دوازدهمین جلسه از دوره سی و یکم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی لوئیپاستور با استادی مسافر میثم، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسه «وادی یازدهم، چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس می رسند» چهارشنبه 3 دی ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷:۰۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان، میثم هستم، یک مسافر.
خدا را بسیار شاکرم که یک بار دیگر این توفیق حاصل شد تا بر روی این صندلی بنشینم و آموزش بگیرم. در ابتدا از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر میکنم که چنین بستری را برای من، میثم، فراهم کردند تا بتوانم آموزش ببینم و این آموزشها را در زندگی خود بهصورت کاربردی استفاده کنم. همچنین از راهنمای گرامیام، آقا سعید، سپاسگزارم که در این مسیر مرا همراهی کردند و به من آموزش دادند.
دستور جلسه امروز وادی یازدهم است: «چشمههای جوشان و رودهای خروشان همگی به بحر و اقیانوس میرسند». به نظر من، میثم، این وادی تنها وادیای است که در آن بهصورت مستقیم از تمثیل استفاده شده است؛ چشمه، رود و اقیانوس همگی تمثیلهایی هستند که من، میثم، با توجه به دانش، آگاهی و آموزشهایی که دریافت میکنم، میتوانم خودم را در جایگاه آنها قرار دهم.
در وهله اول، اگر خودم را بهعنوان یک چشمه در نظر بگیرم و اقیانوس را مکانی بدانم که به من آرامش و حال خوش میدهد، اولین قدم برای من رود است؛ یعنی راهنمایم. راهنمایی که زمانی که از این پلهها پایین میآیم، با مهر و محبت مرا در آغوش میگیرد، دستم را میگیرد و میگوید: گوش به فرمان باش تا بتوانی از ترسها و ناامیدیهایت عبور کنی. در قدم اول، تنها کاری که من میتوانم انجام دهم، گوش سپردن به فرمان راهنمایم است تا بتوانم در مسیر حرکت کنم؛ مسیری که تا پایان سفر اول ادامه دارد و با ورود به سفر دوم کاملتر میشود.
برای من، میثم، زمانی که وارد لژیون سردار شدم و بخشی از آگاهیهایی را که باید کسب میکردم به دست آوردم، تازه متوجه شدم که لژیون سردار نیز میتواند مانند همان رود باشد که مرا در مسیر همراهی میکند. فهمیدم افرادی که پیش از ما بودهاند، این صندلیها و این بستر آموزشی را برای ما فراهم کردهاند. پس منِ میثم نیز باید بهگونهای عمل کنم که بتوانم سهمی در فراهم شدن این صندلیها برای آیندگان و تازهواردان کنگره داشته باشم تا آنها نیز در مسیر آموزش قرار بگیرند.
در ادامه صحبتهایم، به نظر من اگر بخواهم خودم، میثم، آن رود خروشان باشم، باید انرژی کسب کنم و این انرژی را فقط از طریق خدمت کردن میتوانم به دست بیاورم. زیرا اگر ثابت بمانم، این رود یا خشک میشود و به کویر تبدیل میگردد، یا به باتلاقی بدل میشود که مرا در خود نگه میدارد. پس باید در حرکت باشم و این انرژی را از خدمت کردن به دست بیاورم. با بالا رفتن مرحلهبهمرحله از پلههای خدمت، انرژی کسب میکنم و اختلاف پتانسیل در من ایجاد میشود تا همچنان خروشان باقی بمانم و در مسیر حرکت کنم.

در این راه قطعاً مشکلات و سختیهای زیادی سر راه من قرار میگیرد. اگر بخواهم از این سختیها عبور کنم، باید در کنگره، در شعبه و در آموزشها، کاملاً در حال حرکت باشم و نمیتوانم ثابت بمانم. من در سفر اولم به حرفهای راهنمایم بسیار گوش میدادم، اما تنها جایی که به توصیه ایشان عمل نکردم، زمانی بود که میگفتند برای آزمون راهنمایی مطالعه کن و شرکت کن. آن زمان تازه رها شده بودم و فکرم به آنجا نمیرسید. بعدها که جلوتر رفتم، فهمیدم چه اشتباهی مرتکب شدم و چرا زودتر اقدام نکردم و از این بابت بسیار افسوس خوردم.
