به نام خدا
سلام دوستان جواد هستم یک مسافر
به گذشته که نگاه میکنم، باورم نمیشود که یک چنین رفتار و افکاری داشتهام.
احساسات دردناک و حال بد و اشتباهات پیدرپی در طول زندگیام ذره ذره مرا میبلعید.
این چرخه بخش جدایی ناپذیر از زندگی و روزمرهگی من بود.
همیشه به راهی برای خلاصی و تغییر فکر میکردم. برای رهایی مداوم تلاش میکردم و هر راهی که به ذهنم میرسید را امتحان میکردم اما تنها شکست و دوباره ناامیدی بیشتر نصیب من میشد.
بیماری اعتیاد مرا در گردابی قدرتمند به اسارت کشیده بود. روزی اتفاقی در فضای مجازی، چشمم به سایت کنگره۶۰ افتاد. تلفن زدم و آدرس شعبه را گرفتم و مراجعه کردم.
در آنجا مشاوره شدم و گویی امیدی در دلم زنده شد.
حرکت کردم و راه برایم نمایان شد. واقعاً خواسته درمان شدن داشتم و آنجا بود که فهمیدم تنها،راه را پیدا نکرده بودم.
ذره ذره آموزش دیدم و روز به روز قویتر شدم تا بالاخره پس از ۱۰ ماه و ۲۸روز به رهایی رسیدم.
خداوند را شکر میکنم که امروز در این جایگاه قرار دارم و توسط کنگره۶۰ همچنان در حال آموزش هستم. احساسات جدید و زیبایی را تجربه مینمایم.
کنگره ۶۰ به زندگی من، جانی دوباره بخشید مرا بزرگ کرد و به من قدرت داد تا بتوانم خودم را ببخشم.
بپذیرم و بدانم که من در گذشته از خود اراده نداشتم. خودخواه نبودم فقط راه را نمیدانستم.
از خداوند سپاسگذارم که در کنگره۶۰ قرار گرفتم و از تمام خدمتگذارانی که در این راه به من کمک کردهاند با تمام وجودم تشکر و قدردانی مینمایم. به امید روزی که تمامی افرادی که خواستار رهایی از بیماری اعتیاد هستند راه را بیابند.
دلنوشته مسافر جواد لژیون۱۷
تایپ، ویرستاری و ارسال مسافر مجید لژیون۷
- تعداد بازدید از این مطلب :
1242