وقتی بحث اعتیاد و مسافر میشود، ناخودآگاه به فکر گذشته و راهی که پشت سر گذاشتهام میافتم. وقتی وارد کنگره شدم، احساس میکردم که آخرین و تنها راه باقیمانده برای من و مسافرم آموزشهای کنگره است. از سختیها و رنجها خسته و با تمام وجود دنبال حل مشکل بودیم. خدا را هزاران بار شکر، بعد از چند جلسه که من وارد کنگره شدم، مسافرم هم آمد و ما با هم سفر را شروع کردیم و برای هردوی ما کنگره نور امیدی در تاریکی بود. این نور، مثل خورشید درخشان توسط آقای مهندس و راهنمایان گرانقدر در زندگی ما شروع به تابیدن گرفت و هر روز من را با قسمتی از شگفتیهای این مسیر آشنا کرد. حدود یکسال از سفرمان میگذرد و من با دنیای جدیدی آشنا شدم که توانست به من کمک کند تا به اعتیاد به چشم بیماری نگاه کنم و برای درمان سعی کنم به هر آنچه گفته میشود عمل کنم. احساس میکنم تازه میتوانم مسافرم و شرایطش را درک کنم و متوجه میشوم که او چقدر درد و رنج را تحمل کرده است.
به لطف آموزشهای کنگره تغییرات را احساس میکنم. شاید بعد از سالها دلشوره و نگرانی، الآن میتوانم شب را با آرامش سر به بالین بگذارم و هر روز با امید و ایمان بیشتری به این راه ادامه میدهم، تصویرسازی میکنم برای روزی که مسافرم رها میشود و این تصویر را بارها و بارها در ذهنم میسازم و رهایی مسافرم را از خداوند مهربان خواستارم. از تمام خدمتگزارانی که ما را در این راه دشوار همراهی میکنند بینهایت سپاسگزارم.
نویسنده: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر شیرین (لژیون نهم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر نازی (لژیون چهاردهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر گندم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ستارخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
38