English Version
This Site Is Available In English

ما قاضی نیستیم

ما قاضی نیستیم

با قوت‌گرفتن از قدرت مطلق الله که هرچه دارم و ندارم از اوست، دل‌نوشته‌ام را آغاز می‌کنم. من هم مثل هزاران نفر از دوستان هم دردم؛ قبل از اینکه به کنگره بیام، افسرده، بدون امید و انگیزه، مثل مرده متحرک شده بودم؛ روزها رو به‌سختی به شب و شب را با اندوه به‌روز می‌رساندم، سیاهی و آوار اعتیاد زندگی‌ام را فراگرفته بود، شانه‌هایم از بار سنگین مسئولیت زندگی و فرزندانم خسته شده بودند و دیگر امیدی به درمان مسافرم نداشتم .

یک روز که خیلی حال بدی داشتم، یک دوست عزیزی مرا با کنگره آشنا کرد؛ البته بارها به من گفته بود که به کنگره بروم؛ ولی مسافرم قبول نمی‌کرد و می‌گفت: من می‌توانم راحت ترک کنم، چرا بیام و ۱۰ ماه شربت بخورم و کار را برای خودم سخت‌تر کنم؛ ولی هر بار ترک‌های ناموفق، دوباره پس از یک ماه، دو ماه،۶ ماه و... برگشت داشتند.

با هم صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم کنگره را هم تجربه کنیم؛ با دوستم تماس گرفتم و گفتم که می‌خواهم به کنگره بیایم و از ساعت و روز کارگاه‌ها مطلع شدم؛ وقتی به کنگره آمدم و در کارگاه نشستم و بعد از آن با راهنمای تازه‌واردین صحبت کردم، انگار هاله‌ای از امید داشت در بدنم جاری می‌شد و حس آرامش می‌گرفتم.

در جشن تولد مسافرانی که مخصوصاً فرزندانشان همراهشان با آنها بالا می‌آمدند که از حس و حال رهایی و زندگی زیبای پس از اعتیادشان صحبت می‌کردند؛ خیلی منقلب و برانگیخته می‌شدم، ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر می‌شد. هفته‌به‌هفته دستور جلسات را می‌شنیدم و آموزش می‌گرفتم که چقدر زیبا بودند و در زندگی روزمره به کارم می‌آمد؛ حالا دیگر مسئله اعتیاد نبود، من تشنه آموزش بودم، خوشحال و خرسند که در این مسیر زیبا قرار گرفتم .

کنگره، از یک دانشگاه بیشتر برایم آموزش و آگاهی داشت و در مورد هر موضوع و مسئله‌ای که در زندگی روزمره‌ام پیش می‌آمد، آموزش دارد؛ حتی مرا با درون بدنم، بعدهای خلقت و هستی خداوند آشنا می‌کرد؛ چه‌بسا دوست و فامیل‌هایی که در اطرافم بودند و باوجوداینکه اصلاً مصرف‌کننده‌ای در زندگی نداشتند؛ ولی زندگی‌شان آشفته بود و راه درست زندگی‌کردن را بلد نبودند. در کنگره ۶۰ یاد گرفتم که دیگران را قضاوت نکنم و همین‌طور از قضاوتی که دیگران ممکن بود از من کنند واهمه‌ای نداشته باشم.

من یاد گرفته بودم؛ اینجا که هر کسی قضاوت بی‌جا و از روی جهالت بکند، روزی آفرینش خود او را در آن جایگاه قرار می‌دهد و آن را تجربه خواهد کرد. در مشارکت‌ها دوستان می‌گفتند: ما قاضی نیستیم که کسی را قضاوت کنیم، قاضی درس قضاوت خوانده تا به این جایگاه رسیده که قضاوت کند؛ ولی من بدون فکر قضاوت‌هایی می‌کردم؛ بدون اینکه از من بخواهند و یا حتی راضی باشند؛ از قاضی خودشان می‌خواهند که بین دو نفر قضاوت کند؛ ولی ما بدون اینکه شخص بخواهد و یا راضی باشد یک نفر در ذهن، افکارمان و یا حتی زبانمان در پیش دیگران، قضاوت می‌کردیم و با چاشنی غیبت حکم هم صادر می‌کردیم .

هر چقدر خدا را شاکر باشم که در این مسیر زیبا قرار گرفتم و هر روز ذره‌ذره به آگاهی و دانشم افزوده شود، کم است. با تمام وجود از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر می‌کنم که این بستر را فراهم کردند تا ما به کمک راهنمایان عزیزمان این آموزش‌ها را یاد بگیریم و در زندگی‌مان به کار گیریم. با تشکر از خانم پروانه عزیزم که مرا در این مسیر زیبا یاری می‌دهد.

نویسنده: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
تایپ و ویرایش: همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
ارسال: راهنما همسفر پروانه نگهبان سایت (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی آبیک

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .