سلام دوستان علی اکبر هستم همسفر احمد
اگر بخواهم از زندگی سراسر غم و اندوه خودم و خانوادهام در دوران مصرف مسافرم برای شما بگویم از دوران سختی بایستی مطلب بنویسم که هر روزش برای من و همسرم به اندازه یک سال طاقت فرسا بر ما گذشته است وقتی که مسافرم برای درمان به کنگره۶۰ وارد شد خیلی برایم سخت بود که بپذیرم اتفاق خاصی میافتد و با خودم میگفتم بعید بدانم که نتیجه خاصی حاصل شود بعد از دو هفته خودم هم تصمیم گرفتم به عنوان همسفر مسافرم را همراهی کنم البته که خودم را عاری از هرعیب و نقص میدانستم و فکر میکردم صرفاً برای کمک به درمان مسافرم پا به کنگره۶۰ گذاشتم لاکن رفته رفته متوجه شدم خودم نیز چقدر در تاریکی و جهالت بودم و از این موضوع بیخبر تا جایی که دیگر حضور خودم را نیز در کارگاهها و لژیون به قدری لازم و ضروری میدانستم که با خودم میگفتم حتی اگر مسافرم هم به درمان نرسد خودم بایستی این راه را ادامه دهم و اگر من تغییر کنم حتماً برای مسافرم نیز اثربخش خواهد بود تا جایی که الان بعد از رهایی خودم و مسافرم و دریافت گل رهایی از دست جناب آقای مهندس افق جدیدی در زندگی ما باز شد و بر خودم واجب و محرز است که بایستی دوره دوم جهان بینی را بدون هیچگونه تردیدی ادامه بدهم روزی که مسافرم به عنوان استاد جلسه در جایگاه قرار گرفت آنقدر شادی و شعف در وجودم احساس کردم به طوری که تمام مشکلات قبل از ورود به کنگره۶۰ که برای من لاینحل شده بود به یکباره فراموش شد و خودم را مدیون آقای مهندس و خانواده محترمشان و تمامی خدمتگزاران کنگره ۶۰ و خدمتگزاران شعبه محمدی قم و علی الخصوص راهنمای محترم مسافرم آقای اسماعیل و همچنین راهنمای خودم آقای مجید میدانم که انشالله بتوانم با حضور مدام و موثر خودم در کنگره۶۰ و خدمت گرفتن هر روز لذت بیشتری از حضور در کنگره ببرم چرا که به جهت نیاز به آموزش و ارتقای جهان بینی حضور در کنگره۶۰ را برای خودم لازم و ضروری میدانم .
- تعداد بازدید از این مطلب :
94