English Version
This Site Is Available In English

یکی بود و هیچکس نبود

یکی بود و هیچکس نبود

جلسه ششم از سری سوم لژیونهای سردار نمایندگی قوچان در تاریخ ۱۸آبان ۱۴۰۴با استادی دنور مسافر سعید، دبیری دنور مسافر محمد و نگهبانی پهلوان مسافر جواد و خزانه داری دنور مسافر غلامحسین با دستورجلسه "هفته بنیان" ساعت ۱۵:۳۰ شروع بکار کرد

خلاصه سخنان استاد: 

سلام دوستان سعید هستم یک مسافر

هفته بنیان برای من اهمیت ویژه‌ای دارد، چون یادآور این است که مسیر رهایی ما از کجا آغاز شده و چه کسانی برای رسیدن امروز ما به تعادل و آرامش زحمت کشیده‌اند. وقتی به عقب نگاه می‌کنم، می‌بینم گروهی از اعضای قدیمی کنگره، از همین‌جا به شیروان رفتند و سفر کردند، در شهر خودشان ایستادند و کار کردند تا یک مکان مشخص برای درمان و رهایی شکل بگیرد. من از تمام آن عزیزان قدردانی می‌کنم. اما بزرگ‌ترین بخش این مسیر، نقش مهندس است. ما امروز مسیر مشخصی داریم، الگو داریم، کتاب ۶۰ درجه داریم و می‌دانیم چگونه می‌توان به رهایی رسید. اما زمانی که مهندس تصمیم به درمان گرفت، هیچ الگو، راه و تجربه‌ای پیش روی او نبود، همان‌طور که گفته می‌شود: «یکی بود و هیچ‌کس نبود». او با تجربه شخصی، با تحمل سختی‌ها، قدم به قدم جلو آمد تا امروز ما بتوانیم با نظم، برنامه و یک روش علمی سفر کنیم. در کتاب ۶۰ درجه، روایتی هست که فردی سه روز پاکی داشته اما در آستانه لغزش بوده و از مهندس کمک می‌خواهد. هر فرد دیگری ممکن بود بعد از رهایی زندگی خود را دنبال کند، اما مهندس این کار را نکرد. او ماند، تا به گفته خودش، نور امیدی که همه ما روزی دنبالش بودیم، روشن شود. او رنج‌هایی را تحمل کرد که شاید تصورش هم برای ما سخت باشد، از درمان با تریاک و تقسیم‌بندی دقیق و دشوار مقدار مصرف، تا رسیدن به شربت OT و ساختار علمی کنگره امروز. آن زمان شربت آماده در کار نبود، باید مقدار مصرف را تقسیم می‌کردند و این کار بسیار سخت و پرزحمت بود. در ادامه مسیر، افراد دیگری مانند آقای اختری در سن ۱۸ سالگی از اینجا به تهران رفتند و جلسات و کارگاه‌ها را شکل دادند. بعد دیگرانی از مشهد و شهرهای دیگر آمدند. کم‌کم شعب شکل گرفت و امروز ما زیر این سقف نشسته‌ایم و به ‌راحتی سفر می‌کنیم. اما اگر کمی به عقب برگردیم، می‌بینیم چقدر سختی کشیده شده تا ما امروز بتوانیم در آرامش بنشینیم. حالا سوال این است: ما در برابر این بنا چه وظیفه‌ای داریم؟ اگر قرار است چراغ این مکان روشن بماند و کنگره سراپا باشد، باید هر یک از ما سهم خود را ادا کنیم. این سهم فقط مالی نیست، حضور به‌موقع، مشارکت در کارها و احساس مسئولیت نیز مهم است. اما در بخش مالی، مهندس راه را باز گذاشته تا هرکس به اندازه توان خود کمک کند. موضوع مقدار کمک نیست، ارزش واقعی در آن تعهدی است که انسان می‌دهد و احساسی که نسبت به عملش پیدا می‌کند. گاهی حتی مقدار کمی که می‌دهیم، ما را در این بنا شریک می‌کند و باعث می‌شود همیشه در وجدان خود احساس مسئولیت کنیم. امسال وضعیت شعبه مطرح است، زمان اجاره مکان به پایان می‌رسد و ممکن است تمدید نشود. بنابراین باید برای داشتن مکان ثابت تلاش کنیم.

خوشبختانه آقای حدادیان با سخاوت زمینی را اهدا کردند، ایشان می‌توانستند فقط زمین را بدهند و کنار بکشند، اما ماندند و پیگیری کردند. این نشان می‌دهد که باور و تعهد عملی چیست. حالا نوبت ماست که حرکت کنیم. هرکس حتی با مبلغ کم می‌تواند مشارکت داشته باشد. مهم نیت و انجام کار خیر است. من از تجربه خودم می‌گویم: در سفر اول، کمک کردن بسیار سریع به شکل مادی در زندگی بازمی‌گردد، شاید چند برابر، یا ممکن است بازگشت بیشتر معنوی باشد، اما به هر حال نتیجه دارد. گاهی ترس مانع می‌شود، ترس از اینکه کمک کنیم و دچار مشکل شویم. اما باید بدانیم مالی که امروز در دست ماست هیچ تضمینی ندارد که فردا هم باشد. شاید امروز فرصت خیر داریم و فردا نداشته باشیم. مصرف‌کنندگان همیشه دنبال کار خیر بودند، اما چه جایی بهتر از اینجا؟ چون خیرش ابتدا به خود ما می‌رسد، حالمان خوب می‌شود، حس ارزشمندی در ما زنده می‌شود و در مسیر تعادل قرار می‌گیریم. مثل زمانی که یک‌ پنجم مواد را می‌بخشیم و حال درونی ما بهتر می‌شود. البته منظور بخشش بی‌تعادل نیست، بلکه مثلاً یک بخش کوچک از درآمد سالانه می‌تواند در این چرخه خیر قرار بگیرد. من خودم گاهی ترس داشتم، اما تجربه نشان داد که وقتی بخشش انجام می‌شود، خیر و برکت در زندگی بازمی‌گردد و اثرش در زندگی دیده می‌شود. امیدوارم همه از جلسات برداشت داشته باشند و بخشش را وارد زندگی‌شان کنند، اول از همین‌جا، و بعد در زندگی بیرون.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .