آقای مهندس در این سیدی مطلبی را مربوط به تاریخ ۱۳۷۵/۰۱/۰۹ بیان میکنند. شاگرد به حرفهایش ادامه میدهد: من به تلاش خود ادامه میدهم اما گاهی بسیار غمگین میشوم از این همه نامردمیها و نامردیها. شاگرد شکوه و شکایت دارد؛ زیرا مشکل دارد و نمیداند چگونه مشکلات خود را حل کند و خیال میکند مشکلات تقصیر دیگران است فکر میکند بیخودی خلق شده است. شاگرد تلاش میکند؛ اما آیا این تلاش درست است یا غلط! ما همیشه میگوییم بزرگترین مشکل ما جهل و ناآگاهی ما میباشد. شاید اصلاً نامردی نباشد؛ زیرا همیشه انسان اینگونه تصور میکند که حقیقت آن چیزی هست که او میگوید. استاد میگوید: بحری است بیکران، غمی است بیپایان، شادیها لحظهای است، کوتاه و گذرا، دردهای مختلف و گوناگون آنها حکایت از دانشهایی است کشف نشده ما نمیدانیم و نیستند. کران به معنی گوشه میباشد؛ کران دریا، ساحل آن است؛ اما کران جهان هستی کجاست؟ هیچکس نمیداند کران این جهان هستی کجاست و به طور کلی این جهان هستی جهانی است بیکران.
غم و اندوه انسان پایانی ندارد؛ اینکه چرا انسان غم دارد؟ چون همیشه انسان نیازمند است و عدم نیاز باعث مرگ انسان میشود. حال انسان به چه چیزهایی نیاز دارد؟ غذا، اکسیژن، پوشاک، مسکن و در مسائل اجتماعی این غم بی پایان بیشتر ادامه پیدا میکند که در آن مسائل اقتصادی و عاطفی مطرح میشود. غم عمق دارد و بیپایان است؛ در صورتی که شادیها گذرا و لحظهای میباشند و این درد و رنجها برای دانشهای کشف نشده بشر است؛ مثلاً: همین مسئله دانش اعتیاد که جهان در رنج و عذاب است. سه مسئله را آقای کندی وزیر بهداشت آمریکا مطرح کردند: ۱ـ مسئله اعتیاد ۲ـ مسئله چاقی ۳ـ مسئله سرطان. در ۷۰ سال اخیر جهان پزشکی، هیچ پیشرفتی نداشته است؛ توصیف داشته اما پیشرفت و درمان نداشته است. بشر بیماریها را فقط کنترل میکند و کنترل بیماری باعث رنج بشر میشود؛ چون دانش آن کشف نشده است. با درمانی که در کنگره۶۰ با متد DST انجام میشود، میانگین عمر افرادی که در کنگره درمان شدهاند از میانگین عمر انسانهای معمولی بیشتر است و عمر انسانهایی که با روشهای غلط درمان اعتیاد شدهاند؛ همانند: سقوط آزاد و امثالهم؛ از انسانهای معمولی کمتر است و این یعنی دانش آن کشف نشده است.
در چاقی هم به همین صورت است که در کنگره دانش آن کشف شده است و باعث اصول و متد کنگره افراد به وزن متعادل یرسند؛ حتی مریضیهای متعدد برطرف میشوند. حدیثی از رسول خدا که میگویند: مهمترین اعضای بدن شما معده شما میباشد و معده شما همانند آشپزخانه بدن شماست، و در این مسئله چاقی باعث میشود که غده تیروئید از تعادل خودش خارج شود. اگر ما از عدد ۱ تا ۱ میلیارد بخواهیم بشماریم، ۳۳ سال طول میکشد تا شمارش انجام شود. در بدن هر کدام از ما حدود ۴۰ میلیارد سلول وجود دارد که این سلولها سیستم بدن ما را کنترل میکنند و ما باید زبان بدن را که در سی دی «بادی سمفونی» مطرح شد، بفهمیم. درد و رنج بشر از نادانی نیست، از دانشهای کشف نشده است. برای اینکه ما به وجود آنها پی نبردهایم؛ اما برای ساخته شدن باید بیاموزیم تا به درجهای که ممکن است بدون هیچ خوفی جلو برویم، کسانی که اعتیاد را عادت میدانند؛ یعنی هیچ از اعتیاد نمیدانند.
ما باید بدانیم که سختی همیشه وجود دارد؛ چه در بیماری، چه در دانش، چه در کشفیات و چه در مسائل زندگی؛ اما با ساخته شدن گها را میشکافیم و در دل سنگ بروید و بشکافید آنچه که شکافتنی نیست، در سنگ میرویم و ترکیبها را جدا مینماییم اشاره به آن است که تا ممکنها را ممکن بسازیم. تو در مکانی بودی و اکنون باید در جایگاه خود نظر بیندازی از نقاط مختلف گذشتی و باید جهشی بیایی و مانند پرندگان سبک به آشیانههای سماوی نزدیک شوی. در موضوع با این مطلب مولانا میگویند: مرغ باغ ملکوتم، نیام از عالم خاک؛ ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست؛ به هوای سر کویش پر و بالی بزنم، آن روز، روز مرگ است که در اینجا مرگ فنا نیست برای کسانی که مرغ باغ ملکوت باشند، رفتار و کردارشان درست باشد، فضایل انسانی داشته باشند، به احوال دل خویشتن غافل نباشند و اینکه بداند از کجا آمده است و به کجا میرود، که در اینجا مرگ میشود زندگی و آغاز پروبال زدن بر دوست، خوشی و خرمی که در اینجا مرگ نابودی نیست.
