دوازدهمین جلسه از دوره اول کارگاههای آموزشی_عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران و همسفران نمایندگی اندیشه با استادی دیده بان محترم مسافر بابک، نگهبانی مسافر ابراهیم و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه" رابطهی یادگیری و معرکهگیری و در ادامه جشن پنجمین سال رهایی و آزادمردی راهنمای محترم مسافر حمید" شنبه 1 آذر ۱۴۰۴رأس ساعت 16:30 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحال هستم که امروز در نمایندگی تازه تأسیس اندیشه، خدمت شما مسافران و همسفران خوب این نمایندگی هستم. چیزی که بر خودم واجب میدانم که بگویم، اولینها خیلی مهم و تأثیرگذار هستند، قدمهای اول، حضورهای اول، انتخابهای اول خیلی تأثیرگذار هستند. وقتیکه ما در نمایندگی بهعنوان پیشقراولان نمایندگی حضور پیدا میکنیم شاید از چند دیدگاه میشود نگاهش کرد. اولین دیدگاه را میتوان بهعنوان خوششانسی خود بدانم که چراغی که در نمایندگی شروع میشود که من از تاریکیهای اعتیادم بیرون بیایم و از کنگره 60 درس زندگی کردن را یاد بگیرم، من جز اولین نفراتی هستم که در نمایندگی تازه تأسیس حضور دارم و حضور من در روشن شدن آن چراغ تأثیر گزار میباشد.
این را باید در نظر داشته باشیم که اینطور نمیباشد که اگر من حضور نداشته باشم در نمایندگی مشکلی به وجود خواهد آمد، ولی حضور ما در چرخیدن با توان و قدرتمند یک نمایندگی که تازه تأسیسشده است خیلی تأثیرگذار است، پس یادمان باشد که انرژیمان گرفته نشود که ما نمایندگیمان خیلی کوچک و تعداد افراد کمی رهجو دارد.
حتی یک تازهواردی که از درب نمایندگی وارد میشود حضورش میتواند برای تداوم کار نمایندگی تأثیر داشته باشد، پس یادمان نرود که نمایندگیهایی که تازه تأسیس میشوند، اگر تعداد لژیونهای کمی دارد این نشاندهندهی این نیست که ارزش کارشان کمتر یا از اهمیت کمتری برخوردار هستند. همهی نمایندگیهای بزرگ، یک روزی با تعداد لژیونهای خیلی کمی شروع کردهاند و در کنار همدیگر با پویایی و کمال توانستهاند عمل بکنند تا اینکه نمایندگیشان یک نمایندگی بزرگی بشود.
سعی میکنم که در مورد دستور جلسه خیلی کوتاه صحبت کنم که به قسمت دوم دستور جلسه که تولد و آزادمردی حمید عزیز میباشد هم برسیم. اگر مسیر زندگی یک انسان را از بدو تولد در نظر بگیریم، هر انسانی با این شرایط به کمال میرسد که به اهدافی که در ذهنش دارد برسد، با خوب و بد این اهداف کاری نداریم انسانها همه در زندگیشان هدف دارند وچه آنهایی هم که در تاریکی ها و ضد ارزشها هستند هم قطعاً یک اهدافی را دارند. پس درواقع انسانی که زندگی می کند یکسری اهدافی را برای خودش تعیین کرده، اگر بخواهیم آن چیزی که در کنگره یاد گرفتهایم را بگوییم انسان برای اینکه بتواند به آن آرامش و هدف نهایی هر انسان است برسد نیاز به این دارد که اهداف مثبتی داشته باشد و به سمت رشد تعالی حرکت بکند.
من برای اینکه به آن رشد و تعالی برسم عملاً به این نیاز دارم که آموزش بگیرم، اگر یک سفر اولی را در نظر بگیریم، با سفر اولی، که انجام میدهد از مسیر تاریکیها گذر میکند و به سمت تعادل و جهانبینی که با آموزشهایی که در کنگره 60 میبیند، راه و رسم درست زیستن را یاد میگیرد، همهی اینها را که در نظر بگیریم نیاز به آموزش دارد که یک انسان بتواند به جهانبینی خود بی افزاید.
