English Version
This Site Is Available In English

سفری در یخ‌بندان

سفری در یخ‌بندان

اگر در مورد حس همسفر بودنم بخواهم بگویم و نقش خودم را به‌عنوان همسفر بیان کنم، باید بگویم اوایلی که قرار بود مسافرم سفرش را در آن یخ‌بندان آغاز کند، من هیچ آگاهی از این سفر نداشتم و فقط یک حس خوب در وجود من بود. تنها با همین حس، او را راهی این سفر کردم و به او می‌گفتم: مطمئن باش که از این اعتیادِ خانه‌برانداز رها می‌شوی.

نمی‌دانستم که نام این مسیر، سفرکردن است و او مسافر محسوب می‌شود. به کنگره رفت و وارد پروسه درمان شد. وقتی که به منزل برگشت، با یک حس خوب آمد و به من گفت که جای خیلی خوبی است؛ ولی باید تا چندین ماه شربت مصرف کنم. من که همیشه نسبت به مواد مخدر سریع عکس‌العمل نشان می‌دادم، نمی‌دانم چه اتفاقی در درونم افتاد که سکوت کردم و گفتم حتماً راهی که دوست شما رفته و موفق شده، مسیر درستی است که به شما هم پیشنهاد داده است.

مسافرم هر روز خوشحال‌تر از روز پیش به منزل می‌آمد و برای من از آموزش‌هایی که گرفته بود، صحبت می‌کرد؛ از اینکه تنها ترک مواد نیست؛ بلکه برای خوب‌بودن، راه درست رفتن و جبران خسارت از خود و خانواده آموزش می‌گیرند.

او با خود کتاب و جزوه به منزل می‌آورد، من هم که عاشق آموزش بودم، با خوشحالی آن‌ها را مطالعه می‌کردم و لذت می‌بردم. به لطف خداوند و راهنمایی راهنمایش، بعد از گذشت ۱۳ ماه، گل رهایی را از دستان آقای مهندس دریافت کرد و الان به لطف خداوند، ۳ ماه است که مسافرم رها شده است.

لازم می‌دانم که در این دل‌نوشته از راهنمای خوب مسافرم، مسافر علی صالحی که مسافرم را از نو ساخت و از راهنمای خوبم سپاسگزاری کنم که با صبر و حوصله، مسیر بهبودی را به ما نشان دادند. حضور آن‌ها در زندگی ما، مانند نوری در تاریکی بود. امیدوارم بتوانم همسفر خوبی برای مسافرم باشم و در این راه، قدردان زحمات راهنمای خوبم خانم زهرا هستم.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
ویرایش: همسفر نعیمه رهجوی راهنما همسفر رویا (لژیون هشتم) دبیر اول سایت
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .