English Version
This Site Is Available In English

شکسته‌تر از شیشه

شکسته‌تر از شیشه

آینه‌ای که شکست؛ اما ترمیم شد.
من از نزدیک دیدم شیشه با فرزندانمان، پاره‌های تنمان چه کرد. نه از تو قصه‌ها، نه از توی فیلم‌ها، با چشم‌ خودم دیدم. آدمی که  روزی چشم‌هایش پر از برق زندگی بود، آدمی که خنده‌هایش خانه را روشن می‌کرد. افتاد در دام اعتیاد و در نهایت  شیشه. اولش همه ‌چیز پنهانی بود. انگار شیشه با نرمی و فریب جلو می‌آمد که حال خوب، تمرکز، انرژی، شادی؛ اما خیلی زود آن برق چشم‌ها، خاموش شد. دیدم که چطور از ما فاصله گرفت. چطور شب‌ها را با لرز و روزها را با توهم می‌گذاراند.

دیدم که چطور جسمش ضعیف، روحش خسته و خودش از خودش متنفر شد. ما عاجز شده بودیم. حرف، گریه، تهدید، التماس و ... هیچ‌کدام کارساز نبود. راه‌های مختلفی رفتیم؛ اما بی‌نتیجه و با حال خراب‌تر برگشتیم. تا این‌که یک روز در اوج ناامیدی اسم جایی را شنیدم به نام کنگره۶۰ که کارشان درمان اعتیاد است. اولش باور نکردیم و گفتیم فایده‌ای ندارد؛ اما خداوند خواست و وارد شدیم و آنجا جایی بود که نور دوباره پیدا شد. آدمی که شیشه شکسته بودش، آرام‌آرام در کنگره ترمیم شد و دوباره لبخند زد.

دوباره خواب می‌دید، عشق را حس کرد و برق چشمانش بازگشت. حالا وقتی نگاهش می‌کنم، یادم می‌افتد؛ حتی شکسته‌ترین آینه‌ها هم اگر دست یک تعمیرکار عاشق بیفتد، می‌تواند دوباره تصویر زندگی را منعکس کند. آن تعمیرکار برای ما جناب مهندس و کنگره ۶۰ بود. خداوندا من که از پس شکر این نعمت بزرگ برنمی‌آیم، خودت به بهترین و زیباترین شکل جبران کن.

نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما بهناز (لژیون دوازدهم)
رابط خبری: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر بهناز (لژیون دوازدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون یازدهم)
همسفران شعبه شمس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .