English Version
This Site Is Available In English

سر را درآور زیرپا

سر را درآور زیرپا

در ابتدای سی‌دی در خصوص بادی سمفونی صحبت شده و می‌فرمایند: Body به معنی بدن، Sym به معنی صدا و Phony به معنی با هم و Body Syphony به معنی هم‌صدایی بدن است که در تمام بدن ما وجود دارد. ما گاهی خیال می‌کنیم که این ما هستیم که تصمیم می‌گیریم و هر کاری را می‌خواهیم اجرا می‌کنیم یا به‌اصطلاح پادشاهی هستیم که هر دستوری می‌دهیم اجرا می‌شود؛ درصورتی‌که اشتباه ما همین است؛ چون نمی‌دانیم حتی اگر سلطان هم باشی، هر دستوری می‌دهی باید قابل‌اجرا باشد تا انجام شود در غیر این صورت انجام نخواهد شد.

بدن به یک خانواده بزرگ تشبیه شده که در آن پدربزرگ، مادربزرگ، پدر، مادر، فرزند، نوه و نتیجه همه هستند؛ پس از سن نوزاد، نوجوان، جوان، میان‌سال و کهن‌سال در خانواده حضور دارند. وقتی که خانواده بخواهند حرکت کنند آیا همه می‌توانند با سرعت فرد جوان مثلاً ۱۸ساله خانواده حرکت کنند و آیا جوان ۱۸ساله می‌تواند الگوی حرکت همه اعضای این گروه باشد؟ مسلماً نه؛ پس برای حرکت باید برنامه‌ای داشته باشیم که برای همه اعضا قابل‌اجرا باشد.

این مسئله را باید برای درمان چاقی، اعتیاد و حتی در امر آموزش زبان یا هنر و نیز ورزش در نظر داشته باشیم تا بتوانیم به موفقیت موردنظر برسیم. بادی سمفونی یعنی این‌که ما هر کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم باید با مرور زمان و با حساب باشد؛ یعنی روی قابلیت تک‌تک سلول‌های بدنمان به‌درستی حساب کنیم و دست به حرکت انقلابی و ناگهانی نزنیم. در ادامه سی‌دی مهندس در خصوص نوشتار «قاضی خود بشوید» صحبت می‌کنند.

شاگرد می‌گوید با آموزش‌هایی که در این مدت دریافت کرده‌ام متوجه شده‌ام اولاً: نمی‌توانم به یکباره از تاریکی‌ها خارج شوم و ثانیاً: بستگی به این دارد که چه‌قدر در اعماق تاریکی فرورفته‌ام. خروج یکباره از تاریکی مثل این است که کسی‌ که مدت‌ها در اتاق تاریک بوده، به یکباره وارد نور شود. قطعاً چشمان این فرد توان تحمل این نور را ندارد و آسیب می‌بیند. برای همین، فرد باید به‌آرامی چشم خود را در این محیط پر نور باز کند تا آسیبی به چشم‌ او وارد نشود. تعریفی که از تاریکی شده این است که به مجموعه تمام مسائل، مشکلات و ظلمت‌ها تاریکی می‌گوییم.

همچنین شاگرد می‌گوید: تخریب من با میزان جهل و نادانی من برابر است. صدها بند جورواجور مرئی و نامرئی؛ همانند ریسمان‌های نازک و کلفت بر دست‌وپای خودم زده‌ام که بازکردن آن‌ها به این سادگی‌ها و در یک‌لحظه ممکن نیست. نمونه‌ای از بندهایی که وجود دارد می‌توان اعتیاد، مواد مخدر، سیگار، الکل، دروغگویی، قمار، مال‌دوستی بیش از اندازه، تهمت‌زدن، انتقام، کینه و غیره را نام برد. بعضی‌ انسان‌ها همه عمر خود را درگیر کینه می‌شوند مثلاً می‌گویند من گوش تو را می‌گیرم و دور دنیا می‌چرخانم؛ درحالی‌که وقتی او را دور دنیا می‌چرخانی، خودت هم با او همراه هستی.

انتقام هم یک بند است. انتقام گرفتنی نیست؛ بلکه یک بازی ادامه‌دار و خطرناکی است که شما را تا آخر عمر گرفتار می‌کند؛ درحالی‌که شما می‌توانید از فرصت زندگی بهره‌مند باشید و لذت ببرید. خداوند می‌فرماید: شما می‌توانید انتقام بگیرید؛ اما خداوند بخشنده و مهربان است.

در ادامه می‌فرمایند: «انسان اگر بخواهد به آرامش و آسایش برسد باید از یک‌سری چیزها بگذرد تا به عروج برسد.» همه صحبت‌های ما برای تعلیم‌وتربیت ماست که یاد بگیریم. علم زندگی مثل شناکردن است و کسی که این فن را می‌داند می‌تواند از شناکردن لذت ببرد و اگر این فن را نداند غرق می‌شود. زندگی هم همین‌طور است اگر علم زندگی را یاد بگیرید از آن برخوردار خواهید شد و اگر یاد نگیرید همیشه دچار یأس و ناامیدی هستید.

در ادامه شعری از مولانا را می‌خوانند:

امروز دیدم یار را، آن رونق هر کار را
می‌شد روان بر آسمان، همچون روان مصطفی

(اشاره بر عروج پیامبر دارد و به سخنی از سهروردی که می‌گوید حکیم تعله یا الهی کسی است که همین‌طور که خلع لباس می‌کند، می‌تواند خلع کالبد کند مثل رسول خدا)

گفتم که بنما نردبان تا بر روم بر آسمان
گفتا سر تو نردبان، سر را درآور زیرپا

(تا از خود نگذری، به خود نمی‌رسی، از کینه، انتقام، مال‌اندوزی و ... بگذر)
(اگر می‌خواهی پول‌دار بشوی خدمت به خلق کن آن هم صادقانه و بلاعوض و بدون انتظار)

چون پای خود بر سر نهی
پا بر سر اختر نهی
چون تو هوا را بشکنی
پا بر هوا نه، هین بیا
بر آسمان و بر هوا
صد ره پدید آید تو را
بر آسمان پران شوی
هر صبحدم همچون دعا

(وقتی کار معنوی انجام دادی، حتماً با خودش بار مادی دارد، به خداوند قرض بدهید تا نتایج آن را ببینید، وعده خداوند دروغ نیست)

ممکن است ما همه عمر خودمان را صرف یک‌سری مسائل بیهوده کنیم؛ چون به مرحله دانایی نرسیده‌ایم و انسان را نشناخته‌ایم. اگر انسان‌ها را بشناسیم می‌بینیم همه خوب هستند و همه گرفتار انواع مشکلات و تاریکی‌ها هستند. اصولاً انسان از رذایل و فضایل ساخته شده و اگر این دو نباشند اصلاً زندگی شکل و نظام نمی‌گیرد.

دل هر ذره را که بشکافی، آفتابی‌اش در میان بینی
از مضیق جهات درگذری، وسعت ملک لامکان بینی

اگر به آگاهی و بیداری برسیم در ما شکوفایی رخ می‌دهد وگرنه، همیشه درگیر شش وبش هستیم؛ بنابراین برای بازکردن هر بند یا ریسمانی باید به علم، دانش و معرفت لازم برسیم تا بتوانیم یکی‌یکی آن‌ها را باز کنیم. آقای مهندس در ادامه از ضایع شدن حقوقشان به‌خاطر مشکل اعتیادشان سخن می‌گویند و استاد تأکید می‌کنند که باید خود شخص تصمیم بگیرد تا مشکلش را حل کند.

گاهی فرد متوجه صحبت استاد نمی‌شود که آن هم به دلیل پریشانی درون اوست. باید شخص بداند تا بتواند از اسب خویش مراقبت کند. وقتی دانش فرد بالا برود از زندگی خود مراقبت خواهد کرد. اساتید مهندس می‌گویند: شاگرد باید مدارج عالی را طی کند تا در بُعد بَعد از مرگ هم بتواند به رستگاری و بهشت موعود برسد.

در همه انسان‌ها مبارزه‌ای بین نیروهای الهی و نیروهای شیطانی وجود دارد. بعضی انسان‌ها ممکن است کاملاً به‌طرف نیروهای الهی بروند و بعضی‌ها به‌طرف نیروهای شیطانی اما نکته مهم این است که حتی وقتی کسی کاملاً به‌طرف نیروهای الهی برود هرگز به جایی نمی‌رسد که نیروی شیطانی در وجود او به صفر برسد و در مورد نیروی شیطانی هم همین‌طور است؛ یعنی امکان ندارد کسی به جایی برسد که ۱۰۰٪ وجودش الهی باشد و هیچ نیروی شیطانی در وجودش نباشد یا ۱۰۰٪ وجودش شیطانی باشد و هیچ نیروی الهی در وجودش باقی نمانده باشد. این دوتا همیشه در حرکت هستند و در وجود همه انسان‌ها این مبارزه هست و خلقت بر اساس اضداد بنا شده است‌. مثل شب یلدا که طولانی‌ترین شب سال است؛ اما بعد از آن باز روزها کم‌کم بلند می‌شوند.

ممکن است دو فلز از یک معدن باشند، دو شمشیر یکی برحق و دیگری به‌ناحق بالا می‌رود اینکه کدام پایین بیاید را تقدیر خداوند تعیین می‌کند مثل دو انسانی که یکی برحق و دیگری به‌ناحق در مقابل هم قرار می‌گیرند اینکه کدام پیروز شوند را تقدیر خدا تعیین می‌کند؛ اما آن انسان به‌ناحق، به کرم شب‌تاب تشبیه شده که وقتی خورشید حق بالا می‌آید اصل ماجرا نمایان می‌شود.

در صحبت‌های این متن در مورد یک الگو صحبت می‌شود و روی این سخنان با تک‌تک ما انسان‌هاست و راه زندگی بی‌انتهاست و حتی بعد از قیامت هم حیات ادامه دارد. شخصیت انسان ابتدا انس است که مثل گِل خام است و باید با آگاهی، آموزش و سختی پخته شود و به انسان تبدیل شود. ما همیشه هستیم و همیشه هم خواهیم بود و همیشه شخصیت ما محفوظ است و موجودیت ما از بین نمی‌رود. هر موجودی مثل اعداد، شماره خود را دارد و هرکجا برود از بین نمی‌رود و تو انتخاب می‌کنی در کدام مسیر قرار بگیری، در مسیر نور باشی یا در مسیر ظلمت؛ اما باید در این مسیر همیشه در تلاش باشی.

گاهی در ادامه حیات مسائل به‌نظر کند پیش می‌رود؛ ولی وقتی پیش می‌روید می‌بینید چقدر سریع گذشت. این کندی بعد زمین برای این است که شما پخته شوید و مهر تأیید بگیرید؛ یعنی در امتحان قبول شوید و این مثل کارنامه تحصیلی ماست. خداوند نمی‌خواهد هیچ‌کس را به کاری مجبور کند، فقط هشدار می‌دهد؛ مثل کاروان‌های قدیمی که رفتن آنها سال‌ها طول می‌کشید؛ یا غارت می‌شدند و از بین می‌رفتند یا ثروت زیادی کسب می‌کردند.

ما آن چیزی هستیم که فکر می‌کنیم. فکر برای ما سازنده است. بعضی‌ها همیشه در گذشته‌اند و بعضی‌ها همیشه در آینده و تنها چیزی که ندارند زمان حال است. برای داشتن زندگی خوب باید از گذشته‌ها نتیجه‌گیری کرده، برای آینده برنامه‌ریزی کنیم و وقتمان را صرف چیزهایی بکنیم که ارزش دارند.

برداشت از سی‌دی «نردبان»
نویسنده: همسفر ثریا رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر سمیه ن رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .