سلام دوستان فرشته هستم یک همسفر
من از روزی که همسفر شدم احساس رهایی دارم؛ رهایی از بند افکاری که داشتم، از بند تمام نگرانیها و دلشورهها. من خودم و مسافرم را به کنگره60 سپردم و با امیدواری و ایمان قوی به راهی که در پیش رو دارم قدم برمیدارم، چون با جانودل معنی زندگی واقعی را لمسکردهام، معنی اعتمادکردن، خودساختگی و تلاشکردن و بهتر زیستن را درک کردهام.
از روزی که همسفر شدم زندگی من معنای تازهای پیدا کرد؛ انگار که تازه متولد شدم و چقدر زندگی جدید به کامم شیرین است، خوشحالم که این زندگی و مسیر را انتخاب کردم.
خدا را بهخاطر تمام سختیهایی که کشیدم شکر میکنم، چون فهمیدم که هیچکدام بیدلیل نبوده و از تکتک سختیها درسهای بزرگی آموختم.
سلام دوستان منیره هستم یک همسفر
هفتهٔ همسفر را به خانم آنی بزرگ و تمام همسفران کنگره60 تبریک و تهنیت عرض میکنم. من از تاریکی شروع شدم؛ از شبهایی که دعاهایم بیپاسخ میمانْد. اشکهایم بیصدا روی دلم میریخت. از جایی که خستگی، آرامآرام شبیه مرگ میشد و امید تنها یک واژه بود، اما خدا درست همانجا که فکر میکردم تمام شدهام، دستم را گرفت؛ نه با معجزهای پرهیاهو، بلکه با نوری آرام که یادم آورد هنوز زندهام و هنوز میشود
برخاست.
فهمیدم بهشت جایی آنسوی دنیا نیست؛ بهشت همان لحظهایست که در تاریکی انتخاب میکنی ادامه بدهی. همان تصمیم کوچک برای همسفرِ خوب شدن و رها
کردن زنجیرها. من مادر بودم؛ با دلی لرزان و چشمانی همیشه نگران. دعا میکردم، گریه میکردم و گاهی فقط خدا را صدا میزدم، بیآنکه بدانم پاسخ چگونه خواهد
آمد.
اما صبر، آه، صبر؛ مرا از جایی که فکرش را نمیکردم به جایی رساند که امروز در آن ایستادهام.
امروز میدانم قدرت از دلِ درد متولد میشود و روشنایی پس از لمسِ عمیقترین تاریکیها معنا پیدا میکند.
من سقوط کردم، اما در همان سقوط یاد گرفتم پرواز یعنی چه. خدایا، شکر که مرا تنها نگذاشتی. شکر که اشکهایم را دیدی و از دلِ ویرانی راهی به سمت نور باز کردی.
آرزو میکنم هر مسافری که گم شده، هر دلی که شکسته و هر مادری که نگران است، به درمان برسد.
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
نمیدانم از کجا شروع کنم. از حسهای خوب بگویم یا از حسهای بدی که داشتم. دلیل حسهای بد من دروغهایی بود که مسافرم در زمان اعتیاد به من میگفت. در روزهای اول برای ورود مسافرم به کنگره باید ۲ تا ۳ ماه اسم مینوشتند تا بعد اجازه ورود به کنگره را پیدا میکردند. من یک درصد هم باور نمیکردم و میگفتم باز معلوم نیست با دوستانش کجا میخواهند بروند. باور نمیکردم؛ چون حال خودم خیلی خراب بود، اما امیدم را از دست ندادم و با اینکه خودم همسفر مسافرم در کنگره نبودم، ولی همراه خوبی برایش بودم و در طول سفر اولش سعی کردم بحثی نکنم، سر موقع لباس و غذا آماده باشد، زمان سیدی نوشتن بهترین فضا را آماده میکردم، با اینکه هیچ اطلاعی از مقررات کنگره نداشتم، بهترین سفر را فراهم کردم و یکبار حرف و بحثی پیش نیامد. خودم مشتاق به آمدن به کنگره بودم، ولی مسافرم مخالفت میکرد.
سفر مسافر من یکساله تمام شد و برای رهایی باید به تهران میرفت. متأسفانه باز هم فکر کردم دروغ میگوید. بعد از دوره یکساله کمکم بهتر شدم، حرفها و رفت و آمدهایی که در کنگره داشت باورم شد؛ چون حال بهتر مسافرم و رفتارهایش را میدیدم، ولی حال بد من همچنان ادامه داشت. اینجا بود که فکر کردم چرا حال مسافرم که باعث حال بد من شده بود بهتر شود، ولی من این حال بد را داشته باشم؟ پافشاری من برای آمدن به کنگره همچنان ادامه داشت تا موفق شدم و حسهای خوب من با ورود به کنگره شروع شد.
میخواهم به همسفرهایی که همراه مسافرانشان سفر میکنند بگویم که قدر بدانند و همراهی کنند؛ چون با خوب شدن حال مسافرانشان حال آنها هم بهتر میشود و اطلاعاتی که باید داشته باشند را دریافت میکنند.
زمان آمدن من به کنگره در همین زمان بود. خیلی از حسها مثل خنده، قبل از کنگره از روی لبهای من رفته بود و حتی قدرت بیان و حسهای دیگری که داشتم در من کمرنگ شده بود. اگر بقیه میخندیدند میگفتم کجای این حرف خنده داشت، ولی در این ۶ ماه که به کنگره آمدم خیلی حال دلم خوب شده، خیلی از حسها در من زنده شده و من از این بابت بسیار خدا را شاکرم. من حرفهای مسافرم را باور نمیکردم، اما از زمانی که سفرش را شروع کرد تا زمانی که به مرزبانی رسید، بهترین همراه بوده و هستم. بابت حس خوبی که دریافت کردم او را ثانیه به ثانیه همراهی میکنم تا در این راه، بهترین خودمان باشیم.
بر دستان خانم آنی بزرگوار، کسی که مسافرش، حسین دژاکام را همراهی کرد تا انسانی دانشمند و استادی جهانی شود و ما را همراهی نماید، بوسه میزنم.
نویسندگان: همسفر فرشته رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، همسفر منیره رهجوی راهنما همسفر بتول (لژیون دوم)، همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
گردآوری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، دبیر سایت
همسفر فاطمه (د) رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، رابط خبری
همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر بتول (لژیون دوم)، رابط خبری
همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سودابه (لژیون اول)، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی غزالی مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
37