همسفر آقا در کنگره
آغاز راه
سلام دوستان مسعود هستم همسفر، روزهای نخست سفرم را تنها به خاطر مسافرم آغاز کردم. تمام خواستهام رهایی و حال خوش او بود و خودم را کاملاً کنار گذاشته بودم. اما پس از گذشت یک ماه، دریافتم که مشکلات خودم حتی بیشتر از مسافرم است. همانجا بود که تصمیم گرفتم کار کردن روی خودم را آغاز کنم. آموزشها را ذرهذره فرا گرفتم و بر زخمهای زندگیام مرهم نهادم. حال و روزم تغییر کرد و در کنار مسافرم، به معنای واقعی کلمه، بال پرواز او شدم.
درک تازه از مسافر
من که پیشتر با مسافرم مشکلات فراوان داشتم و او را درک نمیکردم، فهمیدم که رفتارهایش ناشی از گرفتاری در اعتیاد است. کمکم خود را سازگار کردم و همراهی واقعیاش را آموختم. با اوج گرفتن او، من نیز سرشار از خوشی میشدم.
لژیون همسفران آقا؛ لژیون پیشگیری
وقتی به گذشته خود نگاه میکنم، معنای واقعی جملهی «لژیون همسفران آقا، لژیون پیشگیری است» را درمییابم. من مسافر نبودم، اما مصرف سیگار، قلیان، مشروبات الکلی، استرس و نگرانی، حال دلم را همیشه خراب میکرد. اگر همان مسیر را ادامه میدادم، شک ندارم که در آینده یک مصرف کننده تمامعیار میشدم. اما آموزشها داناییام را بالا برد و با عمل به آنها به دانایی مؤثر رسیدم.
رهایی و سفر دوم
اکنون که این دلنوشته را مینویسم، دو ماه و بیستوشش روز است که وارد سفر دوم شدهام و دو ماه و دوازده روز است که از بند نیکوتین و سیگار رها شدهام. بدون کوچکترین زور زدنی، مصرف مشروبات الکلی را نیز از همان روز نخست کنار گذاشتم. به لطف آموزشها و دانایی که در کنگره، از جناب مهندس و راهنمای عزیزم آقا آرش کسب کردم، جایگزینی بهتر از سیگار و مشروب یافتم: کتاب خواندن، گوش دادن به سیدیها، نوشتن و ورزش کردن. امروز حال خوشی دارم و خدا را هزاران بار شکر میکنم.
درس بزرگ
هر چیزی را نباید تجربه کرد. گاهی باید زرنگ بود و از تجربه دیگران درس گرفت یا از آموزگار آموخت، تا مجبور نشویم از روزگار درس بگیریم.
همسفر مسعود، لژیون همسفران آقا
بارگزاری: همسفر مرتضی
- تعداد بازدید از این مطلب :
58