مصاحبه کننده: چطور شد که شما به نوشتن تاریخ بهبودی ( مراقبت پس از درمان) در میان قبایل بومی آمریکا پرداختید؟
ویلیام: آن پروژه وقتی آغاز شد که من برای اولین بار با "دان کویهیز" مدیر موسسه "وایت بیسون"و رهبر جریان "ویلبریتی در بومیان آمریکا" ملاقات کردم. من به "دان" خاطرنشان کردم که در تحقیقاتم در مورد کار عظیم ترک اعتیاد، به شواهدی دست یافتم که نشان می دهد دوره های بهبودی در میان بومیان آمریکا به سال ۱۷۳۰-یعنی ۲۰۰ سال پیش از تاسیس موسسه AA وصدها سال پیش از تاسیس موسسه "ریوایوال واشنگتن" بر می گردد. به اعتقاد من این پیشینه تاریخی می توانست به احیای فرهنگی فرایندهایی کمک کند که جوامع سرخپوستی در آمریکای شمالی پیش از این بکار گرفته اند. این جریان او را به تحقیق و نوشتن این تاریخ ترغیب کرد.سپس از من خواست تا در این پروژه همکاری نمایم.در جریان آن تحقیقات، مجبور شدم تا تمام چیزی را که در زمینه اعتیاد در مورد رابطه میان بومیان آمریکایی و الکل در دوران تحصیلم آموخته بودم، بازگری کنم. کتاب "معضلات الکل در بومیان آمریکا، قصه ناگفته پایداری وبهبودی" به افسانه های بسیاری در مورد الکلهای قوی می پردازد، موادی که مایه شرم وخجالت جوامع سرخپوستی بوده وباعث شده که عوامل و راهکارهای مربوط به معضل الکل در این جوامع به درستی تشخیص داده نشوند.
شاید مهمترین مطلب در مورد این کتاب این باشد که این کتاب به روشهایی می پردازد که با استفاده از آن روسای قبایل سرخپوستی مانع از ورود الکل به فرهنگهای بومیان شده اند.این کتاب داستانهایی مذهبی تقوامحوری را بیان می کند که در بردارنده معضلات مربوط به الکل می باشد.روشی که برای تالیف این کتاب به کار رفته بود- مسولیت ریش سفیدان بومیان آمریکا، استفاده از اطلاعات تاریخی قبایل و شواهد تاریخی مرتبط و تحویل یک نسخه از کتاب به سران مسوول بهبودی (سرخپوست آمریکا)- با تمام چیزی که به عنوان یک نویسنده تاکنون تجربه کرده بودم، متفاوت و بسیار خوشایند بود.خوشحالم که با اختصاص عواید حاصل از روش آن کتاب به "جریان ویلبریتی بومیان آمریکا" توانستیم رونق بازار محققانی که در پی استثمار جوامع سرخپوستی بودند را بشکنیم، محققانی که سرخپوستان را کار بیشتر وا می داشتند بدون آنکه نتایج حاصل از دسترنجشان نصیبشان شود.
مصاحبه کننده: چه پروژه های تاریخی دیگری در دست اقدام دارید؟
ویلیام: من سه پروژه بلند مدت دارم که باعث می شود نتایج تحقیقاتم در این زمینه به دیگران منتقل شود.. این تحقیقات شامل ستونهای تاریخی من در بخش "مشاوره" و" بهبودی بصورت عملی" (فصلنامه خبری سیماها و صدا) و سری تاریخی عکسهایم در زمینه اعتیاد بود.پروژه تاریخی بهبود بومیان آمریکایی منجر به پی ریزی دو پروژه دیگر گردید. یکی از آن دو پروژه تاریخ بهبودی اعتیاد در جوامع سیاهپوستان آمریکایی و دیگری تاریخ درمان اعتیاد ،درمان وبهبود زنان آمریکایی بود، که هر یک به سه تا پنج سال تحقیق و تحریر نیاز دارد.من وهمکارانم هم اکنون دست بکار شدیم تا قسمتهایی از این تاریخ و نتایج حاصل از تحقیقات را از طریق مجلات تجاری در زمینه مشاوره برای اعتیاد منتشر کنیم.
مصاحبه کننده: شما کارهایتان را در کتاب و مجلاتی که همکاران شما مطالعه می کنند، به چاپ رساندید. اما وقت زیادی را نیز به نوشتن در مجلات تجاری درمان اعتیاد، خبرنامه های حمایت از بهبودی و مقالات اختصاص دادید، مقالاتی که در معرض دید عموم قرار گرفت و با اجازه شما در سایتهای اینترنتی متعددی منتشر شد.
