راهنما همسفر معصومه در دلنوشته خود در خصوص دستور جلسه هفته «همسفر» بیان کردند:
گفتهاند برای هفته همسفر دلنوشته بنویسید. چندین برگه نوشتم و پاره کردم. نمیدانم از کجای قصه شروع کنم. از روزهای قبل از ورود به کنگره بنویسم؟ نه، از آن روزها نمیخواهم چیزی بنویسم. از روزی مینویسم که وارد گنگره شدم و نام «همسفر» را گرفتم.
راهنمای تازهواردین در آن زمان به من گفت: «تو باید بال پرواز مسافرت باشی، کفش آهنین بپوشی، آموزش بگیری که چگونه همسفری باشی و چگونه میتوانی به مسافرت کمک کنی. دیگر به یک معتاد به چشم مجرم نگاه نمیکنی، راهنما انتخاب میکنی و سیدی گوش میکنی و مینویسی.»
گفتند: «مسافر نمیتواند با یک بال پرواز کند و تو باید بال دیگر او باشی و کمکش کنی تا سفر خوبی داشته باشد و به درمان برسد.» من هم به کنگره آمدم، کفش آهنین به پا کردم و فرمانبردار شدم. آمدم و بال پرواز شدم، راهنما انتخاب کردم و آموزش گرفتم. آمدم و آمدم. روزهای سرد و گرم آمدم تا به این روز رسیدم.
خانم آنی بزرگ از شما سپاسگزارم که ماندید و همراه آقای مهندس بودید و همسفر سفر درمان اعتیاد مهندس شدید و به من یاد دادید ماندن را، همسفر بودن را، فرار نکردن را و محبت کردن را.
برایتان دعا میکنم و از شما متشکرم که کنگره را برای من همسفر و دیگر همسفران و مسافران خلق کردید.
«شکر، شکر، شکر به خاطر این عمل عظیم.»
عکاس: همسفر منیره رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون چهارم)
ویرایش، تنظیم و ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حسنانی تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
55