پس اگر آموزش و یادگیری نباشد انسان نمیتواند به آن پویایی و جهانبینی که باعث به تعادل رسیدنش در زندگی میشود برسد، یا آن رشدی که قرار است اتفاق بی افتد. حال برای اینکه بتوانیم یاد بگیریم به چه چیزهایی نیاز داریم ؟ آیا تنها همان علمی که قرار است به من داده بشود کافی است؟ خب اگر اینطور بود که به هرکدام از ما یک کتاب میدادند و در خانههایمان آن علم را دریافت میکردیم. پس علم بهتنهایی کافی نیست و بهتنهایی نمیتواند کاری برای ما انجام بدهد. ما انسانها نعمتی را دارا هستیم از جانب قدرت مطلق که اختیارداریم.
اختیار برای انتخاب راه و به سرانجام رساندنش، این نکته حائز اهمیت را اینجا بگویم، برای اینکه من بتوانم به آن آموزشها دست پیدا بکنم در اولین مرحله باید پذیرش را در خودم رنگ ببخشم، پذیرشی که این باور را به من اهدا میکند که من هیچچیزی نمیدانم. پس قبل از هر چیزی باید این را بدانم که من چیزی نمیدانم، چرا که اگر چیزی میدانستم قطعاً تا الآن توانسته بودم برای اعتیادم قدمی بردارم.
بعد از پذیرش میرسیم به کلمهی حضور، اگر من میخواهم آن آموزشها را دریافت کنم باید در جلسات نمایندگی و لژیون حضورداشته باشم، چراکه تنها علم کافی نیست. این سؤال را من از شما دارم که بیان کنید حضور یعنی چه؟ حضور یعنی اینکه در هرجایی که هستم واقعاً حضورداشته باشم، اگر در کنگره 60 هستم بهطور کامل حضورداشته باشم و گوش فرا دهم، نه اینکه در کنگره60 باشم و در ذهنم مشغول به افکار گوناگون باشم و درواقع در جای دیگری حضورداشته باشم، همینطور در خانه یا محل کارم. پس باید این را بدانم که در لحظهی اکنون هر مکانی حضور خود را خود اثبات بنمایم تا بتوانم بهرهی بیشتری از زندگی خود ببرم. پس نتیجه میگیریم که میشود در کنگره 60 بر روی این صندلی نشست و در جای دیگری حضور داشت و بالعکس.
اگر بخواهم برایتان مثالی بزنم، یکنفری که در محل کارش آدم موفقی است، وقتی یک شغل موفقی دارد که شغلش را با خانوادهاش قاطی نمیکند، شغلش را با کنگره60 قاطی نمیکند و اینها آن پارامترهایی هستند که من را برای دریافت آموزشها آمادهتر میکنند.
اگر به آموزشهایی که میگیرم در زندگی خود عمل بکنم، قطعاً دریافت نسبی از آرامش من را فرا خواهد گرفت و اگر عمل نکنم یکفاصلهای این بین ایجاد میشود به اسم معرکهگیری، انسانهایی که به دنبال معرکهگیری هستند آدمهایی نیستند که چیزی نمیدانند اتفاقاً برعکس انسانهایی هستند که چیزی میدانند و معرکه میگیرند.
گاهی اوقات معرکهگیری از حالت جمعی به حالت شخصی در انسانها شکل میگیرد، یعنی چه؟ یعنی اینکه شخص در ذهن خودش بعد از عملی نکردن آموزشهایش در زندگی توسط افکار بازدارنده، شروع به معرکهگیری میکند و دقیقه اینجا همانجایی میباشد که جلوی توانمندیهای فرد گرفته میشود. تمامی این مثالها و آموزشها میتوانیم در سفر اول و سفر دوم خود جای دهیم و استفاده کنیم.
