سومین جلسه از دوره دوازدهم سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی بنفشه شیروان، با استادی مسافر مینا، نگهبانی مسافر فرشته، دبیری مسافر فاطمه، با دستور جلسه: «تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST»، روز چهارشنبه ۲۵ تیرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، مینا هستم یک مسافر.
خدا را هزاران بار شکر که بار دیگر در این جایگاه هستم و از خانم مریم عزیز، ایجنت محترم، و خانم نجمه عزیز، صمیمانه تشکر میکنم. دستور جلسه این هفته درباره تخریبهای شیشه، مخدرهای جدید و روش درمان آنها با متد DST است.
شیشه از نظر ظاهری شبیه کریستال است و تاریخچه مصرف آن به جنگ جهانی دوم بازمیگردد. در آن زمان، بهصورت قرص به سربازان داده میشد تا مدت طولانیتری بیدار بمانند و بهتر بجنگند. مادهی اصلی شیشه، آمفتامین است؛ یک محرک و مخدر صنعتی با قدرت تخریب بسیار بالا نسبت به دیگر مواد. آمفتامین باعث ترشح ۱۲ برابری دوپامین در مغز میشود و فرد حالاتی مانند جنبوجوش زیاد، بیخوابی، تمرکز بیشازحد، توهم و احساسات عجیب را تجربه میکند.
من خودم مصرفکننده شیشه نبودم، اما درد و رنج آن را از نزدیک دیده و حس کردهام. این ماده ضربههای زیادی به زندگیام زد. مادر و خواهرم هر دو مصرفکننده شیشه بودند و خواهرم از کودکی در خانوادهای با این مسئله بزرگ شد. مواد مخدری مثل شیشه، قرصهای روانگردان، تریاک و شیره هیچکدام خارج از کنگره درمان قطعی ندارند.
مراجعه به متخصصان معمولاً فقط نقش نگهدارنده دارد. من بارها مادرم را به کمپ بردم. او چند سال پاک بود و چیزی مصرف نمیکرد، اما چون بدنش همچنان نیاز به مواد داشت، دوباره به سمت مصرف کشیده میشد. هر بار وضعیتش بدتر میشد؛ ابتدا سه دود تریاک، بعد بهاضافه هروئین و سپس شیشه هم به آن اضافه شد. هر بار که او را به کمپ میبردم، انگار مادهی جدیدی به مصرفش اضافه میشد.
دو سال پیش، خواهرم را در بیمارستان بستری کردیم. او پیش از مصرف شیشه، بسیار ترسو بود، اما شیشه به او شجاعت کاذبی داده بود. فکر میکرد از همه قویتر است. ساعت سه نیمهشب بهتنهایی از خانه بیرون میرفت و سراغ ساقی میرفت! چون زیر ۱۸ سال بود، نتوانست به کنگره بیاید و مجبور شدیم او را بستری کنیم. دو هفته در بیمارستان بود و پس از ترخیص، فقط دو روز حالش خوب بود. سپس فرار کرد و چهار روز هیچ خبری از او نداشتیم. برایم بسیار سخت بود که ببینم تخریبهای شیشه با یک دختر ۱۲–۱۳ ساله چه کرده است. او نمیتوانست تحمل کند و مصرف را کنار بگذارد.
آن زمان فکر میکردم خواهرم بیاراده است، اما حالا میدانم که درمان واقعی اتفاق نیفتاده بود. نیاز بدنش، او را دوباره به سمت شیشه میکشاند. قبلاً تصور میکردم او و مادرم فقط بهدنبال خوشگذرانیاند و مدام به مواد فکر میکنند، اما حالا فهمیدهام که این نیاز جسمانی آنهاست که چنین رفتاری ایجاد میکند و جایگزینی مواد در درمان، نقش کلیدی دارد.
امیدوارم همهی ما با آموزشهایی که در کنگره دریافت میکنیم، محکم و استوار پیش برویم تا چراغ این مکان را روشن نگه داریم و نقطهی امیدی برای مصرفکنندگان باشیم.
از همهی شما که با سکوتتان به حرفهایم گوش دادید، سپاسگزارم.
تایپ: مسافر فاطمه – لژیون یکم – نمایندگی بنفشه شیروان
ویرایش: راهنما مسافر مریم – لژیون یکم – نمایندگی بنفشه شیروان
بازبینی و ارسال: راهنما همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
44