ویلیام: پرداختن به این مساله از دیدگاه تحقیقاتی برای من حایز اهمیت است. اما من سعی کرده ام به مخاطبان اصلی خود وفادار بمانم،آنها افراد بهبود یافته ، حامیان بهبودی و افرادی هستند که در خط مقدم درمان اعتیاد مشغول به فعالیتند. صحبتهای زیادی در مورد به منصه ظهور رساندن نتایج تحقیقات و نیاز به تعلیم سیاست گذاران و عموم مردم وجود دارد، اما بعضی از افرادی که در تحقیق دستی دارند،کانالهای ارتباطی خودشان را به همکارانشان محدود میکنندو از نتایج کار یکدیگر باخبرند، اما این محققان با آنانی که قرار است از نتیجه تحقیقاتشان بهره ببرند (معتادان خواستار بهبودی)، در ارتباط نیستند. من فکر میکنم ما قدرت بالقوه کتابهایمان را دست کم میگیریم. من میخواهم از طریق کتابها و مجلات به مخاطبانم دست پیدا کنم. همچنین از اینکه از همکارانم را دعوت میکنم تا در نوشتن برای مردم واقعی با من همکاری کنند، لذت میبرم.
مدیریت بهبودی
مصاحبه کننده: شما خواسته اید که طرح درمان اعتیاد "بهبودی-محور" (مراقبت پس از درمان) ، مجددا مورد بررسی قرار گیرد،چگونه به این دیدگاه دست یافتید؟
ویلیام: من این طرح را مانند روزی مقدس و بیادماندنی دردوران زندگی ام در دالاس تلقی میکنم. در اواخر دهه ۱۹۹۰، با مردی ۹۴ ساله ای مصاحبه کردم، که ۵۴ سال بود که در موسسه AA الکل را ترک کرده بود. مصاحبه ما در مورد ارتباط اولیه موسسه AA و خانه های ترک الکل در جنوب غربی آمریکا بود.در وقت استراحت مصاحبه، او در مورد فعالیتهای تحقیقاتیم سوال کرد و من توضیح دادم که مسوول یک انستیتوی تحقیقاتی هستم که با افراد درمان شده مصاحبه میکند. همچنین با اشتیاق خاطر نشان کردم که مطالعاتی انجام داده ایم که وضعیت افراد را طی پنج سال پس از درمانشان بررسی میکند. از احساس غرور من که ناشی از دانشم در زمینه درمان اعتیاد بود، خرسند به نظر میرسید. سپس از من پرسید تحقیقات بعمل آمده، در مورد افرادی نظیر او چه حرفی برای گفتن دارد؟من در مورد پنجاه و اندی سال هوشیاریش (ترک الکل) فکری کردم و متواضعانه گفتم ما از وجود شما بیخبر بودیم . یعنی تقریبا در مورد افرادی که مدت مدیدی از درمانشان میگذرد، چیزی نمیدانیم.بعدها، مدت زیادی به این سوال فکر کردم و فهمیدم که من و همکارانم بیشتر وقت زندگیمان را صرف مطالعه اعتیاد کرده ایم و در سالهای اخیر به درمان اعتیاد پرداخته ایم،ولی در واقع از افرادی که هم اکنون در سلامت کامل به سر می برند، تقریبا بیخبریم. برای اولین بار فهمیدم که وقت آن رسیده که برای درمان اعتیاد به راه حلی بپردازیم که میلیونها انسان از آن استفاده کرده اند.(راه حلی که افراد درمان شده برای درمان خود ایجاد کردند).از آن زمان بود که موضع نوشته هایم را از قالب آسیب شناسی و مداخله، به قالب بهبودی (مراقبت پس از درمان) تغییر دادم و همزمان مرکزی تاسیس نمودم و به مطالعه وتحقیقات بهبودی-گرا پرداختم. بسیار شادمانم که میبینم همکارانم در انستیتوی "لایت هاوس" و محققانی نظیر "کیت هامپریس"، "الکساندر لودت"، "جان مونگنسترن"، جیم مکی" و بسیاری دیگر که به فرایند بهبودی بلندمدت پرداخته اند، روش بهبودی-گرایی را دنبال میکنند.
مترجم: خانم الهه صادقی
به نظر ميرسد كه اين به كاري كه شما آنرا مديريت بهبودي ناميده ايد مرتبط باشد. اين كار چطور شروع شد؟
ويليام وايت: در سال ۱۹۹۸ پارلمان ايالتي ايلينويز كار گروهي را به وسيله شركتهاي "فاِيت " و سيستمهاي درماني" ِچسنات" پايه نهاد تا طرح درمان اعتياد را دوباره ارزيابي كند. هدف از اين كار اين بود كه روشهاي موثرتري را براي كساني كه اعتياد هاي سخت و پيچيده اي داشتند و بدون دستيابي به بهبودي ماندگار در سيستم درمان سرگردان بودند، پيدا كنند. مايك بويل و راس هگن از من خواستند تا رهبري اين پروژه را به عهده بگيرم و شروع به كار كنم. كه اين براي من ارزيابي دقيقي بود از اينكه چه درماني مثل درمان طراحي شده كنوني ميتواند يا نمي تواند به طور عملي به دست آيد.
