لطفاً بهرسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟
سلام دوستان امید هستم یک مسافر؛ آنتی ایکس مصرفی: شیره و تریاک، روش درمان DST، داروی درمان OT، رشته ورزشی: شنا ، راهنما: آقای محمدرضا محمدی، رهایی از مواد: 2 سال. رهایی از سیگار به راهنمایی آقا عطا: 14 ماه.
چگونه با مواد مخدر آشنا شدید؟
از بچگی با مواد مخدر آشنا بودم و در خانواده و فامیل افراد مصرفکننده را دیده بودم؛ بزرگتر که شدم از طریق دوستانم آشنایی بیشتری پیدا کردم.
اولین بار چه مخدری را مصرف کردید؟
الکل و حشیش
با چه آنتی ایکسی وارد کنگره شدید؟
هروئین بودم ولی در اواخر مصرفم بیشتر تریاک و شیره
آن زمان که تازه شروع به مصرف مواد مخدر کرده بودید فکر میکردید روزی معتاد خواهید شد؟
نه اصلاً. در اوایل مصرفم، مخدر را به چشم یک ابزار سرگرمی نگاه میکردم. زمانی که با دوستانم مواد مخدری را مصرف میکردیم فکر میکردم کسانی که از این مواد مصرف نمیکنند چیزی در زندگیشان کم دارند و همه باید از این مواد معجزهآسا استفاده کنند.
آن موقع چه تصویری از مواد مخدر در ذهن شما بود؟
هیچچیز را بهاندازه مورفین دوست نداشتم حتی به خانواده، کار وزندگیام اهمیتی نمیدادم. من به تریاک خیلی علاقه داشتم و تصویر زیبایی از این ماده در ذهنم بود بهگونهای که انگار با مواد ازدواجکردهام.همانگونه که مهندس دژاکام در کتاب 60 درجه میفرمایند: «مواد مخدر در ابتدا زن زیبایی است که در ادامه تبدیل به عجوزه میشود».
هنگامیکه برای درمان آمدید، کنگره چه تصویری را از اعتیاد در ذهن شما ترسیم کرد که تصمیم گرفتید درمان را شروع کنید؟
آن زمانی که من به کنگره آمدم متأسفانه ثبتنام نداشتند و به مدت 2 ماه هم به کنگره میآمدم و هم موادم را مصرف میکردم و منتظر بودم تا ثبتنام شروع شود. کتاب 60 درجه را تهیه کردم و با خود به خانه بردم و جالب است همزمان هم مصرف میکردم و هم مشغول خواندن کتاب بودم. روش DST و اینکه آقای دژاکام توانسته بودند از طریق اویم به درمان اعتیاد برسند خیلی برایم شگفتانگیز بود.
چرا تصمیم گرفتید در کنگره بمانید و در قسمت OT خدمت کنید؟
بعضی اتفاقاتی که در کنگره برای افراد میافتد مثل معجزه است و من فکر میکنم خداوند من را خیلی دوست داشته که توانستم در قسمت OT خدمت کنم. وقتی به قسمت OT رفتم آقا امیرعلی که مسئول بخش OT بودند یکجملهای به من گفتند که باعث شد من در این بخش بمانم و خدمتم را ادامه دهم؛ به من گفتند: خداوند تو را خیلی دوست داشته که برای خدمت در این جایگاه برگزیده است.
کنگره میگوید: «درمان فوق ترک و تعادل فوق درمان است». نظر شما درباره این جمله چیست؟ به نظر شما تعادل یعنی چه؟
همانطور که میدانیم درمان با ترک خیلی فرق دارد. وقتی یک تازهوارد برای درمان به کنگره میآید به او میگویند اگر میخواهی ترک کنی میتوانی چند روز در خانه بمانی و مواد مصرف نکنی؛ این میشود ترک. ولی درمان در صورتی اتفاق میافتد که فرد 10 ماه سفر کند و با کاهش تدریجی پلهها به رهایی برسد. مگر میشود یک بیماری مثل کلیه درد، دنداندرد، مشکلات گوارشی و ... را ترک کرد؟
اعتیاد یک نوع بیماری است و بیماری باید درمان شود نه ترک! درمان هم از طریق داروی مناسب، با روش مناسب و آموزشهای صحیح اتفاق میافتد. به نظر من اگر یک سفر اولی 21 روز (یک پلهی درمان) بتواند بهخوبی سفر کند؛ ازنظر جهانبینی و جسمی تا حد زیادی به تعادل خواهد رسید. سه پایه اصلی به تعادل رسیدن، «جسم، روان و جهانبینی» میباشند.