در ادامه تولد پنجمین سال رهایی حمید عزیز می باشد اول این را بگویم من به نمایندگی راهنمای حمید عزیز در این جایگاه قرار گرفتم که دو دوره راهنمایی را در نمایندگی وحید طی کرده اند و حاصل زحمت های ایشان رهایی ها و خدمتگزاران خوبی بود که به کنگره تحویل دادند، برایشان بهترین را آرزو می کنم و امیدوارم هر جا که هستند موفق، شاد و سلامت باشند. حمید تقریبا در یک سال و خورده ای گذشته که به عنوان خدمتگزار روابط عمومی حضور داشت یکی از آن خصوصیاتی که نسبت به بقیه در حمید خیلی بارز بود بسیار انسان بی حاشیه ایی بود. شاید یک سری از اخلاق ها و رفتار هایی که انسان کسب می کند و به صورت اکتسابی از آموزش هایی که می گیرد یا جزو اخلاقیاتش از قبل بوده و بعد می آید با آن آموزش ها تقویتش می کند آدم را منحصر به فرد می کند یعنی اگر نگاه کنیم هر آدمی یک سری از خصوصیاتهایش نسبت به بقیه خصوصیتهایی دیگه ایی که تو وجودش است بارز تر می باشد. آن چیزی که من در حمید دیدم این بود که بسیار آدم متینی بود بسیار آدم با شخصیتی بود و عملکردی که در این مدت در روابط عمومی داشت، با تمام اون افرادی که در روابط عمومی خدمت می کنن، خوب ده دوازده نفر سه روز در هفته از صبح تا بعد از ظهر در واقع با هم زندگی می کنن صبحانه می خورن ناهار میخورن حرف میزنن خدمت می کنن اکثرا هم راهنما هستن یا ایجنت یا از خدمت گزاران قدیمی هستند خوب این هم خوبه هم اینکه شاید یه مقداری کارو سخت کنه چون کسایی که باهاشون خدمت می کنی پیشکسوت هستند. آقا حمید هنر این را داشت که هم فرمان بردار خوبی باشه هم فرمانده خوبی باشه هم برای اعضای لژیون خودش هم برای نفرات جدیدی که بعد از خودش در روابط عمومی برای خدمت تشریف آوردن.
یکی از خصوصیات خوبی که انسان می تواند داشته باشد همینه که هم فرمانبردار خوبی باشد هم فرمانده خوبی باشد که من این خصوصیت را در حمید دیدم، روزی که آقا حمید من را دعوت کرد برای تولدش من خیلی خوشحال شدم چون که برای من خیلی ارزشمند بود دوست داشتم بیام و در این جشن قشنگ حضور داشته باشم.
و اینکه وقتی کسی به موفقیت می رسه خودش تنها تاثیر گذار نبوده اون بستری که فراهم شده تا به موفقیت برسه خیلی مهمه و من فکر می کنم حمید اگر همسفر نداشت اگر همسفر همپا نداشت نمی توانست این موفقیت هایی که تا امروز کسب کرده بتواند کسب کند انقدر تاثیر گذار باشه و من همینجا به همسفرش و راهنمای همسفرش تبریک میگم. برای حمید بهترین ها را آرزو می کنم و در ادامه مسیر بتواند مفید باشه برای خودش و خانوادش و من مطمعن هستم اگر حمید با همین فرمان پیش برود خیلی تاثیر گذارتر میشود.
از تمامی شما عزیزان سپاسگزارم که با سکوت زیبایتان به سخنان بنده رنگ بخشیدید.

اعلام سفر: آنتی ایکس شیره تریاک ، به روش DST، با داروی OT، مدت 10 ماه و 5 روز سفر کردم، رهایی 5 سال و 1 ماه و 15 روز، ورزش در کنگره تیراندازی با کمان، راهنما دیده بان محترم آقای بابک لطفی
خواسته مسافر: سلامتی و طول عمر آقای مهندس


سخنان راهنمای محترم مسافر حمید
خدا شاکرم که در این لحظه حضور دارم و از تکتک عزیزان سپاسگزار هستم، از دیده بان محترم آقا بابک ممنونم که دعوت بنده را پذیرفتند. من همیشه از آقا بابک و حس خوبشان آموزش میگیرم و از راهنمای سفر اولم خیلی سپاسگزارم بااینکه حضور ندارند ولی من حس حال ایشان را دریافت میکنم، از بچههای تیر و کمان و عزیزان روابط عمومی هم سپاسگزار و نهایت قدردانی را دارم. من روزی که وارد کنگره 60 شدم را هیچوقت فراموش نمیکنم که از چه حس و حال بدی برخوردار بودم، این را همیشه به بچههای لژیون میگویم که اگر کنگره 60 برای من جواب داد و به حال خوب رسیدم قطعاً برای همه جواب خواهد داد.
یادم نمی رود که بخاطر دیسک گردن شدید، توانایی بلند کردن یکمهرهی شطرنج را هم نداشتم و الان در مسابقات تیراندازی با کمان شرکت میکنم و آموزش میگیرم، هرلحظه و هرروز از آقای مهندس و خانوادهی محترمشان سپاسگزار هستم و امیدوارم که خدمتگزار خوبی در کنگره 60 باقی بمانم تا بتوانم زحماتشان را جبران بکنم، از همسفر خودم هم نهایت قدردانی را دارم که در لحظه به لحظه سفرم تا به الان من را تنها نگذاشتهاند، از همسفران کوچک خودم که نقش مهمی را برای سفرم در کنگره 60 ایفا کردند هم نهایت سپاسگزاری را دارم، همچنین از راهنمای همسفرم خانم فخری سپاسگزارم که با آموزشهای نابشان این حس و حال خوب را به ما و زندگیمان بخشیدند، در آخر هم از تمامی حضار نهایت تشکر و قدردانی را دارم.

