English Version
This Site Is Available In English

او می‌داند آنچه را که من نمی‌دانم

او می‌داند آنچه را که من نمی‌دانم

«یاد الله در هر جا، یاد خود از قطره به اقیانوس است.»

اکنون که در جایگاه همسفر، همسر و مادر 2 پسر نوجوان به گذشته، اعتیاد، پیچ و خم‌هایی که در زندگی‌مان ایجاد کرد و عبور از این گذرگاه سخت فکر می‌کنم با تمام وجود می‌فهمم که چقدر از شکر «خداوندی که خود تله درست می‌کند و خوب که به تله افتادی سپس با ترفندهایی که خود ندانی بیرون می‌آورد» ناتوانم.

احساس می‌کنم خداوند در کلام‌الله روی سخنش فقط با رسولش نبود؛ چرا که به فرمایش آقای مهندس و استاد امین اعجاز کتاب آسمانی در این است که محصور به عصر و منحصر به زمانه خاصی نیست و به تمام انسان‌ها در همه زمان‌ها قابل ‌تعمیم است؛ بنابراین وقتی خداوند به رسولش فرمود: «إِنَّآ أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ»؛ ما به تو خیر و برکت بسیار کثیر و وافر عطا کردیم. «فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ»؛ پس برای ربت نماز بخوان و شتر قربانی کن، انگار به من فرمان می‌دهد! به منی که با اذن و فرمان او و به یاری دست‌های زمینی و آسمانی‌اش از سخت‌ترین گذرگاه که عمیق‌ترین تاریکی‌ها بود گذر کردم.

امروز با تمام وجودم احساس می‌کنم شأن نزول سوره بلد مسئله اعتیاد است، به‌ویژه اعتیاد به محرک‌های وحشتناک و خانمان براندازی مثل شیشه، انواع مواد محرک و روان‌گردان‌ها. وقتی خداوند می‌گوید: «و چه چیز دانا کرد تو را که گذرگاه سخت چیست؟ رهانیدن گردنی است (آزادکردن انسانی)». آیا اسارتی بالاتر از گرفتاری جسم و جان، روح و روان، عقل و فرماندهی آن در چنگال نیروهای منفی و اعتیاد وجود دارد؟ اسارتی که نه‌تنها یک انسان را به کام مرگ می‌برد؛ بلکه خانواده‌های بسیار و جوامع را به قعر نیستی می‌کشاند.

با شنیدن مشارکت‌های مادران و همسرانی که مصرف‌کننده شیشه داشته یا دارند، رعشه‌ای بر اندامم می‌افتد و تصاویری از وادی سیزدهم پیش چشمانم مجسم می‌شود: «آسمان، تیره‌وتار است. غرش رعد، امان انسان‌ها را بریده. گوش آسمان کر است. آسمان، صدای زجه و فریاد دلخراش انسان‌ها را نمی‌شنود. درب‌های آسمان بسته شده است. الهام نیروهای قدرت مطلق دچار مشکل است. شاگردان شیطان رقص‌کنان بسان کفتارها در خود ولوله‌ای ایجاد کرده‌اند و به یکدیگر می‌گویند: بنگرید فرزندان انسان را! ابرهای تیره ضد ارزشی، موادمخدر و الکل با برخورد به انسان‌ها صاعقه‌های وحشت‌آفرینی را خلق کرده‌اند. آتشی بی‌نهایت سوزنده، مشاهده می‌شود. از برخورد صاعقه‌ها؛ زنان، مردان، دختران، پسران و پیران، نقش بر زمین می‌شوند، درحالی‌که جراحاتی روح و جسم آن‌ها را فراگرفته است. سیل‌های خروشان در مسیر خود، خانه و خانواده‌ها را به انهدام کامل می‌کشانند و آن‌ها را به کام مرگ فرومی‌برد و صدای قهقهه نیروهای تخریبی و بازدارنده فضا را پرکرده است و خانواده‌ها بر مزار عزیزان خود در سکوت کامل، از درون، فریاد می‌زنند: چرا؟!»

جواب این چرا امروز برای من این است:«او می‌داند آنچه را که من نمی‌دانم». او می‌داند چه خواسته بزرگی داشته‌ام که باید چنین بهایی بپردازم و از چنین نبردی سرفراز بیرون بیایم. از استادم آقای مهندس دژاکام آموخته‌ام آنکه شجاعت می‌خواهد باید در میدان نبرد کارآزموده شده و محک زده شود نه در آرامش کنج خانه یا بستر. مگر نه این‌که به فرمایش استاد امین برای رسیدن به طبقه 5 بهشت باید از طبقه 5 جهنم عبور کرد؟

به خودم می‌آیم و خود را روی صندلی‌های آبی مکان مقدس و امنی می‌بینم که من، فرزندانم و حتی نسل‌های بعد از ما را در برابر این دیو هزار سر واکسینه و مصون می‌کند اگر گوش جان بسپارم، دل بدهم و فرمان‌بردار محض باشم. پیونددهنده زنجیره خدمت جانی و مالی باشم و تمام توانم را در استحکام پایه‌های علمی و مالی کنگره عظیم و عزیز به کار ببندم تا در این حلقه محبت ماندگار باشم، با یاری همسفران به فرمان عقل نزدیک شوم، به مرکز گردباد سبز برسم و با هم به مکانی برسیم که از آنجا انشعاب یافته‌ایم و یک‌صدا بخوانیم:

«خداوندا! دریا و آسمان و دشت، پوشیده از رقصنده‌های آسمانی است و روح ناآرام ما، خواستار رهایی است؛ نه از خلاصی، بلکه دیدار معشوق است. خداوندا! تنها تو را می‌ستاییم و تنها تو را ستایش می‌کنیم، برای انجام این عمل عظیم؛ شکر، شکر، شکر.»

نویسنده: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر سمیه ن رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم)
ارسال: همسفر سمیه (الف) رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .