English Version
This Site Is Available In English

وادی پنجم وادی رهایی است

وادی پنجم وادی رهایی است

دهمین جلسه از دوره دهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی کریمان به استادی مرزبان همسفر سمیه، نگهبانی همسفر عارفه و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه«وادی پنجم(در جهان ما تفکر،قدرت مطلق حل نیست،بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌نماییم.)و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۳٠ تیرماه ۱۴٠۴ ساعت ۱۶:٠٠ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکر هستم که امروز در کنار شما دوستان عشق و محبت هستم و در کنار شما آموزش می‌بینم. از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان بابت وجود کنگره تشکر می‌کنم. از تمام خدمتگزاران شعبه کریمان از ایجنت دوره قبل همسفر خانم مهدیه عزیز و ایجنت محترم شعبه همسفر خانم محیا عزیز؛ همچنین از مرزبان محترم، خانم طاهره عزیز تشکر می‌کنم که در کنارشان آموزش می‌گیرم از راهنمای عزیزتر از جانم خانم سمیه عزیز که خیلی در کنار ایشان آموزش گرفتم تشکر و قدردانی می‌کنم از راهنمای مسافرم آقای نقدی که حال خوش امروز مسافرم را مدیون ایشان هستم، تشکر و قدردانی می‌کنم از مسافر عزیزم تشکر می‌کنم که  اجازه همراهی را در این سفر به من دادند.

امروز دستور جلسه وادی پنجم است. وادی پنجم وادی عملی کردن تفکراتی است که در ذهن خود داشتیم. وادی اول تا وادی چهارم وادی‌های تفکر و امید هستند. ما یاد گرفتیم که چه‌طور فکر کنیم و حالا در وادی پنجم نوبت این است آن تفکراتی که منطقی‌تر و درست‌تر است، عملی کنیم. وادی پنجم، وادی عمل کردن است باید تفکرات را از حالت بالقوه به بالفعل در بیارویم مثلاً من و مسافرم قبل از اینکه به کنگره بیاییم در ذهن‌ و فکرمان، فقط این بود ای کاش راهی پیدا می‌شد و اعتیاد مسافرم درمان می‌شد خدا را شکر مسیر کنگره باز شد و آمدیم و آن تفکری که در ذهن ما بود عملی شد در این مسیر به خوبی حرکت کردیم و  این مسیر را توانستیم برویم و به رهایی برسیم.

به نظر من وادی پنجم وادی رهایی است؛ چون با  حرکت و عملی که انجام می‌دهیم باعث می‌شود تفکری که در ذهن ما است را کامل کنیم و به رهایی، درمان و تعادل برسیم بعد در مسیر هر کاری که باید انجام دهیم یکسری سختی‌ها، مشکلات، ترس، اضطراب و ناامیدی است برای اینکه بتوانیم بر ترس، اضطراب و نگرانی غلبه نماییم باید  تصفیه و پالایش شویم. این کار ذره‌ذره انجام می‌شود؛ همان‌طور که آب گل‌ آلود را تصفیه و از آن، آب زلال تهیه می‌کنیم؛ پس انسانی که بی‌تعادل است برای رسیدن به تعادل باید تصفیه و پالایش روی خودش انجام دهد. آقای مهندس در وادی پنجم هفت پله را به ما معرفی می‌کنند و با استفاده از آن‌ها  آرام‌آرام و ذره‌ذره خودمان را تصفیه و پالایش کنیم.

یکی از راه‌هایی که آقای مهندس می‌فرمایند بازگشت از ضد‌ارزش‌ها هستند یعنی واقعاً من تصمیم می‌گیرم ضد‌ارزش‌هایی که انجام می‌دادم مثل دروغ گفتن، غیبت کردن و مانند این‌ها همه را کنار بگذارم و آرام‌آرام به آرامش برسم. پله بعدی، پله خودداری است. خودداری؛ یعنی زمانی که من بر سر دو راهی قرار می‌گیرم و نمی‌دانم این کاری که می‌خواهم انجام دهم درست است یا غلط، عقل آنجا حکم می‌کند کاری که درست است را انجام دهم و از آن کارهایی که فکر می‌کنم خطا است، خودداری می‌کنم. پله سوم پله قناعت کردن است پله‌ای که واقعاً نیاز هر زندگی است. ما باید از طبیعت درس بگیریم از یک آب شور و از یک زمین شوره‌زار چه‌طور یک درخت تنومند با میوه‌های خوب و خوشمزه به‌وجود می‌آید.

