English Version
This Site Is Available In English

تعطیلاتی که امتحان دل است

تعطیلاتی که امتحان دل است

اولین سالی‌ است که به لطف خدای مهربان، در فضای امن و عرفانی کنگره قرار گرفته‌ام و تعطیلات دو هفته‌ای کنگره را تجربه می‌کنم تا چند وقت پیش اگر کسی روزی می‌گفت برای تعطیلات دلتنگ می‌شوم باور نمی‌کردم؛ همیشه تعطیلات برای من معنایی جز استراحت، رهایی از مشکلات و مسئولیت‌ها، مسافرت و پرداختن به آنچه دوست دارم، چیز دیگری نداشته است.

به لطف خدا آشنایی با کنگره یکی از زیباترین اتفاق‌های زندگی‌ام بود و اکنون با فاصله گرفتن از فضای مقدس و امن کنگره، دلتنگی غریبی را تجربه می‌کنم. اولین تجربه همیشه خاص‌ترین است و من، برای اولین بار در زندگی‌ام، دلتنگ یک تعطیلی شده‌ام. اکنون با تعطیلی کنگره و فاصله‌ای که ناچار بین من و فضای دل‌نشین آن به وجود آمده است احساس دلتنگی زیادی می‌کنم.

دلم برای تمام لحظات حضورم در کنگره تنگ می‌شود؛ برای تمام لحظه‌هایی که ثانیه‌ به‌ ثانیه‌اش برایم آموزش و یادگیری بود؛ برای لبخندهای دل‌ گرم‌ کننده‌ راهنمایم، صبوری‌اش، حرف‌های پر از آرامش او دلتنگ می‌شوم، دلم برای لحظه‌هایی که با یک جمله‌ ساده از او امید می‌گرفتم تنگ می‌شود.

دلم برای اشک‌ها و لبخندهای همسفران تنگ می‌شود، برای دست‌هایی که بی‌هیچ چشم‌ داشتی به سویم دراز می‌شد دلتنگ می‌شوم. دلم برای صفا و صمیمیت کنگره تنگ می‌شود، دلم برای آغوش همسفرانی که درد مشترک، ما را کنار هم جمع کرده بود تنگ می‌شود. دلتنگ کنگره خواهم شد، بی‌شک دلتنگ نظم و آرامش جلسات، دلتنگ حس امنیتی که فقط در جمع همسفران می‌توان یافت. تعطیلی کنگره یعنی فاصله گرفتن از نوری که زندگی‌ام را روشن کرده بود؛ جایی که به من یاد داد چگونه خود را پیدا کنم؟ چگونه دوباره حرف بزنم، بخندم، ببخشم و صبور باشم.

من تازه وارد این سفر شده‌ام؛ هنوز خیلی چیزها را کاملاً نفهمیده‌ام؛ هنوز اشتباه دارم؛ هنوز می‌ترسم که شاید از مسیرم خارج شوم. برای همین این تعطیلات برای من فقط استراحت نیست؛ نوعی آزمون است که باید به خودم ثابت کنم یاد گرفته‌ام یا فقط تکرار کرده‌ام؟ درونم تغییر کرده یا فقط ظاهر رفتارم؟

من تمام تلاشم را خواهم کرد تا همچنان در مسیر رهایی گام بردارم؛ سعی می‌کنم که آموزش‌های کنگره را در هر لحظه از زندگی‌ام جاری کنم و با دل و جان می‌کوشم آنچه را که یاد گرفته‌ام، به مرحله‌ عمل در آورم و با آن‌ها، کانون گرمی تشکیل دهم که خود و خانواده‌ام در آن هر لحظه حضور پُر نور خداوند را با تمام وجود احساس کنیم.

در پایان این تعطیلات با دلی گرم‌تر و قلبی محکم‌تر به کنگره باز خواهم گشت. من سعی می‌کنم خودم را گم نکنم، هر روز چند دقیقه‌ای می‌نویسم، به فایل‌ها گوش می‌کنم، قول می‌دهم با عشق و تعهد، به آغوشت باز گردم؛ قول می‌دهم وقتی برگشتم آماده‌تر، آگاه‌تر و قدردان‌تر باشم.

نویسنده: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
رابط خبری: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .