قبل از این که وارد کنگره شوم، حال روحی خیلی بدی داشتم، دلم از همه آدمها گرفته بود، در دنیای تاریکی و نا امیدی و خسته از زندگی بودم. وقتی وارد کنگره شدم یک آرامش خاصی داشت، یک مکان مقدس، مکانی که راهنماها و خدمت گزارها با لباس سفید آرامش خاصی به آدم میدهند، آرامشی که هیج جا مثل این جا نداشت.
اولین جایی بود که غیبت نمیکردند، دروغ نمیگفتند، پشت سر کسی حرف نمیزدند، آن جا بود که فهمیدم جای خوبی و راه درستی را آمدهام. از برادرم و مادرم ممنونم که باعث شدند پایم به اینجا باز شود تا حال من خوب شود و به آرامش برسم.
وقتی راهنما عزیزم همسفر زهرا حرف میزدند، انگار تمام آرامش را به وجودم تزریق میکردند، دوست داشتم ساعتها بنشینم و به حرفهای قشنگشان گوش کنم. وقتی هر سیدی را گوش میدهم و مینویسم از هر سیدی یک نکتهای یاد میگیرم و به جواب بعضی از سوالاتم میرسم؛ وقتی کتاب ۶۰درجه زیر صفر را خواندم، توانستم حال همسرم رادرک کنم.
خدا را شکر میکنم که وارد این مکان مقدس شدم و راه درست زندگی کردن را یاد میگیرم و یاد خواهم گرفت. در آخر از جناب مهندس سپاسگزارم که این مکان مقدس را دایر کردند و از همه عزیزانی که خدمت میکنند، تشکر میکنم که باعث شدند حال دل ما خوب شود. به امید روزی که مسافرم وارد این مکان مقدس شود و آموزش ببیند و حالش خوب شود.
نویسنده: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی طارم
- تعداد بازدید از این مطلب :
210