سالها پیش مسافرم در مدت کوتاهی زندگی با شیشه را تجربه کرد. میتوانم بگویم بدترین و تاریکترین بخش زندگی من همان چند ماه بود. آنتیایکس مسافرم تریاک بود؛ اما نمیدانم چطور گرفتار این هیولای وحشتناک شد، طوریکه حتی خودش نتوانست بیشتر از چند ماه تحمل کند و در مدت همان پنج ماه به انتهای خط رسید. شیشه از مسافر من یک انسان دیگر ساخته بود؛ شبها بیخواب بود و به انسانی برافروخته، ناآرام، شکاک تبدیل شده بود و کارهای غیر عادی با ابتکارات عجیب و غریب انجام میداد؛ آن زمان من شاغل بودم و زمانی که از سرکار برمیگشتم، مسافرم تازه داشت میرفت. شبها خواب نداشتیم، آرامش از ما گرفته شده بود، خیلی سخت میگذشت؛ اما خودش هم حال خوبی نداشت.
یادم میآید یک روز با مسافرم نشستم و دوستانه وضعیت او را از بیرون برایش شرح دادم و متوجه اوج تخریب خود شد؛ اما گرفتار آن مواد شده بود ولی ما به کمک هم توانستیم از پس آن بربیاییم. هیچ وقت دیگر سراغ شیشه نرفت و ۱۶سال از آن روز میگذرد؛ اما آن ۵ ماه بدترین روزها برای هر دو ما بود و این تجربه تلخ من از شیشه است، البته سالها گرفتار اعتیاد بودیم تا با کنگره آشنا شدیم و به لطف خدا و آقای مهندس این مسیر برای ما روشن و هموار شد البته که خواست مسافرم در این مورد بسیار قوی و عمیق بود و اصرار به این کار داشت و من هم سعی کردم کنار او بمانم. از خداوند برای تمام انسانهای دردمند و گره خورده در این حال و روز، رهایی، حال خوش و سلامتی را خواستارم.
نویسنده و رابط خبری: همسفر اعظم رهجو راهنما همسفر ثریا (لژیون چهاردهم)
عکاس: همسفر فرحناز رهجو راهنما همسفر هدی (لژیون پانزدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سمانه رهجو راهنما همسفر هدی (لژیون پانزدهم) دبیر دوم
همسفران نمایندگی ایمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
133