ششمین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی پرند با استادی راهنما همسفر الهه، نگهبانی همسفر زلیخا و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه: «وادی پنجم (در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آنرا کامل مینماید.) و تأثیر آن روی من» در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خداوند خودم را شاکر هستم که یکبار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم. از ایجنت شعبه، گروه مرزبانی و نگهبان جلسه تشکر و قدردانی میکنم که به من الهه اجازه دادند دوباره این جایگاه را تجربه کنم تا بتوانم آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز در مورد وادی پنجم و تأثیر آن روی من است. در ابتدا با تیتر وادی انشاءالله این دستور جلسه را شروع میکنیم و از خداوند میخواهم به من کمک کند تا آن چیزی که در درونم است را به شما همسفران انتقال بدهم. در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آنرا کامل مینماید.
وادی پنجم چه تاثیری روی من الهه داشته است؟ من از وادی پنجم این آموزش را گرفتم که اگر یک خواستهای در درون من است و دوست دارم به آن خواسته برسم در ابتدا باید تفکر کنم؛ ولی اینکه فقط بنشینم و به آن فکر کنم هیچوقت به خواسته خود نخواهم رسید و باید در راستای آن خواسته حرکت کنم. در وادی پنجم از 3 جهان صحبت شده است که عبارتند از: جهان زمین، جهان خواب و جهان ذهن در واقع این پیام را دارد که چقدر میتواند جهان زمین، جهان خواب و جهان ذهن حائز اهمیت باشند. این جهانها مثل یک زنجیره به یكدیگر متصل هستند؛ اگر خوب دقت کنید شما در روز هر کاری را که انجام میدهید، با هر انرژی و فرکانسی که به خواب بروید، در دنیای ذهن شما در عالم خواب آن تصویر پدیدار میشود و این بستگی به این دارد که من آن روز چه کارهایی را انجام دادم، چه عملکردی داشتم، چقدر توانستم بر روی حسهای خودم کار کنم و چقدر تزکیه و پالایش داشتم در این صورت مشخص میشود که در عالم خواب در چه مداری قرار میگیرم و با چه انسانهایی میتوانم همنشین باشم.
چرا اینقدر جسم من میتواند حائز اهمیت باشد و چرا اینقدر از زمین خاکی صحبت میکنند؟ چرا بارها آقای مهندس در صحبتهای خود گفتهاند که تو از خاکی، درختان، کوهها، حیوانات و هر آنچه که آفریده شده است همه از خاک هستند؟ چون من الهه تمام و کمال به جهان هستی متصل هستم و بیربط به اینها نیستم. نیاز من در دل دیگران و نیاز دیگران در دل من است؛ اگر من به عنوان همسفر وارد این سیستم و این مکان شدم؛ باید سعی کنم آموزشهایی را که از راهنما میگیرم یکییکی کاربردی کنم؛ اگر راهنما به من میگوید که مشارکت کن، قضاوت و تجسس نکن، عمل سالم انجام بده، با عشق و محبت با دیگران رفتار کن و خیلی چیزهای دیگر، من باید این را بدانم که راهنما با این آموزشها به من کمک میکند که من از چرخه زمین خروج پیدا کنم؛ اگر این را درک کردم و متوجه شدم قطعاً گرههای درونی من باز میشود و ساختارهای درستی در دنیای ذهن من شروع به شکل گرفتن میکند.
من الهه قبل از اینکه وارد کنگره شوم خیلی فکرها و ساختارها داشتم، خیلی کارها را دوست داشتم برای زندگی خودم انجام بدهم که غالب به 70 یا 80 درصد همه ناقص بود، از بین میرفت و با شکست مواجه میشدم؛ ولی آقای مهندس یکییکی در وادیها آموزش درست را به من میدهد. 7 کلید طلایی در وادی پنجم به من داده شده است. به نظر من در تمام وادیها، کتابها و متون کنگره60 نور، صوت و حس در جریان است. آیا من صوت صور پنهان و آن آموزش و حسهای آموزشی صور پنهان و صور آشکار را دریافت میکنم؟ آیا نور آگاهی را میتوانم دریافت کنم یا نمیتوانم؟ وقتی من توانستم روی خودم کار کنم قطعاً میتوانم یکسری تواناییهایی را که نیروهای بازدارنده از من گرفته بودند و سلولهای من به خواب رفته بود یکی پس از دیگری بیدار کنم و میتوانم فرماندهی شهر وجودی خودم را پس بگیرم. قرار نیست فکر کنم که باید کار خاصی انجام بدهم، نه! همین که آرامش داشته باشم، برای دیگران بد نخواهم، همین که نگذارم دیگران حال من را خراب کنند و روی نقطه تحمل خودم کار کنم قطعاً میتوانم در این جایگاهها رشد زیادی داشته باشم.
در این وادی در مورد برگشت از ضد ارزشها گفته شده است. چقدر من خودم را تزکیه و پالایش میکنم؟ آیا مسافرم را با عشق دوست دارم؟ آیا در صور ظاهر و در صور باطن آن خلوص نیت وجود دارد؟ یا در ظاهر به یک شکل رفتار میکنم و در باطن به شکلی دیگر هستم؟ در قسمت دیگر این وادی میگوید که خودداری کنید. گاهی اوقات من راجع به یک موضوعی خیلی فکر میکنم؛ ولی به هیچ نتیجهای نمیرسم در این مواقع آقای مهندس میفرمایند که خودداری کنید و نمیخواهد هیچ کاری انجام بدهید. چرا باید در این شرایط خودداری کرد؟ چون هنوز زمان آن فرا نرسیده است.