کسانی که اعتیاد ندارندهم باید تعادل داشته باشند؟
زندگی قوانینی دارد که کنگره این قوانین را به ما آموزش میدهد. این موضوع را در افرادی که در کنگره درمان شدهاند بهوضوح میتوان دید که حتی از کسانی که تا به حال موادی مصرف نکردهاند، در زندگی آرامش بیشتری دارند و در رفتار آنها تعادل وجود دارد. زیرا با آموزشهایی که در کنگره میگیریم تغییر میکنیم و تبدیل میشویم.
قبولی در آزمون کمک راهنمایی سخت نبود؟
من در جلسات آمادگی برای آزمون کمک راهنمایی که در شعبه برگزار میشد شرکت میکردم و از آقا تورج که راهنما بودند یک جمله شنیدم که خیلی روی من تأثیر گذاشت؛ ایشان گفتند: شما اگر نمره 8 را بگیری ولی فرمان الهی صادر شود قبول خواهی شد اما ممکن است کسی 20 هم بگیرد ولی قبول نشود. در قسمتی از کتاب که مطالعه میکردم بخشی با عنوان «پیمان کمک راهنمایی» وجود داشت که من همان موقع آن را پر کردم؛ یعنی خودم در خلوت خودم با خدایم پیمان بستم که برای رسیدن به این جایگاه تلاش کنم. روز آزمون خیلی استرس داشتم و همانطور که میدانیم به لطف خدا حدود 4 هزار و 500 نفر در این آزمون شرکت کرده بودند و حتی دکترانی از کلینیکها در این آزمون شرکت داشتند. خداوند من را خیلی دوست داشت و خیلی خوشحالم که فرمان الهی برای من هم صادر شد و موفق به قبولی در آزمون شدم. انسان پا به دنیا میگذارد که آموزش ببیند و هدف من هم از تلاش برای رسیدن به این جایگاه آموزش گرفتن است.
آیا پیش آمد که در این مسیر ناامید شوید و از تلاش دستبردارید؟
بله برای مدتی این مسئله برایم پیش آمد و دست از تلاش برداشتم. تا اینکه یک روز با راهنمایم به استخر شیرودی تهران رفته بودیم و آقای مهندس را دیدیم؛ راهنمایم به من گفت: امید ببین! ایشان پادشاه بیتاج و تخت است؛ توام با راهنما شدن میتوانی هرچه را که میخواهی بهدست بیاوری. آن روز برایم جرقهای بود تا دوباره شروع کنم و با پیشنهاد خودم از راهنمایم اجازه گرفتم که از بچهها در لژیون امتحان بگیرم.
با توجه به دستور جلسه این هفته؛ بعد از سفر در کنگره 60 در آداب معاشرت شما با دیگران بهخصوص افراد خانواده تغییری ایجاد شد؟
قبل از آمدنم به کنگره احترام افراد خانواده حتی پدر و مادرم را اصلاً نگه نمیداشتم ولی اکنون رابطهام با اعضای خانوادهام خیلی خوب شده که همه این تغییرات را مدیون کنگره و همین دستور جلسات هستم. آداب معاشرت در روابط اجتماعی خیلی مهم است و همیشه باید رعایت شود.
دوست داشتید سؤالی را بپرسم ولی نپرسیدم؟
اینکه چگونه با کنگره 60 آشنا شدم؟
یک روز در جمع دوستان مشغول مصرف مواد بودم؛ یکی از دوستانم که بهتازگی برای درمان به کنگره آمده بود برایم از خوبیهای کنگره میگفت و من هم مشتاق شدم که این مکان را ببینم.
در رابطه با این موضوع در سفر اول یک بیت شعر گفته بودم:
نشستم بر موتور هندل زدم گام آخر را چقدر خوشگل زدم
آشنایی با کنگره را مدیون آن دوستم هستم که خدا را شکر هردوی ما توانستیم به رهایی برسیم.
کلام آخر....
دوست دارم در کنگره ماندگار باشم؛ در کلامالله آمده است که به ریسمان الهی چنگ بزنید و به نظر من کنگره همان ریسمان الهی است. از خداوند میخواهم همیشه در کنگره که بهشت روی زمین است باشم، آموزش بگیرم و خدمت کنم.
مصاحبه کننده: مسافر مهدی
نمایندگی کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
813