اگر بخواهیم زندگی هر موجودی یا انسان را از آغاز تولد بررسی کنیم، با مسائل بسیاری مواجه میشویم که ممکن است در ظاهر یا باطن تناقض داشته باشند. این آغاز از روز ازل شکل گرفته و داستانی پیوسته را رقم میزند. جهان هستی و فرمانروایی قدرت مطلق بر مبنای عدالت برنامهریزی شدهاست و اگر این عدالت وجود نداشت، همهچیز فرو میریخت. در جهان هستی هیچچیز به سمت بینظمی حرکت نمیکند و شاید تصور ما این باشد که بینظمی وجود دارد. در جهان هستی هر چیزی در جایگاه خود قرار دارد، از کوچکترین تا بزرگترین موجود و از کمشعورترین تا باشعورترین موجود و این ترتیبی بر مبنای عدالت است.
در تمام کتب انبیا و کلامالله شریف که کاملترین، مطمئنترین و قویترین منبع است، این اصل مشترک وجود دارد. این موضوعات عجیب و غریب نیستند و این اطلاعات دنباله هم هستند و به گونههای مختلف همدیگر را کامل میکنند. به عنوان مثال حضرت سلیمان در زمان آغاز خلقت انسان وجود داشت، هرچند در قالب جسمیتی نبود. جسم انسان هنوز خلق نشده بود و او فرمان نداشت که بر روی زمین بیاید. این مسائل وجود دارند؛ اما پذیرش آنها کار دشواری است.
موضوع مورد بحث این است که چگونه خداوند اجازه میدهد اتفاقات ناخوشایندی برای برخی افراد بیفتد و در مواقعی خود ما از خداوند گلایه میکنیم. به طور مثال زمانیکه فرزند من مریض میشود یا ظلمی به من روا میشود یا بدبختیهایی به سر من میآید، برخی اوقات از خداوند گله میکنیم؛ حتی ممکن است به انکار او بپردازیم و الفاظ ناپسندی بهکار ببریم. نکته مهم این است که اگر بخواهیم میان دو طرف قضاوت کنیم؛ باید سخنان هر دو طرف را به دقت بشنویم؛ حتی پس از آن نیز ممکن است نتوانیم قضاوت درستی داشته باشیم؛ زیرا صحت و سقم آن کار مشکلی است.
در مورد عدالت خداوند نیز همینطور است؛ اگر بخواهیم چیزی را بررسی کنیم، باید تمام ابعاد آن موضوع را بشناسیم. اگر فقط از یک طرف به قضیه نگاه کنیم به سبب نداشتن اطلاعات کافی، ممکن است به نتیجهای نادرست برسیم؛ بنابراین هر زمان که بخواهیم در مورد موضوعی داوری کنیم، نیاز است که اطلاعات کاملی داشته باشیم. برای پرسش در مورد هر موضوعی باید حداقل نیمی از علم مرتبط با آن را داشته باشیم. به عنوان مثال اگر بخواهیم درباره قلب صحبت کنیم؛ باید شناختی از آن داشته باشیم. فردی که سواد خواندن و نوشتن ندارد، ابتدا باید حروف الفبا را یاد بگیرد آنگاه میتواند تمام کلمات را بخواند. با خواندن یک صفحه از وسط یک کتاب، نمیتوان به درک کامل و درستی از کل موضوع آن کتاب رسید و در مورد آن قضاوت کرد.
همه اتفاقاتی که برای ما رخ میدهد بیشتر به زاویه دید ما بستگی دارد، گاهی ممکن است پیشینه خود را فراموش کرده و تصور کنیم که در حق ما ظلم شدهاست و خداوند ما را نمیبیند؛ اما باید در نظر داشته باشیم که ما نتیجه کارهای خود را برداشت میکنیم و نقش مهمی در آن داریم، مانند فردی که به مصرف مواد مخدر دچار شدهاست؛ اما با تلاش و کوششی که انجام داده، توانسته به درمان برسد. اگر او تلاشی برای بهبود خود نمیکرد، ممکن بود سرنوشت دیگری را تجربه کند. بااینحال افرادی هم هستند که نتوانستهاند درمان شوند. در چنین مواردی حکمتی وجود دارد که فقط خداوند از آن آگاه است.
زندگی ما مانند کتابی است که خود ما آن را مینویسیم و در حال حاضر نیز در حال نوشتن آن هستیم. هیچ فردی نمیداند که در ابتدا، میانه یا انتهای این کتاب قرار داریم؛ زیرا آغاز و پایان آن مشخص نیست و تنها خداوند از آن آگاه است. زندگی ما از تولد تا مرگ، تنها یک صفحه از این کتاب است. صفحات قبلی به قبل از تولد ما و صفحات بعدی به بعد از مرگ تعلق دارند. کارهایی که در گذشته انجام دادهایم، همان تقدیر یا نامه پیشین ما است که حد، حدود و جایگاه زندگی فعلی ما را مشخص میکند.
زندگی ما بر پایه دو محور تقدیر و تفکرات میگذرد و هر مصیبتی که بر ما وارد میشود، به نوعی به ما مربوط است. با این حال، این بدان معنا نیست که همیشه ما مقصر هستیم. گاهی اوقات حکمت خداوند در آن دخیل است. برای مثال فردی که به سربازی میرود و سختی میکشد، این کار به خاطر اشتباه او نیست؛ بلکه یک فرایند آموزشی است که در مسیر خود طی میکند. زمانیکه در مشکلات قرار میگیریم، این مشکلات میتواند ما را بسازد و نباید به زمین و آسمان ناسزا بگوییم. در هستی همهچیز بههم مرتبط است و همیشه در تقاطع راه خطر در کمین است.
منبع: سیدی عدالت
نویسنده و رابط خبری: همسفر شیوا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون دوم)
ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چرمهین
- تعداد بازدید از این مطلب :
60