سلام دوستان فخری هستم یک همسفر:
بابت این عمل عظیم، شکر شکر شکر. در رأس از آقای مهندس سپاسگزارم که این جایگاهها و بسترها را برای من فخری فراهم کردهاند تا بتوانم خودم و تواناییهای درونم را پیدا بکنم، خداوند را شاکرم که من را درجایی قرارداد که باید قرار میداد، ممنون خداوند و آقای مهندس هستم و بسیار خوشحال می باشم. یکی از بارزترین صفات رهجوی من ناهید این هست که بسیار خونسرد و فرمانبردار میباشد، بخصوص در بخش تیر و کمان که توانسته به نحو احسنت به درجات بالایی برسد، همینطور در ساختمان ققنوس هم باهم همکار هستیم و از این بابت هم خدا را شاکر هستم که باکسی همکار هستم که خدمتگزار خالص و پرکاری میباشد. این تبریک رو به آقازادهی ایشان و دخترخانم گلشان هم عرض میکنم که اینچنین زیبا نقش همسفر را برای پدرشان ایفا میکنند، در آخر هم این تولد را به همهی عزیزان حاضر در نمایندگی اندیشه عرض مینمایم و از خداوند این را خواستارم که به من نیرویی عطا بکند که بتوانم خدمتگزار خوبی برای کنگره 60 باقی بمانم.

سلام دوستان ناهید هستم یک همسفر:
خیلی ممنون هستم آقا بابک که با حضورتان باعث شدید که من بتوانم بیشتر آموزش بگیرم، خیلی از حضور دوستان خوبم خوشحال و سپاسگزار هستم، دوست خوب داشتن یک نعمت بسیار بزرگ است. خیلی خوشحال هستم که مسافر من در ورزشگاه تختی میخواهند خدمت مرزبانی داشته باشند.
یادم است که در جشن یکسال رهایی این جمله را گفتم که من همیشه تشنهی محبت کردن بودم و الان چند سالی هست که این حس را می توانم درک و زندگی کنم واقعا این را مدیون مسافرم هستم، از اینکه این توفیق را دارم که به رهجویان خودم خدمت میکنم و دوستشان داشته باشم بسیار خرسند و خوشحال هستم. از راهنمای اولم خانم شهناز عزیز واقعاً سپاسگزارم که با درایتشان به من آموختند که کنگره 60 سراسر آموزش میباشد و باید یاد بگیرم و خدمتگزار باقی بمانم، از خانم فخری عزیز خیلی ممنونم که دو سال هست که پا به پای ما در ورزشگاه تختی حضور دارند. از پسرم و دخترم خیلی ممنونم. بسیار از این خوشحال هستم که کوروش و دنیز هم امسال در جایگاه سرداری قرار گرفتند و آموزش میگیرند، در این زمان برای خودم خواسته ای ندارم چراکه احساس می کنم با ورودم به کنگره به تمام خواسته هایم رسیده ام و فقط سعی می کنم که هوشیار قدم بردارم تا بتوانم حرکت کنم ممنونم که گوش کردید.
سلام دوستان کوروش هستم یک همسفر:
بابت اینکه امروز جشن آزادمردی پدرم هست بسیار خوشحال هستم و از کسانی که تا الان همراه ایشان بودند و این راه برایش هموار ساختند سپاسگزار هستم، از آقای مهندس و خانوادهاش و راهنمای محترمشان آقای ضیایی که راهنمای سفر اول ایشان بودند هم نهایت تشکر و قدردانی را دارم، از دیده بان محترم آقا بابک هم بابت حضورشان در این جشن سپاسگزارم. از تغییر رفتاری پدرم طی این چند سال بسیار خوشحال هستم و نمیتوانم برایتان این را وصف کنم که این تفاوت تا به چه اندازه میباشد، از اینکه میتوانم پدر و مادرم را الگوی زندگی خودم قرار بدهم خیلی خوشحال و خرسند هستم، ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
سلام دوستان دنیز هستم یک همسفر:
از اینکه عضو لژیون سردار شدم خیلی خوشحالم و آرزویم این است که پهلوان شوم.
گروه سایت نمایندگی اندیشه
- تعداد بازدید از این مطلب :
687