English Version
This Site Is Available In English

حال خوب فقط با خدمت کردن به‌دست می‌آید.

حال خوب فقط با خدمت کردن به‌دست می‌آید.

سلام دوستان غلام هستم یک مسافر.
حال خوب فقط با خدمت کردن به‌دست می‌آید.

شاید نوشتن برای کسی که چند کلاس سواد بیشتر ندارد سخت باشد؛ اما تاثیر این گفتن‌ها و نوشتن‌ها، همان حس و حال خوب می‌باشد.
اکنون نزدیک به سه سال است که از بند اهریمن (مواد مخدر) با دستان پر مهر و محبت آقایی؛ چون مهندس دژاکام آزاد و رها شده‌ام و این حال خوب را مدیون راهنمایان و تمامی خدمتگزاران نمایندگی خواجو هستم.

با حال خراب، افکار پوسیده و دیدِ بسیار منفی وارد کنگره شدم، طوری‌که اصلاً به هیچ‌کس و هیچ‌جا اعتماد نداشتم.
صحنه‌ی عجیبی بود، افرادی را می‌دیدم، که همه یک‌دست لباس سفید پوشیده بودند و آرامش در چهره‌شان موج می‌زد، با خود گفتم: حتماً اشتباه آمدم، در افکار اشتباهی به‌سر می‌بردم و صدایی مُدام در گوشم نجوا می‌کرد که برگرد اینجا که جای تو نیست .... .
ولی از آن‌جایی که فرمان الهی صادر شده بود؛ دستی روی شانه‌ام خورد، او کسی نبود جز راهنمای تازه‌واردین، با محبت و لبخند در آغوشم گرفت و با حرف‌های قشنگ و دل‌نشین، جذب کنگره‌ام کرد.
انگار جایی  بود، که مدتها دنبالش می‌گشتم، گیج و سرگردان شده بودم. تنها چیزی که دلم را آرام می‌کرد، صدایی بود که می‌گفت؛ راه را درست آمدی، بمان و استفاده کن.

سه جلسه تازه واردین را که گذراندم، اتفاقی بهتری افتاد و آن انتخاب راهنمای لژیون بود. راهنما؛ کسی که با محبت تمام، تحویلم گرفت و با آموزش‌های صحیح و دقیق، آن حال دگرگون را تسکین داد و از آن باتلاق سیاه و بی‌تحرک با دستان پر محبتش نجاتم داد.

روزها و ماه‌ها گذشت، بعد از رهایی از دام اعتیاد و با دریافت آموزش‌های صحیح از لحاظ جسمی و روحی به تعادل رسیده بودم و حال خوبی را تجربه می‌کردم، در ادامه خدمت مرزبانی پارک را بر عهده گرفتم، در واقع می‌خواستم با خدمت کردن به خودم، بتوانم کمی از محبت‌های راهنمای خوبم را جبران کرده باشم.

تجربه این خدمت به قدری بر جسم و روح من اثر مثبت گذاشت؛ که دیگر آن افکار پریشان و به‌هم ریختگی سراغم نمی‌آمد و ذهنم آرام گرفته بود و همه‌جا از حس و حال خوب سخن می‌گفتم.
این یعنی حال خوب؛ حال خوبی که فقط  با خدمت گرفتن در کنگره به‌دست می‌آید و این مکان را با هیج‌جای دنیا عوض نمی‌کنم.

وقتی یاد آن روزهایی می‌اُفتم که چه حال خراب و جسمی ویران داشتم؛ خدا را بارها شکر می‌کنم، که چه کسی بودم و الان چه کسی هستم، ما نباید فراموش کنیم که قبلاً کجا بودیم و هم‌اکنون کجا هستیم.
این حال خوب را خدا به هر شخصی اعطا نمی‌کند و اگر در این مسیر دوباره اشتباه کنیم، شاید دیگر این فرصت برای ما فراهم نگردد، پس باید مواظب افکار خود باشیم.
در آخر از راهنمایان گرامی، همچنین از ایجنت، مرزبانان و خدمتگزاران شعبه خواجو به‌خصوص خدمتگزاران سایت شعبه تشکر فراوان می‌کنم.

تهیه و تایپ: مسافر سعید لژیون چهاردهم
تنظیم و ارسال: مسافر نوید لژیون بیست و یکم

نمایندگی خواجو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .