دلنوشتهای در خصوص تعطیلات تابستانی کنگره ۶۰
"گاهی نبودن، مقدمهای است برای بهتر بودن..." وقتی تقویم را ورق میزنم و به ایام گرم تابستان میرسم، ناگهان چیزی در دلم تکان میخورد؛ یاد تعطیلات تابستانی کنگره ۶۰ میافتم. همان تعطیلاتی که هر سال در اوج گرما، فرصتی است برای سرد کردن فکرها و تازهکردن حال دلها؛ برای کسی که عمری در دام تاریکیها بوده، تعطیلی از جنس کنگره نه شبیه به تعطیلیهای معمولی است و نه خالی از درس است اینجا حتی تعطیلی هم معنا دارد. وقتی کنگره تعطیل میشود، اولش یک خلأ در دلمان ایجاد میشود. جای جلسات، جای سلام و احوالپرسیها، جای نشستن روی صندلی و شنیدن صدای راهنما، جای همه انگار در دلمان گم میشود ولی کمکم میفهمیم که این خلأ، خودش بخشی از سفر است؛ بخشی از آموزش است. تعطیلات تابستانی برای ما مثل تمرین پرواز است. پرندهای که تا دیروز در قفس آموزش میدید، حالا بالهایش را باز کرده است تا ببیند در آسمان واقعی، چقدر میتواند دوام بیاورد، چقدر از آموزشها را فهمیده، چقدر مسئولیتپذیر شده است، چقدر بدون حضور مستقیم راهنما میتواند راه را گم نکند؟
در این فاصلهی کوتاه، بعضیها میافتند. بعضیها میایستند. و بعضیها پرواز میکنند...
برای من، این تعطیلات مثل آینهای بود تا ببینم چند مرده حلاجم؟ وقتی کنگره نیست، آیا هنوز حرمت نگه میدارم؟ آیا هنوز جهانبینی را زندگی میکنم؟ آیا نوشتن سیدی، خواندن کتاب و ارتباط با خدا را ادامه میدهم؟ تعطیلات، مثل خاموش شدن موقتی چراغی است تا ببینم آیا درونم روشن شده یا هنوز محتاج نور بیرونم؟ در این چند روز، میتوانم بیشتر کنار خانوادهام باشم، سفر بروم، یا حتی به خودم برسم؛ اما فراموش نمیکنم که یک مسافر، هر جا که باشد، باید در مسیر باشد. حتی اگر کنگره تعطیل باشد، سفر من تعطیل نیست. چه زیباست که این تعطیلیها، از قبل اعلام میشود، با نظم، با تدبیر و با احترام به خانوادهها. چون کنگره میداند که زندگی فقط درمان نیست، بخشی از درمان، زندگیکردن با کیفیت است. و گاهی برای باکیفیت زندگیکردن، باید کمی ایستاد، نفس کشید و دوباره راه افتاد. پس در این تعطیلات، از آموزشها غافل نمیشوم، از مسیر دور نمیشوم و به خودم قول میدهم که در بازگشت، قویتر، منظمتر و شاکرتر باشم.
کنگره تعطیل میشود ولی رشد آگاهی نه!
مسافر رضا لژیون ششم
- تعداد بازدید از این مطلب :
145