پایدار و مطمئن پیش بروید، خانواده تو در ناآرامی به سر میبرد و تو را چون گنجشکی که اسیر پرندهای چون زاغ باشد میداند، دل به آسمان و امید به الله بدار، ما با همه آنچه که در وجود شما میگذرد آگاهیم، حرکت با شما و قوت ولاقید شرط از ما. توکل از وکیل میآید، انسان باید تلاش کند و بقیه راه را توکل به خداوند داشته باشد، چیزی که در اینجا مهم است تلاش است، نه نتیجه، که ما انسانها همیشه به دنبال نتیجه هستیم، اگر فکر کنیم شاید گاهی نتیجه برای ما خوب نباشد و به ضرر ما باشد. بلم در حرکتند دل از خوف بشویید؛ یعنی کمک در راه است و ترس را از خودت دور کن و این ترس است که ما را از بین میبرد. مطهر در جهان بودنها مانند تجارت در بین دزدان و راهزنان است، جدال بر شما و آن انسانهایی که دوست دارند، دوستداران واقعی رب باشند، یک امری است مانند فرمان که در حوزه اشخاص نیست؛ بلکه با امواج مخصوص ارتباط دارد.
پاک بودن بین دزدان و راهزنان بسیار سخت است، پس شما از این نباید دور باشید؛ بلکه ر به وجود آوردن هم سهمی برای شما ادا نمودهاند، این یک مبارزهای واقعی بین دو قطب است که قبلاً در باب آن سخن گفته شده است؛ که بین دو قطب مثبت و منفی همیشه مبارزه بوده است و مبارزه بین ازداد بر مبنای تاریکی و روشنایی همیشه با هم در جدال هستند. ما حال و آینده شما را با مردمان گذشته به نظر آوردیم، خواهید گفت: ابداً قابل قیاس نیست؛ اما با تراش دادن ذرات جدا شده، همه حکایت را یکی از قالب دیگری میبینند. ابتدای هر شروعی ممکن است متفاوت باشد؛ اما همه با کلمه شروع بر روی هم قرار میگیرند، مثل: کنگره۶۰ از یک نقطه و یک نفر شروع شد و در حال حاضر در نقطهای هستیم که ۱۴۰ نمایندگی در سطح کشور داریم و ۷۵ نمایندگی ورزشی در پارکها داریم و همه بر روی اعتیاد کار میکنند و در آینده از مرزهای ایران هم عبور خواهد کرد و جهانی خواهد شد، هدف ادامهدار است و ادامه خود کم کم شما را توجیه میکند.
ما در جمع خود داریم که به طریقه میدان اهمیت نمیدادند؛ اما آنانی که در صراط مستقیم توجه داشتند در ادامه کدام یک توفیق یافتهاند. بعضیها فقط حرف میزنند و به عمل زیاد اهمیت نمیدهند، میگن غیبت بده؛ اما غیبت میکنند. آیا تقدیرات با تفکرات نباید همگام باشد، تفکرات در ادامه به تکامل میرسند؛ اما تقدیر نوشتهی پیشین است، همان که همه جا وجودش را حس میکنیم. ما بر مبنای سه محور زندگی میکنیم، که بعضیها میگویند: جبر و بعضیها میگویند: اختیار؛ اما ما میگوییم: زندگی شامل سه مؤلفه است: ۱ـ خواست (اختیار) ۲ـ تقدیر(نامه پیشین) ۳ـ فرمان الهی. ما هم در بین تفکرات به خیال خود میخواهیم همان شاگرد او باشیم، همه شاگرد همدیگر هستند و هیچکدام کامل نیستند، از خداوند که بگذریم همه یک رب و مربی دارند.
ایشان میگویند: (در اینجا خطاب از استادِ، استاد من است) کلمات را با معنای حقیقی خود دریافت بدارید؛ (مثلاً: مبحث اعتیاد را که معنی میکنند عادت کردن) و به صفحه جان بنشانید تا در پرواز با شما همسفر باشد، آنگاه خواهید دید که جان با عقل جفتی خواهد شد؛ همانند دو موجودِ جدا؛ اما با یک جان. هر گاه محبت به کردار واقعی، واقع بشود، همان سعادت در خانه شما روئیت خواهد شد، ما میخواهیم زنجیرهی محبت بین شما انجام پذیرد، با ادامه و حرکت با جنبش در حس همه چیز آرام و دقیق محاسبه میگردد آنگاه گره نگاه و ادامه آن عصر حاضر شماست با ثابت شدن چشمها یک لحظه و ماندن در آن حال، حالتی نیست که نشود در آن حال ندید. معنی آن این است که خودتان را پیدا کنید.
در نتیجه انسان در بیکران غم بیپایان دارد و هیچ چیز در هستی کران ندارد؛ اینکه کران انسان کجاست و چه زمانی تمام میشود، معلوم نیست. ما روز ازل پیمان بستیم و باز قبل از ازل هم وجود داشتهایم، نه از این طرف کران دارد و نه از آن طرف مرگ دارد، فقط یک قفس ساختهایم بهر بدنمان باز خارج میشویم و به نقطهای دیگر پرواز میکنیم. غم وجود دارد تا شادی را ایجاد کند و شادیها کوتاه مدت هستند و مشکلات و دردهای مختلف هم بابت دانشهای کشف نشده است.
منبع: سیدی پرواز
نویسنده: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر مژده رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
83