سومین جلسه از دوره شصت و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی ارغوان تهران، با استادی مسافر مریم، نگهبانی مسافر انیسه و دبیری همسفر فریده، با دستور جلسه «وادی پنجم و تأثیر آن روی من»، روز سهشنبه ۳۱ تیرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، مریم هستم یک مسافر.
جلسه امروز درباره وادی پنجم و تأثیر آن روی من است. پیام وادی بیان میکند که؛ «در جهان ما تفکر؛ قدرت مطلق حل نیست، بلکه توأم با رفتن و رسیدن، آن را کامل مینماید.»وادی اول تا چهارم با توصیف کامل چهارچوب و خط و خطوط تفکر، چگونگی تفکر درست برای رسیدن به هدف یا حل مشکلات را به ما آموزش میدهند.
وادی چهارم در ادامه مبحث تفکر و چهارچوب آن، به موضوع مسئولیت اشاره میکند و به ما متذکر میشود که مسئولیت تمام اعمالمان بر گردن خودمان است و نمیتوانیم آن را به خداوند، خانواده یا جامعه واگذار کنیم.
پس از آموختن تفکر در این چهار وادی، میرسیم به وادی پنجم که به ما میگوید؛ باید تفکرات را عملی کنیم؛ چون هیچچیزی با تفکر خالی پیش نمیرود. هیچکس فقط بافکر کردن، به هدفش نمیرسد. مثلاً اگر من قصد رفتن به استخر داشته باشم و فقط به آن فکر کنم، حتی بدنم هم خیس نمیشود! پس باید همراه با تفکر، وارد عمل شد.
اگر بخواهم این موضوع را به سفر درمان اعتیاد خودم در کنگره ربط بدهم، باید بگویم؛ من در گذشته نسبت به خودم، خانواده، اجتماع و پذیرش آدمها خیلی گارد داشتم. اینجا متوجه شدم که؛ گاردگرفتن درست نیست. اینجا باید کلاً خلع سلاح باشیم. هرچه فرمانبردارتر باشیم، مسیرمان صافتر و هموارتر خواهد بود و هرچه قدمهای درستتری در این مسیر برداریم، به حال خوب بهتری میرسیم.
از همان ابتدا هرچه گفتند، موبهمو انجام دادم. خیلی برایم سخت بود، چون من قبل از آمدن به اینجا اصلاً حرفشنوی نداشتم و برای راهرفتن فقط از سر خودم استفاده میکردم.اینجا از همان ابتدا میگویند که سرت را با سر راهنما عوض کن. اینجا به ما یادآوری میکنند که دوربینمان را برگردانیم به سمت خودمان و دیگران را قضاوت نکنیم.
تمام این نکات را همین وادی، یعنی وادی پنجم به ما آموزش میدهد. وادی پنجم به ما صبرکردن، خودداری، قناعت، پسانداز، توکل، دوری از تجسس، قضاوت، غیبت و بازگشت از ضدارزشها را میآموزد.
مثلاً در اینجا یاد میگیریم که خیلی جاها باید مراقب کلام خود باشیم که آموزش و پذیرش همین موضوع برای من خیلی سخت بود، چون تا قبل از آن همیشه پیشرو و سردسته بودم. اینجا میبایست مینشستم و گوش میدادم و به راه و مسیرم تفکر میکردم.
برای من صبح زود از خواب بیدارشدن؛ خیلی سخت بود و چهارچوبی برای ساعت و زمان نداشتم تا موقعی که در یکی از سیدیها از زبان جناب مهندس شنیدم که گفتند: «در کنگره ساعت اختراع شده است.» با شنیدن این جمله بود که به خودم آمدم.
من به این درک رسیدم که وقتی یک راهنما بدون هیچ دستمزد و پاداشی و تنها برای کمک به انسانها و رضای خدا، زودتر از همه اینجاست و برای کمک به من آمده؛ پس من هم باید همان زمانی که اعلام میشود، حاضر باشم. از نظر خودم حال خیلی خوب امروزم، بهخاطر این است که خیلی درست سفر کردم و خدا را شکر میکنم.
وادی پنجم میگوید؛ زمانی یک فرد از مرحله تفکر به مرحله عمل سالم میرسد که، اندیشهاش درست باشد. یعنی ساختارهایی که در ذهن ساخته میشود؛ باید درست باشد تا درست هم عملی شود.فقط یک آجر کج، باعث میشود یک ساختمان خراب شود. پس برای درست عملیشدن هر تفکری، باید ساختارهای آن بهدرستی چیده شود.
در پایان صحبتهایم میخواهم خطاب به تازهواردین و سفر اولیها بگویم که؛ درست است که این راه خیلی سخت است. من خودم زمانی که تازهوارد بودم، مدام گریه میکردم و در ذهنم میگفتم؛ یعنی من میتوانم؟! یعنی من هم یک روز میتوانم جای این خانمی که استاد جلسه است، بنشینم؟! خیلی برایم غیرممکن بود.اما جناب مهندس در یکی از سیدیها میگویند: «درختان ایستاده میمیرند.»
زنان ایرانی از مقاومترین و سرسختترین آدمهای روی کره زمیناند. ما حتی در دوران اعتیادمان هم فرزندانمان را مراقبت کردیم و به سرانجام رساندیم؛ حتی اگر من یک جاهایی کوتاهی کرده باشم. پس باز هم میتوانم با درست سفر کردن، با حال خوب و در سلامتی، مقاوم و قوی باشم.
تایپ و ویرایش: مسافر ندا لژیون دهم - نمایندگی ارغوان تهران
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
عکس: مسافر هانا - مرزبان خبری نمایندگی ارغوان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
126