English Version
This Site Is Available In English

۱۴ سال به امید رهایی مسافرم سفر کردم‌

۱۴ سال به امید رهایی مسافرم سفر کردم‌

گاهی در کنگره‌۶۰‌ با همسفرانی روبه‌رو می‌شویم که حضورشان آرامش‌بخش و الهام‌بخش است؛ کسانی که حتی بدون همراهی مسافر سال‌هاست با دل و جان در این مسیر مانده‌اند. شاید برای خیلی‌ها سخت باشد که بدون حضور مسافر همچنان در جلسات شرکت کنند، آموزش بگیرند و خدمت کنند؛ اما این همسفران با ایمان، عشق و اراده‌ای مثال‌زدنی نشان داده‌اند که سفر فقط برای نجات یک نفر نیست؛ بلکه برای ساختن و شکوفا کردن خودِ انسان است. امروز افتخار داریم در کنار همسفری باشیم که سال‌هاست با قلبی پر از امید، بی‌آن‌که مسافری کنارش باشد، سفرش را ادامه داده و چراغی برای دیگران روشن کرده است. می‌خواهیم پای صحبت‌هایش بنشینیم و از راز این ماندگاری و دلگرمی بشنویم.

لطفا به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟

همسفر‌ زهرا با راهنمایی‌‌‌ همسفر شهره، همسفر آمنه و همسفر معصومه سفر کرد، اکنون مدت ۴ سال است که با دستان پرمهر آقای مهندس وارد سفر دوم شده‌اند در ضمن سفر تغذیه سالم داشتند که به راهنمایی همسفر لیلا به مدت ۱۱ ماه سفر کرد و اکنون ۳ ماه است که آزاد و رها می‌باشند، همسفر‌ زهرا در رشته ورزشی تنیس فعالیت دارند.

قصه آشنایی شما با کنگره‌۶۰ چگونه بود و چرا بدون مسافر سفر می‌کنید؟

من سال ۸۱‌ با کنگره۶۰ آشنا شدم. آن زمان با جمعی از همکلاسی‌ها برای انجام کار تحقیقاتی در زمینه اعتیاد دانشجویی فعالیت می‌کردیم، از طریق یکی از اساتید با کنگره‌۶۰ و آقای مهندس آشنا شدیم، علم نوین و متد ایشان برای همه ما تازگی داشت؛ چون با همه روش‌های قبلی مورد تحقیق ما تفاوت زیادی داشت و بر اساس تجربه و علم بود.
مدتی در زمینه اعتیاد دانشجویی فعالیت کردم؛ ولی در ناخودآگاه ذهنم همیشه از افراد معتاد بدم می‌آمد و هرگز فکر نمی‌کردم که خودم بعدها با یک فرد مصرف‌کننده ازداوج کنم‌. سال ۸۶ بعد از ازدواج فهمیدم که همسرم یک مصرف‌کننده شیشه و تریاک است و بلایی که همیشه از آن می‌ترسیدم به سرم آمد. روزهای سختی را همراه با پسرم گذراندم؛ ولی تصمیم گرفتم، زندگی خودم را حفظ کنم و به او کمک‌ کنم؛ چون می‌دانستم که او یک بیمار است. مسافرم قبل از ازدواج چندین بار با روش‌های مختلف ترک کرده بود؛ ولی اعتیادش بدتر شده بود.

سال ۹۰ به اصرار من به تهران و آکادمی برای درمان رفتیم‌، حدود سه ماه سفر کرد؛ ولی او دوری راه را بهانه کرد و درمان خود را ادامه نداد؛ ولی من هر هفته برای آموزش گرفتن به آکادمی می‌رفتم و در لژیون خانم شهره آموزش‌های زیادی دریافت می‌کردم.‌ خوشبختانه سال ۹۱ کنگره۶۰ در قم تشکیل شد، همراه با مسافرم به شعبه قم رفتیم، ولی او در لژیون شرکت نمی‌کرد. حدود دو سال از کنگره فاصله گرفتم، حال روحی من خیلی بد شده بود، تنها راه آرامش من وصل شدن به کنگره‌۶۰ بود تا شاید مسافرم هم وصل شود، مسافرم بعد از یک سال به شعبه امین قم آمد و چند ماهی سفر کرد؛ ولی باز هم درمان خود را رها کرد. یک بار به کلینیک درمانی کنگره‌۶۰ هم رفت؛ ولی باز هم موفق به درمان نشد و این‌گونه بود که من سال‌ها بدون مسافر سفر کردم؛ چون‌که مرتب به کنگره می‌آمدم و سی‌دی‌ها را کامل می‌نوشتم با اجازه آقای مهندس وارد سفر دوم شدم.

به نظر شما همسفرانی که مسافرشان هنوز به کنگره‌۶۰ وصل نیستند؛ باید مثل شما این همه سال صبوری کنند و از شما الگو بگیرند؟

بعضی از همسفران با شنیدن داستان من دچار ترس می‌شوند و فکر می‌کنند‌ که آنها هم باید این همه سال صبر کنند، در حالی‌که ما همیشه استثناهایی هم داریم‌، شاید در شرایط زندگی من نیاز بوده است که من این همه سال صبوری کنم؛ ولی این نسخه را نمی‌توان برای دیگران هم پیچید. همسفرانی که مسافر ندارند؛ باید تلاش خود را بکنند تا خودشان به آرامش برسند و آموزش‌های لازم را دریافت کنند که ان‌شاءالله در آینده نزدیک مسافرشان وصل شود، (نوبت باران برای هر کسی محفوظ است.) به شرط آن که آسمان دل‌مان را آلوده به ناامیدی نکنیم.
شاید من نتوانم الگو صبر و استقامت برای دیگران باشم؛ ولی وجود من و مسافرم می‌تواند، این نکته مهم را به عزیزان یادآوری کند که قرار نیست، همیشه در زندگی آن اتفاق خوب برای همه ما رقم بخورد؛ پس نباید بی‌تابی کنیم و باید تسلیم رضای خداوند باشیم. آقای مهندس می‌گویند: «گاهی ما تمام تلاش خود را می‌کنیم و حتی نوع تفکر و حرکت ما در مسیر مثبت است؛ ولی به نتیجه خوب نمی‌رسیم؛ چون تقدیر چیزی دیگری برای ما رقم زده است که ما از آن بی‌خبریم». من باز هم تلاش خواهم کرد و باور دارم که خداوند برای من و مسافرم بهترین‌ها را در نظر دارد و اگر صلاح زندگی من باشد، حتماً راه برای مسافرم باز خواهد شد و او نیز به درمان خواهد رسید و یا اگر در تقدیرم این است که مسافرم به رهایی نرسد، باز من چیزی را از دست نداده‌ام؛ زیرا در این مدت نعمت‌های زیادی چون: حضور در کنگره‌۶۰، آموزش گرفتن و خدمت کردن، پیدا کردن دوستان خوب و رسیدن به آرامش، نصیبم شده است که همه این‌ها جزء شانس‌های بزرگ زندگی من‌ بوده است که بابت آن همیشه شاکر خداوند هستم.

شما سال‌ها بدون مسافر سفر می‌کنید به ما بگویید که رمز ماندگاری‌ شما چیست و چه عاملی باعث شده از تنها سفر کردن خسته نشوید؟

من حدود ۱۴ سال است که بدون مسافر به کنگره وصل هستم، تنها چیزی که باعث ماندگاری من شده است، باور و ایمان من به کنگره‌۶۰ و متفاوت بودن نوع و نحوه آموزش در آن است که قابل مقایسه با هیچ موسسه و دانشگاهی نیست. یاد گرفتم که چگونه با داشتن آگاهی، پذیرش خود را نسبت به مشکلات بالا بیرم. من در این‌جا چگونه بخشیدن (معنوی و مادی)، خدمت‌‌‌‌کردن، شکرگزار‌بودن و عشق بلاعوض را آموختم، این‌ها مؤلفه‌هایی بود که هیج جا نمی‌توانستم پیدا کنم.
خدارا شکر من ناامید نشده‌ام و باور دارم؛ اگر در تقدیر من باشد که روزی مسافرم به رهایی برسد، آن روز حتماً فرا خواهد رسید، هرچند خیلی دیر شده است؛ ولی کسی از پشت پرده اسرار خبری ندارد، حتماً حکمتی دارد که من از آن آگاهی ندارم و پذیرش این مسائل باعث شده است که من در طی این ۱۴ سال خسته نشوم.

تاکنون در چه جایگاه‌هایی خدمت کرده‌اید و کدام‌‌یک برایتان خاص‌تر بود و دریافت بیشتری داشته‌اید؟

چون مسافر نداشتم، برای خدمت کردن مقداری محدودیت داشتم؛ ولی در هر جایگاهی که خدمت می‌کردم، برای من خیلی خاص بود و با هر کدام از خدمت‌ها توانستم، گره‌های درونی خودم را بیشتر بشناسم و آن را در درون خود حل کنم؛ ولی خاص‌ترین آن‌ها، خدمت در نگهبانی‌سایت بود که با آموزش دادن به همسفران، دریافت‌های بی‌شماری داشتم که در وصف زمینی نمی‌گنجد و نیز بخشیدن به معنای واقعی را با خدمت در لژیون سردار آموختم. من در جایگاهای زیادی خدمت کرده‌ام و خدا را شکر می‌گویم که در همه آن‌ها حس خوب و دریافت بالایی چون آرامش و عشق داشتم.

با توجه به دستور جلسه «عدالت» به نظر شما در کنگره‌۶۰ عدالت چگونه معنا و اجرا می‌شود؟

به یقین می‌توانم بگوییم که بهترین معنای عدالت را من در کنگره۶۰ آموختم، قبل از آن فکر می‌کردم که عدالت به معنای برابری یا تساوی است؛ ولی در کنگره یاد گرفتم عدالت یعنی هر چیزی سر جای خودش باشد و این جمله به من یادآوری می‌کند که اگر در زندگی خود در رنج و عذاب یا خوشی و آرامش هستم، عین عدالت است؛ چون این‌ها نتیجه خواست، تفکر و تلاش مثبت یا منفی خودم بوده است و تقصیر کسی یا خداوند نیست، پس اگر در زندگی مشکلی دارم، نباید بی‌تابی کنم و بگویم که این عدالت نیست که من در رنج و عذاب هستم؛ باید یاد بگیریم‌ که نوع تفکر و حرکت خود را در مسیر زندگی تغییر دهم و در بیرون از خودم به دنبال مقصر نباشم. انسان عادل در پی تغییر خودش است، نه دیگران.

