها را آموزش گرفتم و مهمترین چیز صبوری بود.
در ادامه سیگار خود را درمان کرد و در امتحان کمک راهنمایی قبول شد. مشکلات مالیاش حل شد و کارش رونق گرفت. حامد مهندس است و ساختمانسازی میکند. حامد خودش را پیدا کرد و به خانوادهاش کمک کرد. از اینکه به صحبتهایم گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.
اعلام سفر مسافر حامد:
تخریب 15 سال؛ آنتی ایکس تریاک، شیشه، الاسدی، حشیش؛ مدت سفر اول 10 ماه 16 روز، روش درمان DST، داروی درمان OT، با کمک راهنمایی آقا مرتضی؛ ورزش در کنگره شنا و کوهنوردی، رهایی از اعتیاد 3 سال و 3 ماه؛ رهایی از سیگار 2 سال و 2 ماه.
آرزوی مسافر حامد: آرزو میکنم شعبههای خانمهای مسافر افزایش پیدا کند و روزی برسد که هیچ مصرفکننده خانمی وجود نداشته باشد.
مشارکت مسافر حامد:
سلام دوستان حامد هستم مسافر؛ از ایجنت محترم و مرزبانان نمایندگی تشکر میکنم همچنین از کمک راهنمایان که من را به جمع خودشان پذیرفتند. از آقا مرتضی استاد عزیزم تشکر میکنم که همواره یار و یاورم بوده. تشکر اصلی و ویژه را برای فراهم کردن این بستر از آقای مهندس میکنم. انسانی که یک روز به ته خط رسیده بود و آرزوی مرگ داشت؛ امروز همه به او اهمیت میدهند و برایش دست میزنند.
زندگی مسافران کنگره به دو قسمت قبل و بعد از ورود به کنگره تقسیم میشود. قبل از ورود به کنگره سختی و درد زیادی کشیدم و هیچگاه فکر نمیکردم به آن نقطه برسم. انسان میتواند از نقطه سیاه به رنگینکمان برسد. تازهواردین و سفر اولیها که هیچ ذهنیت و باوری نسبت به کنگره ندارند. من امروز میتوانم ببینم فردی که وارد کنگره میشود به چه گوهری میتواند تبدیل شود و چهکارهایی میتواند انجام دهد. من هم روزی آرزوی مرگ کردم و امروز وقتی به آن فکر میکنم تعجب میکنم که چرا انسان باید بهجایی برسد که آرزوی مرگ داشته باشد.
منِ محبتی در زندگی نداشتم و فکر میکردم انسان بامحبتی هستم، وقتی به کنگره آمدم متوجه شدم محبتی نداشتهام. به سفر اولیها میگویم که امروزتان را قضاوت نکنید و در مسیر استوار باشید که روزهای خوبی انتظارتان را میکشد. من این تجربه را داشتهام و این نوید را به شما میدهم که آینده قشنگی را میبینید. اینکه خودتان به امید میرسید و امید را در دیگران زنده میکنید و الگوی دیگران خواهید شد. ممنون که در این جشن شرکت کردید.
اعلام رهایی مسافران نمایندگی:
اعلام رهایی مسافران لژیون ویلیام وایت:
خدمتگزاران:
لژیون مهمان:
لژیونها:
عکاس: مسافر حسین
تنظیم: مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
2109