قناعت؛ یعنی اینکه از کمترین چیزهایی که در زندگی خود داریم، بهترین چیزها را درست کنیم. قناعت کردن باعث می‌شود که ما پایه‌های مالی زندگی خود را محکم کنیم. قناعت کردن با خسیس بودن خیلی فرق می‌کند. قناعت یعنی؛ من از چیزی که دارم بتوانم از آن بخشش کنم؛ ولی خسیس بودن یعنی من چیزی دارم؛ ولی نمی‌توانم؛ حتی خودم از آن استفاده کنم. پله بعدی که آقای مهندس صحبت می‌کنند، پله صبر است صبر یعنی؛ اینکه وقتی من و مسافرم برای درمان اعتیاد مسافرم  وارد کنگره شدیم باید زمان به خودمان دهیم، سعی کنیم، تحمل و تلاش؛ همچنین کوشش داشته باشیم تا بتوانیم به رهایی برسیم صبر کردن یعنی؛ اینکه تحمل سختی‌ها و طی کردن زمان با تلاش، کوشش و صبر که می‌توانم به هدفم برسم.

پله بعدی تجسس، قضاوت و غیبت است. در مورد قضاوت باید بگویم ما در حدی نیستیم که بتوانیم در مورد شخصی قضاوت کنیم؛ حتی یک قاضی وقتی می‌خواهد قضاوت کند یک گروه تجسسی را تشکیل می‌دهد تا بتواند درست تحقیق کند و حکم صادر کند. ما از روی جهل و نادانی در مورد  چیزی تجسس می‌کنیم و در زندگی دیگران سرک می کشیم و شروع به قضاوت کردن آن شخص می‌کنیم و بعد خیلی راحت غیبت می‌کنیم غیبت کردن مثل یک دیوار شکسته‌ای است که من کنار آن نشستم و هر لحظه  امکان ریزش دیوار روی سر خودم است. پله بعدی پس‌انداز است از درآمدی که دارم از چیزی که دارم بتوانم پس‌انداز کنم. زندگی همیشه روی پاشنه خوبی‌ها نیست بالأخره مشکلاتی هم در زندگی است و من باید همیشه به فکر فردا هم باشم و پس‌انداز کنم پس‌انداز می‌تواند مادی یا معنوی باشد. پس‌انداز معنوی از نظر من کارتی که من برای سردار می‌کشم برای پهلوانی می‌کشم این یک پس‌انداز معنوی برای دنیای بعدی من است بالاخره یک بعد دیگر هم برای زندگی است.

پله آخر پله توکل، رضا و تسلیم است. وقتی من به خدا توکل می‌کنم قرار نیست فقط بنشینم و بگویم خدایا من به تو، توکل کردم، مشکلات من را حل کن. خودت گره از کار من باز کن، نه این‌طور نیست باید برای هدفم، خودم تلاش کنم و به خدا توکل کنم مثلاً وقتی که توکل کردم رضایت و تسلیم باشم به آنچه که خداوند برای من تقدیر کرده است زمانی که من توکل کردم، رضایت دادم و تسلیم امر خدا شدم یعنی؛ اینکه هر چه خداوند در مسیر من قرار داده است چه خوب چه بد باشد، بپذیرم. من از این وادی نتیجه گرفتم که با حلوا‌حلوا کردن، دهان شیرین نمی‌شود باید برای رسیدن به هدف تلاش و کوشش کرد.

در ادامه قدردانی از مسئول حضور غیاب دوره قبل و معرفی مسئول دوره جدید؛

و در ادامه قدردانی از مسئول صدور کارت دوره قبل و معرفی مسئول دوره جدید؛


در ادامه دریافت نشان پیمان وادی هشتم توسط همسفر فاطمه و همسفر معصومه؛

مرزبانان کشیک: همسفر طاهره و مسافر طاهر
تایپیست: همسفر بتول رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
عکاس: همسفر سیما رهجوی راهنما همسفر مهدیه(لژیون اول)
رابط‌خبری و ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محیا(لژیون سوم)
ارسال: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون دوم)
همسفران نمایندگی کریمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .