یازدهمین جلسه از دوره هشتاد و سوم از سری کارگاههای آموزش خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا نمایندگی شادآباد با نگهبانی مسافر آرش، دبیری مسافر بهروز و استادی مسافر حسین با دستور جلسه «گلریزان» در روز چهارشنبه 21 آبان ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
.jpg)
«یادِ الله در هرجا، یادِ خود از قطره به اقیانوس است. انجامها انجام میگیرد. در حرکت خود هیچ تردیدی راه مدهید که مسافران دیگر در تکمیل سقفهای مرفوع با شما همنوا خواهند شد. فرّ انسانهای از یادرفته و در خاکستر مدفونشده، مانند گنجی به صاحبان اصلی آنها پس داده خواهد شد؛ مشروط بر آنکه خود را طلب نمایند».
سلام دوستان، حسین هستم، یک مسافر. خدا را شکر میکنم که امروز در این جشن حضور دارم. در آغاز، این جشن را به همه عزیزان تبریک میگویم و به مهمانان گرامی خوشآمد عرض میکنم. امیدوارم جشنی زیبا و پرشکوه داشته باشیم و با دستانی پر به خانههایمان بازگردیم.
امکان داشت امروز من حسین، اینجا نباشم. معلوم نبود چه بلایی بر سر خانواده و فرزندانم آمده بود و در کجای هستی قرار داشتم. معلوم نبود آیا دوباره فرصت آن را مییافتم که به این جهان بازگردم و روی این صندلی بنشینم. این اتفاق بارها برایم افتاده، اما گویا خداوند مقدر کرده که فراموش کنم. این بار نیز همچون دفعات پیش است: آیا این بار وجود حقیقی خود را مییابم؟ آیا میتوانم خود را پیدا کنم؟ آیا میتوانم به وظیفه انسانیام عمل کنم؟ آیا به پیمانی که در روز الست با خداوند بستم – که «تو پروردگار منی» و «من بنده توأم» – پایبند میمانم؟
امروز جشن گلریزان است و در این جشن، مخاطب ما خداوند است. در کنگره چهار جشن داریم: جشن راهنما، جشن مرزبان و ایجنت، جشن همسفر و در نهایت، جشن گلریزان. در سه جشن اول، مخاطب مشخصی وجود دارد، اما در جشن گلریزان، ما از ساختار کنگره ۶۰ سپاسگزاری میکنیم؛ ساختاری که من حسین، را احیا کرد و حق نفس کشیدن را به من و خانوادهام بازگرداند. پس در اینجا، مخاطب من خود خداوند است. آیا میتوانم در مقابل آنچه کنگره به من بخشیده، ذرهای از آن را جبران کنم؟
لژیون سردار و پهلوانان، وظیفه پشتیبانی مالی کنگره ۶۰ را بر عهده دارند. آقای مهندس به زیبایی میفرمایند: «برای آنکه از گلریزان صحبت کنید، باید به گذشته خود بازگردید.» باید به خاطر بیاورم روز اولی که وارد کنگره شدم و روی این صندلی نشستم، چه حسی داشتم و به چه میاندیشیدم؛ اما وقتی به حال خوب میرسم و آرامش مییابم، همه چیز را فراموش میکنم.
استاد امین میفرمایند: بسیاری از بندهای ما گشوده نمیشوند، به خاطر ناسپاسیهایی است که انجام میدهیم یعنی در جایی باید دینی را ادا میکردیم و نکردهایم.
کائنات و هستی تا جایی، امکانات را به صورت رایگان در اختیار ما قرار میدهد. وقتی وارد کنگره ۶۰ میشویم میگویند سفر اول رایگان است. مرا با آغوش باز پذیرفتند، به من خدمت کردند و حتی گاهی نیازهایم را برآورده ساختند. آنانی که این خدمات را ارائه میدادند، به بیداری رسیده بودند.
