سومین جلسه از دوره پنجاه و هشتم کارگاه آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی پروین اعتصامی اراک با استادی مسافر غلامرضا نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر محمد با دستورجلسه«وادی پنجم و تأثیر آن روی من» یکشنبه 29 تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان غلامرضا هستم، مسافر: خدا را شاکرم که توانستم دوباره این جایگاه را تجربه کنم از راهنمای خوبم، آقای محمد و راهنمای درمان سیگارم، آقا محسن تشکر میکنم. از جناب آقای مهندس، خانواده محترمشان تشکر میکنم. از راهنمای دوره خدمتم آقاحبیب، ایجنت محترم شعبه خیلی تشکر میکنم که اجازه داد امروز در این جایگاه قرار بگیرم.
دستور جلسه امروز وادی پنجم و تأثیر آن روی من در جهان ما تفکر قدرت مطلق حل نیست بلکه توام با رفتن و رسیدن آن را کامل مینماید. ابتدای وادی میگوید، شما دریا را میبینی، اقیانوس را میبینی موج را، آسمان را، ابر را میبینی و فقط میبینی ولی چه چیزهایی در داخلش وجود دارد، را نمیتوانی از بیرون تماشا کنی و ببینی، مگر با کاوش یا تحقیق، به آن دست پیدا کنی.
ما فقط از انسان پوست، استخوان، و چند ده کیلو گوشت ، را میبینیم که حرف میزند، راه میرود، نگاه میکند، همه اینها را میبینیم، ولی درونش را متوجه نیستیم. البته به کنگره آمدیم و متوجه شدیم چه اتفاقاتی در بدن ما میافتد. اینکه در بدن ما سیوهشت هزار میلیارد سلول در حال فعالیت هستند و برای ما چه اتفاقاتی میافتد اینکه که ما در یک جهان زندگی نمیکنیم و سه جهان داریم.
جهان خاکی، همان جهان فیزیکی که همه میبینیم. جهان خواب که اکثرا تجربه کردهایم. و جهان ذهنی که بر اساس تفکرمان که به آن اضافه میشود، برایمان اتفاق میافتد. ساختار زندگی کردن زیستی را به ما آموزش میدهد و یاد میگیریم که باید چگونه زندگی کنیم و چگونه حرکت کنیم.
در جهان ذهنی، خیلی اتفاقات برای ما میافتد. وقتی میخواهیم در جهان ذهنی و تفکر، کار اشتباه یا ضدارزشی انجام بدهیم، آن را تو ذهنمان با ارزش میکنیم، آن را برای خودمان معقول میکنیم و میگوییم باید این کار را انجام بدهیم که در مصرف مواد مخدر خیلی برایمان اتفاق افتاد. میگفتیم امروز بکشیم، و در ذهنمان میکاشتیم که فردا یا شنبه میآید و این کار را انجام نمیدهیم برای اینکه پیشرفت در این مسئله برایمان اتفاق بیفتد، و کارمان را درست انجام بدهیم، یعنی به تصاویر ذهنی خوبی برسیم، خیلی مسائل برایمان پیش میآید که جلوی این راه میگیرد.
ترس، اضطراب، نیروهای منفی، افکار منفی میبینیم و سه اصل هست که جلوی اینها را میگیرد پندار کردار نیک و گفتار نیک و اگر پندار سالم و گفتار سالم داشته باشیم، کردار سالم را در پی خودش دارد و پی میگیریم آقای مهندس مقوله ای رو جلو راه ما گذاشتند و هفت پروژه را تو سی دی وادی پنجم گفتند که من خلاصه اش رو میگویم و از صحبتهای مشارکت بچهها استفاده میکنید یک برگشت از ضد ارزشها ما یک مسیری را رفتیم، باید برگردیم.
خیلی اتفاقا میافتد و میگویند توبه کنید تا کارتان درست شود، من در کنگره متوجه شدم که اصلا توبه در کار نیست. شما یک مسیر اشتباه رفتی، باید برگردی وجبران خسارت کنی، به خیلیها تو این مسیر خسارت زدید و باید با خدمت کردن یا هر طریقی مسیرت را درست کنی تا بتوانی به آن صراط مستقیم برسی دوم، خودداری که خیلی مسئله مهمی است. همیشه تو دوراهی انسان قرار میگیره که انجام بدهم، انجام ندهم، بروم، نروم که به آن جنگ نفس با جنگ عقل میگویند که در وجود ما اتفاق میافتد و همیشه درگیر این مسئله هستیم حتی برای بردن زباله به سرکوچه، که الآن ببرم یا ساعتی دیگر، الان بخوابم یا ده دقیقه دیگر به این نتیجه رسیدم وقتی چنین مسائلی برایم اتفاق میافتد، آن کار را انجام نمیدهیم. لازم به ذکر است که مشورت کردن، خوب است، کمک میکند، ولی تصمیم آخر را باید خودم بگیرم و بر سر دو راهی، این کار را انجام نمیدهم و همیشه به نفعم شده است و با خودم گفتهام که خدا صلاح ندانسته که آن لحظه، این اتفاق برایم بیفتد و راحت آن را کنار گذاشتهام و طمع نکردهام.
سومین مسئله، قناعت کردن است یعنی از کمترین امکانات، بیشترین بهره را بتوانیم ببریم طبق فرمایش آقای مهندس، برای به دست آوردن چیزی، خیلی تلاش میکنیم، ولی وقتی آن را به دست میآوریم، برایش ارزشی قائل نیستیم یا برای نگه داشتن آن، تلاش نمیکنیم.

چهارم صبر که من را خیلی اذیت کرد و باید آن را ذره ذره درست کنیم. وقتی وارد کنگره میشویم، ده ماه باید صبر کنیم تحمل کردنِ زمان، آدم را رنج میدهد و باید در صبر هم، صبور باشیم، یعنی تو باید صبر داشته باشی تا بتوانی به نتیجه ای که میخواهی، دست پیدا کنی.
پنجم تجسس، قضاوت، غیبت کردن هیچ کدام قاضی نیستیم و نمیتوانیم کسی قضاوت کنیم تجسس کردن و در زندگی دیگران سرک کشیدن و غیبت که همه میدانیم و در اسلام آمده که مثل این است که گوشت برادر مرده خودت را بخوری.
ششم پس انداز کردن تصور اینکه پس انداز برای آدم ثروتمند است، غلط است آدم ثروتمند، نیازی به پس انداز کردن ندارد و حسابش همیشه پر است. برای منِ نوعی است که تلاش میکنم و درآمد کمی دارم و پس انداز میتواند کمکم کند تا به خواسته ای که دارم، برسم.
هفتم توکل، رضا، تسلیم توکل، یعنی خداوند را وکیل خود قرار دهیم رضا، رضایت از اتفاقاتی که پیرامون من میافتد به قولی راضیم به رضای خداوند و همیشه راضی باشیم به رضای خداوند تسلیم بودن که کمتر کسی هست که تسلیم رضای خداوند باشد، یعنی هر اتفاقی برایش میافتد، شاکر خداوند و نعمتهای خداوند باشد. ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ و عکس: مسافر محمدرضا ( لژیون دوازدهم )
تنظیم: مسافر امیر
«گروه مسافران شعبه پروین اعتصامی اراک»
- تعداد بازدید از این مطلب :
188