اکنون نمیخواهم دوباره دچار این افسوسها شوم. سعی میکنم همچنان در حرکت باشم. در این مسیر برای رسیدن به اهدافم ممکن است سختیهایی وجود داشته باشد، اما من، میثم، باید در کنگره و در شعبه حضور داشته باشم، آموزش بگیرم و از این آموزشها استفاده کنم تا بتوانم از این سختیها عبور کنم.
اگر ثابت بایستم و بگویم چون رها شدهام دیگر نیازی به خدمت نیست و همه چیز خودبهخود درست میشود، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد؛ بلکه به نظر من، میثم، ممکن است شرایط حتی بدتر هم شود. زمانی که مصرفکننده بودم، باور نمیکردم راهی برای درمان وجود داشته باشد و همه چیز را تمامشده میدیدم. تصور میکردم راه برای من به انتها رسیده است، تا اینکه خداوند کنگره را سر راه من قرار داد و با آن آشنا شدم. کنگره به من این باور را داد که حتی یک مصرفکننده هم میتواند روزی درمان شود و این کنگره بود که مرا از آن تاریکیها بیرون آورد.
البته این مسیر بهسادگی هم نبود؛ زیرا من یکبار سفر ناموفقی داشتم و باورهایم بههمریخته بود و حتی فکر میکردم کنگره هم نمیتواند مرا درمان کند. اما بار دوم، چون به ته خط رسیده بودم، عزمم را جزم کردم و خدا را شکر میکنم که توانستم مشکل اعتیاد را از سر راه خود بردارم. تازه پس از کنار رفتن اعتیاد متوجه شدم مشکلاتی بزرگتر از اعتیاد نیز ممکن است در مسیر من وجود داشته باشد که باید با آموزشها و جهانبینی کنگره آنها را حل کنم.
اکنون متوجه شدهام که شاید اعتیاد یکی از کوچکترین مشکلات من بوده است؛ زیرا زمانی که در اعتیاد غرق بودم، مشکلات دیگرم را نمیدیدم و فقط به فکر مصرف بودم. با کنار رفتن مواد، چشمانم باز شد، خانوادهام را بهتر دیدم و مشکلات را بهتر درک کردم. اگر بخواهم در کنگره از پس این مشکلات بربیایم، باید مانند رود در جریان باشم. رود در مسیر خود ممکن است با تختهسنگهایی مواجه شود؛ یا از کنار آنها عبور میکند یا از روی آنها میگذرد. من، میثم، نیز باید در مسیر باشم، به حرفهای راهنمایم گوش بدهم و خدمت کنم تا بتوانم از مشکلات عبور کنم؛ چراکه مشکلات همیشه بودهاند و خواهند بود.
به نظر من، این وادی مربوط به انسانهایی است که خواسته درونی قوی دارند؛ خواستهای که به حدی رسیده است که آنها را به چشمههای جوشان و رودهای خروشان تبدیل میکند. اگر این خواسته واقعی در من، میثم، وجود نداشته باشد، هرگز به آن نقطه نخواهم رسید و به اقیانوس نخواهم پیوست.
امیدوارم بتوانم از خدمتگزاران خوب کنگره باشم. با اینکه میدانم ذره کوچکی در این دریا و اقیانوس هستم، اما تمام تلاشم را میکنم تا بهترین خودم باشم و به آرامش و آسایش برسم.
از اینکه به صحبتهای بنده گوش دادید، سپاسگزارم.
ضبط و تایپ: مسافر نوید
عکس: مسافر علیرضا
ویرایش و ارسال: مسافر حمید(گروه سایت نمایندگی لوئی پاستور)
- تعداد بازدید از این مطلب :
48