همانطور که آقای مهندس در حلقههای مختلف اشاره میکنند – حلقه اول، دوم، سوم و سپس حلقه چهارم که به ابعاد بالاتر وارد میشویم – در حلقه اول (تا ۱۸ سالگی)، خانواده از ما حمایت میکند؛ اما از جایی به بعد، باید نسبت به خانواده و اطرافیانمان مسئولیتپذیر شویم.
در کنگره ۶۰ نیز همینگونه است. در سفر اول، همه چیز رایگان در اختیارمان قرار میگیرد، اما از سفر دوم به بعد، باید بخشی از آنچه دریافت کردهایم را بازگردانیم و جبران کنیم. یکی از اضلاع مهم خدمت در کنگره ۶۰، «بخشش» است. ما در کنگره خدمات بسیاری داریم: راهنمایی، خدمت در اوتی، مرزبانی و... اما تکمیلکننده پازل این خدمات، «بخشش» است و اگر این خدمت انجام نشود، پازل ما ناقص میماند.
بخشش به پول نیاز ندارد؛ به «چشم بینا» و «قلب بزرگ» نیاز دارد. طبق آمار، ۹۸ درصد کسانی که در کنگره پهلوان شدهاند، زندگی معمولی دارند و با وجود فراز و نشیبهای بسیار، از آقای مهندس اجازه پهلوانی میگیرند. جالب اینجاست که بلافاصله پس از رسیدن به این جایگاه، برای همسفر، فرزند یا مسافرشان نیز تقاضای این اجازه را میکنند. باید از خود بپرسم: این شخص سال گذشته به سختی به این جایگاه رسید، پس چه اتفاقی افتاده که دوباره درخواست این خدمت را میکند؟
آقای مهندس میفرمایند: این شخص بیدار شده است. تازه فهمیده که چقدر به کنگره بدهکار است. این حس تازه به درون من راه یافته است، تازه وارد سفر هزار فرسنگی شدهام. وقتی در سفر اول به رهایی نزدیک میشویم و حسهایمان یکییکی باز میشود، همه ما تجربه کردهایم که چقدر حالمان خوب است. توانایی مالی نیز به همین شکل است. این بیداری برای برخی با ۵۰۰ میلیون، برای برخی با ۱۰۰ میلیون، برای دیگری با ۱۰ میلیون و برای کسی با ۱ میلیون اتفاق میافتد. مهم این است که ما با توان خود حرکت کنیم. اگر من حسین، توانم ۲۰ میلیون است، باید با همان ۲۰ میلیون حرکت کنم. اگر کمتر از آن مشارکت کنم، اتفاقی که باید برایم بیفتد، نمیافتد و دریافتم کم میشود.
همانگونه که اگر کسی در سفر اول پلهها را به درستی طی نکند، شاید به رهایی برسد، اما آن رهایی مدنظر کنگره محقق نمیشود – زیرا خودش میداند که کمکاری کرده است – در جشن گلریزان نیز کنگره مرا با خودم روبرو میکند: حسین، وقتی وارد کنگره شدی، چه حالی داشتی؟
روزی که وارد کنگره شدم، از جمله کسانی بودم که کوچکترین وضعیت مالی مطلوبی نداشتم و حتی برای تأمین ابتداییترین نیازهای زندگیام با مشکل روبرو بودم؛ اما امروز، این جایگاه و برکت را چه کسی به من عطا کرده است؟ بیتردید، همان که مرا آفرید؛ همان که میفرماید: «آیا نمیخواهی از آنچه به تو بخشیدهام، به من قرض دهی؟» مخاطب این ندا، خداوند است و ما میخواهیم در حد توانمان، این قرض الهی را ادا کنیم؛ و من، همه این نعمتها را مدیون کنگره هستم.
مرحوم کوروش آذرپور میگفتند: «هرگاه خواستیم کاری انجام دهیم و از خوب و بد آن آگاه نبودیم، به آینده آن کار بنگریم. اگر آینده آن را ببینیم، میفهمیم در کجای کار ایستادهایم.» امیدوارم در این جشن بزرگ نیز، همگی بتوانیم درست و نیک عمل کنیم. از اینکه بخشی از خانواده کنگره هستم و توانستهام در این مسیر حرکت کنم، بسی خوشحالم. وعده خداوند دروغ نیست و برای همه ما محقق خواهد شد، به شرط آنکه «عمل» کنیم.