آیا نداشتن مسافر باعث چالش‌ یا موانع در مسیر خدمت شما شده است، چگونه آن‌ها را مدیریت کرده‌اید؟

یقیناً چالش و موانع‌ زیادی داشتم؛ ولی همیشه سعی کردم که خودم را با شرایط مسافرم و حال بد او هماهنگ کنم. بارها با سخت‌گیری مانع آمدن من می‌شود؛ ولی من در آن لحظه با او مخالفت نمی‌‌کنم و حق را به او می‌‌‌دهم که آرام شود تا کمتر حساس شود و زمانی که آرام می‌شود، دوباره به من اجازه آمدن می‌دهد. خدا را شاکرم که توانستم با تمام سختی‌ها در کنگره۶۰ بمانم و خدمت کنم، از مسافرم ممنونم که با وجود این‌که خودش به کنگره‌ نمی‌آید؛ ولی به من اجازه آمدن و خدمت کردن را داده است. مسافر من حضور فیزیکی در کنگره ندارد؛ ولی از لحاظ قلبی کنگره را قبول دارد، امیدوارم بتواند از سختی‌های ذهنش عبور کند و خواست قوی پیدا کند تا بیاید و به رهایی برسد و بتواند خدمتگزار خوبی برای کنگره۶۰ باشد، مسافر من و همه انسان‌هایی که در تاریکی اعتیاد گرفتار هستند، لایق سلامتی، آرامش و زندگی بهتری هستند.

اگر بخواهید با همسفرانی که مسافر ندارند، حرفی از دل بزنید، چه پیامی دارید؟

خوب می‌دانم که بدون مسافر سفر کردن بسیار سخت و رنج آور است؛ ولی هر چیزی در این هستی زمان خودش را دارد که باید زمان آن فرا برسد؛ پس باید بپذیریم که برای آرامش خودمان سفر کنیم. در کنگره۶۰ می‌گویند: «همسفر بال پرواز است» من و همسفرانی که مسافر نداریم، بال برای پریدن کم داریم و فعلاً زمان پرواز ما نیست؛ ولی نباید ناامید شویم، باید روی زمین و با پای پیاده سفر کنیم، یقیناً در این مسیر تنها سفر کردن درد و رنج بیشتری دارد؛ ولی کارآزموده‌تر خواهیم شد. ما با دل خود سفر می‌کنیم؛ گاهی پاهای دل‌‌‌مان از راه رفتن به تنهایی زخمی می‌شود؛ اما با امید، ایمان و باور قلبی, مرحم روی زخم‌های خود می‌‌گذاریم؛ باید باور داشته باشیم که با تلاش و امید، ناممکن‌ها روزی تبدیل به ممکن می‌شود، وقتی‌که مسافرمان به کنگره وصل شود، همراه با او چون عقابی به دور دست‌ها پرواز خواهیم کرد؛ پس باید تلاش کنیم و شکیبا باشیم تا زمان پرواز ما هم فرا برسد.
(باغبان حتی اگر باغ خود را غرق آب کند،
درختان خارج از فصل خود میوه نمی‌دهند.)

کلام آخر.‌‌..
برای وجود کنگره۶۰ و آقای مهندس همیشه شاکر خداوند هستم؛ چون‌ کنگره‌۶۰ مانند یک زمین حاصلخیز است که انسان‌های دردمند می‌توانند با آموزش گرفتن و خدمت کردن در آن دوباره احیاء شوند؛ پس تک تک ما همسفران باید از این فرصت درست استفاده کنیم تا انرژی خود را صرف رشد و آموزش خود کنیم که بتوانیم گره‌های درونی خودمان را بشناسیم و آن را حل کنیم تا دوباره احیاء شویم و خدمتگزار خوبی باشیم.
در آخر به مجموعه سایت امین قم بابت زحمات‌شان خدا قوت می‌گویم و از انتخاب و انجام این مصاحبه بسیار ممنونم. از آقای مهندس و خانواده عزیزشان تشکر می‌کنم.
همشه قدردان راهنمایانم (همسفر شهره، همسفر آمنه و همسفر معصومه) هستم؛ چون از هر کدام آموزش‌های ناب دریافت کرده‌ام که راهگشای زندگی من بوده‌ است و در انتها برای هر آنچه که هنوز از این مجموعه دریافت می‌کنم، شکر شکر شکر.

 

انجام مصاحبه: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون پنجم)
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر ثریا (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر بهاره نگهبان سایت
ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر رضوانه (لژیون سوم)
همسفران نمایندگی امین قم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .