جلسه دوم از دوره چهل و یکم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی گیلان با استادی مسافر محمدرضا، نگهبانی مسافر خیام و دبیری مسافر میثم با دستور جلسه «جهانبینی 1 و 2» یکشنبه 16 اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر. بهرسم ادب ابتدا از آقای مهندس دژاکام برای فراهم آوردن چنین بستری تشکر میکنم که به بنده کمک کرد تا اعتیاد به مواد مخدر خود را درمان کنم و بعدازآن اعتیاد به نیکوتین و مهمتر از همه، به بنده مسیر مستقیم و نور را نشان دادند و محیطی را فراهم کردند تا بتوانم خدمت کنم. دستور جلسه این هفته جهانبینی 1 و 2 است. جزوه جهانبینی 1 و 2 بهصورت کامل و جامع، پایههای جهانبینی کنگره 60 را بیان میکند.
در سفر اول و ابتدای سفر دوم وقتی میشنیدم کسی جهانبینی بالایی دارد، برایم سؤال پیش میآمد که ملاک تشخیص کم بودن و بالا بودن میزان جهانبینی افراد در چیست؟ نمیدانستم چه کسی جهانبینی بالاتری دارد، کسی که سی دی بیشتری مینویسد جهانبینی بالاتری دارد یا کسی که مشارکت بیشتری میکند؟ از دیدگاه بنده پیدا کردن گرهها و مشکلات زندگی و حل کردن آنها جهانبینی بهحساب میآید.
آقای مهندس دژاکام میفرمایند: هر درختی میوههای پوسیده دارد و یکی از مشکلات بنده مخصوصاً در سفر دوم توجه کامل به این میوهها یا نیروهای منفی درون خودم بود و بهجز این مسئله نمیتوانستم به چیز دیگری فکر کنم. این مشکل باعث شد که حتی بنده مدتی از کنگره 60 دور شوم. یکی از پیشکسوتان کنگره 60 نقلقولی آوردند برایم با این عنوان که: چشمانت را بر روی بدیها و زشتیها ببند.
من هرچقدر که تلاش میکردم تا چشمانم را در برابر زشتیها ببندم همهچیز برایم نسبت به گذشته بدتر میشد و با هر بار سعی من، حالم بدتر از گذشته میشد. آنقدر بدتر شد که ناچار به رفتن از کنگره 60 شدم. در بیرون هم چیز خوبی دستگیرم نشد و روزبهروز حالم بدتر میشد تا یک روز بهصورت اتفاقی ویدیویی از یکی از پیشکسوتان کنگره 60 دیدم که در آنجا توضیح دادند: کلید رفتن به بُعد بعدی یا رفتن به سفر سوم دیدن و ندیدن است.
خداوند به ما گوش و چشم داده است تا چیزهایی را بشنویم و چیزهایی را نشنویم، چیزهایی را ببینیم و چیزهایی را نبینیم و اگر چیزی شنیدیم آن را بیان نکنیم. بنده دچار این مشکل بودم و زمانی که تصمیم گرفتم راجع به دیدهها و شنیدههایم صحبت نکنم متوجه شدم که روزبهروز مشکلاتم کمتر و قابلحلتر شدهاند. توانستم کلید را پیدا کنم و بهتبع آن حالم بهتر شد. بنده وقتی در اوایل سفر بودم میخواستم همهچیز را درست کنم و چون در توانم نبود حالم خراب میشد تا اینکه فهمیدم اگر توانم برداشتن یک کیلو وزن میباشد باید همان یک کیلو وزن را بلند کنم.
این مسئله باعث شد که حالم بهتر و بهتر شود چراکه درگذشته میخواستم وزن زیادی را بلند کنم اما توانش را نداشتم که این مسئله باعث آزار من میشد. اگر بنده مسئولیتی که بهاندازه توانم باشد را بپذیرم، کنگره 60 همان بهشتی خواهد بود که در اوایل سفر به آن باور داشتم. از اینکه امروز در این جایگاه هستم تا بتوانم از مشارکتهای شما آموزش بگیرم بسیار خوشحالم. از اینکه به صحبتهای بنده توجه کردید از شما سپاسگزارم.
تایپ و ویرایش: مسافر آرین لژیون سوم
عکس: مسافر میلاد لژیون دوم
ارسال مطلب: مسافر محمد لژیون دوم
گروه خدمتگزاران سایت نمایندگی گیلان
- تعداد بازدید از این مطلب :
1214