همانگونه که آقای زرکش فرمودند: «آقای مهندس، عیاض خود را وسط کشیدهاند و حجت را بر همگان تمام کردهاند.» ایشان به عنوان بنیانگذار کنگره که خود و خانوادهشان، تمام وقت و زندگیشان را وقف این نهاد کردهاند، با تواضع میفرمایند: «من به کنگره بدهکارم.»
همواره با خود فکر میکردم چطور است که من در مسائلی مانند چاقی، درمان اعتیاد و ترک سیگار، آقای مهندس را مرجع میدانم، اما وقتی به مسئله مالی میرسد، به سخنان ایشان بیتوجه میشوم؟! در امور مالی نیز باید به فرمایشات ایشان اقتدا کنم. اگر آقای مهندس بارها تأکید میکنند که «وعده خداوند دروغ نیست»، قطعاً همینگونه است.
بازی هستی به گونهای طراحی شده که اگر من حسین، از بازی اعتیاد خارج شوم، اما قدر نعمتهایی چون سلامتی و رهایی را ندانم، بیتردید به تاریکی بازخواهم گشت. شاید شکل آن اعتیاد نباشد، اما قطعاً به ورطه تاریکیهایی سقوط خواهم کرد که بسی زشتتر و هولناکتر از خود اعتیاد است.
در کنگره باید به این پرسش اساسی پاسخ دهم: زمانی که از اینجا میروم، به «چه کسی» تبدیل شدهام؟ انسانی سپاسگزار و بخشنده، یا فردی مادیگرا و خودمحور؟ اینجاست که آن دگرگونی درونی باید رخ دهد. مسلماً این تحول، بدون درد و گذشتن از خود میسر نیست؛ اما زیبایی کار در این است که به خودم یادآوری کنم چه بر سر من آمده است و کنگره ۶۰ برای من چه کرده است؟ همین پرسشها است که احساسات اصیل درونم را بیدار میکند و مرا به انسانی شکرگزار مبدل میسازد.
آقای مهندس هر ساله این جشن را برای ما برپا میکنند تا به ما بیاموزند که «دیگران کاشتند و ما خوردیم؛ اکنون نوبت ماست که بکاریم تا دیگران بخورند». بر عهده تکتک ماست که در این هفته، با تمام توان گام برداریم. امسال به یاری خدا، ساخت شعبه جدید را در پیش داریم و امیدوارم همه عزیزان بتوانند با حداکثر توان در این هفته مشارکت کنند.
همه ما با دست خالی آمدهایم و با دست خالی نیز خواهیم رفت؛ اما نکته مهم این است: از این داراییهای مادی چگونه استفاده کنیم؟ برای نهادن چه سنگ و زر! وقتی پول هست و من نمیتوانم از آن به درستی استفاده کنم، چه سودی دارد؟ تنها جایی که این فرصت را به من میدهد تا بخشش را ذرهذره تمرین کنم، کنگره ۶۰ است. در اینجا مطمئنم که این کمک، خرج انسانهای درمانده و دردمند میشود.
هر لحظه خداوند را شکر میکنم که میتوانم بالای سر همسر و فرزندانم باشم. وقتی شادی و خندههای کودکانم را میبینم، از اعماق قلب، خداوند را هزاران بار سپاس میگویم که کنگره هست و من از طریق آن به سلامتی و رهایی رسیدهام. اگر کنگره نبود، شاید امروز من اصلاً در این جهان نبودم و معلوم نبود چه سرنوشتی در انتظار خانوادهام میبود. امیدوارم امروز جشن پربار و باشکوهی داشته باشیم. از همه شما که با حوصله به صحبتهایم گوش دادید، صمیمانه متشکرم.
تایپ و ارسال: خدمتگزاران سایت شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
248