سلام دوستان امین هستم یک مسافر
تا قبل از ورود به کنگره ۶۰ همیشه تصورم این بود که چون سواد دارم، کتاب میخوانم، اطلاعات عمومی و اختصاصی زیادی در ذهنم جمع کردهام پس حتماً آدم دانایی هستم اما وقتی وارد کنگره شدم متوجه شدم که دانایی، تنها داشتن اطلاعات نیست، دانایی معنایی بسیار عمیقتر دارد و با زندگی روزمره و تصمیمات واقعی گره خورده است. دانایی یعنی آگاهی درست از هستی، انسان و قوانین زندگی چیزی فراتر از محفوظات ذهنی است. کسی که داناست جهان را بهتر میفهمد و مسیر درست را تشخیص میدهد اما در کنار آن کنگره ۶۰ به ما نشان میدهد که دانایی باید مثلثی کامل باشد تفکر، تجربه و آموزش، اگر یکی از اضلاع این مثلث وجود نداشته باشد، دانایی ناقص میماند. سواد ابزار مهمی است یعنی توانایی خواندن، نوشتن و در معنای گستردهتر درک اطلاعات و تحلیل آنها، اما سواد به تنهایی دانایی نمیسازد چه بسا کسانی که بالاترین مدارک تحصیلی را دارند اما در سادهترین مسائل زندگی گرفتار سردرگمی هستند. اینجاست که بحث دانایی موثر مطرح میشود. دانایی موثر یعنی به کارگیری آموختهها در زندگی واقعی، وقتی کسی تنها بداند ولی عمل نکند دانایی او خاموش میماند. اما وقتی دانستهها به رفتار درست، تصمیم بهتر و آرامش بیشتر منجر شود آن دانایی تبدیل به دانایی موثر شده است.
من در کنگره فهمیدم ، دانایی فقط جمع کردن آموزشها نیست بلکه باید آنها را تجربه کنم و با تفکر به کار بگیرم، دانایی زمانی معنا دارد که در زندگیم جاری شود. برای مثال همه میدانند دروغ گفتن بد است این دانایی است اما وقتی در عمل حتی در شرایط سخت صداقت را انتخاب میکنیم این دانایی به دانایی موثر تبدیل شده است، این تغییر نگاه اثر بزرگی روی جهانبینی من گذاشت، فهمیدم ارزش انسان به حجم اطلاعاتش نیست بلکه به اندازه استفاده درست از آنها در زندگیش است. حالا وقتی به دنیا نگاه میکنم میدانم بسیاری از مشکلات، نه به خاطر ندانستن بلکه به خاطر عمل نکردن به دانستههاست. تلنگر اصلی برای من این بود، امتحان واقعی زندگی روی کاغذ نیست بلکه در رفتار و انتخابهای روزمره است ممکن است کسی سالها کتاب بخواند، سخنرانی کند یا حتی آموزش دهد اما اگر نتواند از آنها برای ساختن زندگی بهتر بهره ببرد هنوز در مسیر دانایی نایستاده است. کنگره ۶۰ با مثلث دانایی به من آموخت که تنها ترکیب آموزش، تفکر و تجربه است که دانایی واقعی را میسازد.
این فهم تازه باعث شد بدانم مسیر رشد از درون خودم آغاز میشود نه از انباشتن ذهنم از اطلاعات. در نهایت فهمیدم که دانایی واقعی آن چیزی نیست که دیگران در ظاهر از ما میبینند یا مدرک و سوادی که داریم بلکه نوری است که لازم است در عمل روشن شود شاید دانستن آغاز راه باشد. موثر کردن این دانایی، خود مسیر زندگی است.
هر روز که میگذرد فرصتی تازه است برای اینکه ببینیم آنچه یاد گرفتهایم چقدر در رفتار و انتخابهایمان جاری شده است. اگر این نور را در دل و عمل روشن نکنیم، دانایی هم بیفایده خواهد بود و شاید همین بزرگترین امتحان زندگی باشد امتحانی که هیچ وقت تعطیل نمیشود. ممنونم از توجه شما
امین محمدی لژیون هشتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
124