کلید سوم این وادی قناعت است؛ اگر من به عنوان همسفر در این سیستم قرار دارم و میخواهم به مسافر خودم کمک کنم؛ اگر میخواهم عضو لژیون سردار شوم؛ باید قناعت کنم؛ اگر خوب تفکر کنم و مدارم را روی صراط مستقیم قرار دهم و پشت تمام اینها نیت درست بگذارم؛ چون نیت خیلی مهم است، تفکر صور پنهانی به من داده خواهد شد.حالا میتواند ندای روح من باشد، میتواند چیزهای دیگری در عالم خواب یا در عالم بیداری باشد که این بستگی به من دارد که چقدر توانایی دارم و چقدر میتوانم آن نشانهها را دریافت کنم؛ زیرا هر لحظه نشانهها در حال ارسال کردن هستند؛ اگر آلودگی من کمتر باشد میتوانم از نشانههایی که بیرویه در حال ارسال هستند حداقل یک یا دو مورد را دریافت و روی آنها کار کنم.
مسئله بعدی که در وادی پنجم مطرح میشود صبر است. در صبر خودتان بیصبری نکنید؛ اگر مادر یا همسفری هستید که میخواهید مسافرتان به درمان برسد؛ اگر همسفری هستید که از تاریکیهای درون خودتان خسته شدهاید؛ باید صبر کنید و من میگویم که به تاریکیهای هر انسان بستگی دارد؛ اگر تاریکی یک انسان کم مثلاً 10 درصد باشد؛ وقتی این آدم شروع به تلاش کند و در جهت نور حرکت کند زودتر به نور میرسد؛ ولی انسانی که 90 درصد تاریکی دارد به قول آقای مهندس ما نمیتوانیم این فرد را یکباره وارد نور کنیم. چرا نمیتوانیم این کار را انجام دهیم؟ چون توانایی آنرا ندارد که با خود واقعیاش مواجه شود؛ چون تمام انسانها در تلاش این هستند که نقاب بر چهره خود بگذارند و خودشان را خوب جلوه دهند؛ ولی وقتی من خودم را با خودم روبرو کنم که در کتاب حال شما چطور است؟ به این موضوع به وضوح اشاره شده و من پیشنهاد میکنم که حتماً این کتاب را مطالعه کنید تا سطح آگاهی خودتان را بالا ببرید، آنجا است که من واقعی شما به سراغ شما میآید و میتواند به شما خیلی کمک کند.
کلید پنجم این وادی میگوید تجسس، غیبت و قضاوت نکنید. در این مبحث اول از تجسس شروع کرده است، بعد به غیبت و در نهایت به قضاوت میرسد و به این معنی است که من در دنیای ذهن خودم مسافرم را تجسس نکنم. خیلی از همسفرها گوشی مسافر خودشان را چک میکنند یا جیب او را میگردند و وقتی مسافر آنها در حال صحبت کردن با تلفن همراه خود است فالگوش میایستند که ببینند مسافرشان الان با چه کسی صحبت میکند. من از شما همسفران خواهش میکنم که هیچوقت نقش پلیس را برای مسافرهای خود بازی نکنید. جا دارد در اینجا یکبار دیگر از راهنمای خودم همسفر سهیلا تشکر کنم؛ چون همیشه در لژیون این آموزش را به ما میدادند که اگر شما قبول کنید مرد شما به عنوان پادشاه در خانه شما است، شما هم ملکه میشوید؛ ولی اگر بخواهید با مسافرتان مانند برده رفتار کنید شما هم یک کنیز هستید؛ شاید این جمله خیلی عامیانه باشد و من بخواهم با یک لبخند و تمسخر از کنار آن بگذرم؛ ولی وقتی که خوب به مغز موضوع فکر میکنم در واقع میشود گفت که به معنی قلقلک ندادن جن درونی مسافرم میتواند باشد.
من همسفر باید این آموزشها را بگیرم، در مورد آنها فکر و آموزشها را کاربردی کنم که در این صورت قطعاً به حالخوش میرسم و میتوانم از انرژی آب، باد، خاک، خورشید و از تمام این انرژیها به خوبی استفاده کنم. در حلقه هفتم این وادی راجع به توکل، رضا و تسلیم صحبت میشود. مقام تسلیم خیلی مقام ارزشمند و بسیار سختی است؛ ولی شما میتوانید با تمرین زیاد به این مقام برسید. زمانیکه شما در مرحله تسلیم قرار گرفتید مطمئن باشید خیر و برکتی برایتان باز میشود که شاید قابل باور نباشد. نمیدانم شاید در مقام تسلیم برای خداوند بنده خاصتری شوید. از خداوند میخواهم انشاءالله به من کمک کند تا بتوانم در این مسیر بهتر حرکت کنم. برای تکتک شما بهترینها را میخواهم و امیدوارم که روزی برسد خودتان با چنین دستور جلسهایی در این جایگاه قرار بگیرید.

تقدیر خدمت مالی همسفران نمایندگی پرند:

رهایی 30 سیدی و دریافت نشان پیمان وادی هشتم همسفر فاطمه (لژیون چهارم):

دریافت نشان پیمان وادی هشتم همسفر فاطمه (لژیون سوم):

مرزبان کشیک: همسفر آرزو و مسافر عرفان
تایپیست: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
عکاس: همسفر انسیه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرند
- تعداد بازدید از این مطلب :
98