پروژه مديريت بهبودسلامت رفتاري (www.bhrm) بخشي از حركتي عظيم تر براي تغيير درمان اعتياد از يك مدل ثبات جسمي رواني و اجتماعي به مدل مديريت بهبود پايدار شد. من سعي كرده ام از طريق آن پروژه به دو سوال جنجالي پاسخ بدهم:
۱) اگر واقعا معتقد بوديم اعتياد يك بيماري مزمن است چطور آن را درمان مي كرديم ؟
۲) چطور اعتياد را درمان مي كرديم اگر متخصصان درماني و مراكز درماني فقط بابت بهبوديهاي موفقیت آمیز پول مي گرفتند ؟
كار اول فرصتهايي را فراهم كرد تا با كارهاي رهبراني رويايي مثل تام كرك از اداره "كاِنكتيكات" سلامت روان و خدمات اعتياد و دكتر آرتور ايوانز از اداره سلامت رفتاري فيلادلفيا كه در حال تلاش براي تبديل درمان اعتياد به سيستمهاي مراقبتي بهبودي گرا هستند همكاري كنم.
اعتياد به عنوان يك بيماري مزمن؟
ويليام وايت: جامعه تحقيق خدمات موثري را براي كمك در زمينه درمان انجام ميدهد تا اعتياد را به عنوان يك بيماري مزمن معرفي كند. مقاله بنيادين ۲۰۰۱ مك ليلان و همكارانش در مجله انجمن دارويي امريكا احتمالا نقطه عطفی تاريخي در اين كار ميباشد. علاقه قابل ملاحظه اي در ادامه مدل درماني دقيق كنوني از درگير شدن در يك زنجيره خدماتي پايدارهست كه توجه مردم را در مرحله ابتدايي بروزمشكل جلب ميكند و گذر از آغاز بهبودي به سمت حفظ بهبودي پايدار را تسهيل مينمايد. من و همكارانم در انستيتوي "لايت هاوس" مخصوصا علاقمند به تاثيرات مراقبت بعد از درمان، تعليم بهبودي ماندگار، ارتباط محكم با انجمنهاي بهبودي و دوباره درگيرشدن در نتايج بهبودي طولاني مدت هستيم.
يكي از علائق شما نشان دادن چيزيست كه شما آنرا "انواع تجارب بهبودی" ميخوانيد، ميشود آن كار را توضيح دهيد؟
ويليام وايت: اين فرضيه كه مسيرهاي چندگانه بهبودي اعتياد بلند مدت وجود دارد در كار حمايت از بهبودي من و در مديريت بهبودي معمول و متداول است. من اخيرا با ارني كورتز در رساله اي همكاري كرده ام كه تلاش مي كند آنچه را كه ما درباره چنين مسيرها و شيوه هاي درمان از نقطه نظر تاريخ و علم ميدانيم، بيان كند. در اين كار،ما گونه هايي را در ساختارهاي بهبودي (مذهبي ، روحي رواني، غير مذهبي)، وسعت و عمق بهبودي، شيوه ها، زمينه هاي آغاز بهبودي و تفاوتهايي در هويت و ارتباطات بهبودي طراحي كرده ايم.
ما همچنين سعي كرده ايم به سوالاتي مثل اينكه چه زماني بهبودي ثابت وماندگار مي شود و آيا بهبودي تاكنون كامل شده است پاسخ دهيم. هدف ما هم به اختصار در آوردن دانش كنوني درباره بهبودي مراجعين اعتياد و طرفداران بهبودي بوده است و هم تشويق تحقيقات متمركز بر بهبودي در آينده.
شما به تاريخ گمنامان الكلي و ديگر انجمن هاي بهبودي با همکاری متقابل هم علاقمند بوده ايد.
ويليام وايت: تاريخ گمنامان الكلي و انجمنهاي كمك دوطرفه ي قبل از الكليها مرا جذب كرده است. از چرخه هاي بهبودي بوميان امريكايي قرن ۱۸ گرفته تا گروههاي قبلي ديگر مثل باشگاه" ریبون ریفرم" ،انجمنهاي" كيلي" و باشگاه" درانكارد".
من همچنين با ارني و ليندا كروتز در تهيه ليستي از رشد شاخه هاي فرعي و جايگزين براي گمنامان الكلي همكاري كرده ام.
من در تاريخ بين المللي چنين گروههايي، مآخذ بي كم وكاستي از احياي اقدامات درماني ميبينم كه ناشي از تجربه در زمينه اعتياد است. افرادي كه از اعتياد رنج مي برند و اغلب توسط خانواده و اجتماع طرد شده اند بیش از ۲۵۰سال است که برای بهبودی، بدنبال حمایت دوجانبه از یکدیگرند .
بسياري از گروههاي به وجود آمده ،استراتژيهاي ماندگاري رااز بهبود شخصي يافتند اما تعداد كمي راهي براي تقويت خودشان در قالب سازمان پيدا كرده اند.
شما رشد و تقويت گمنامان الكلي را به چه عاملي نسبت ميدهيد؟
ويليام وايت: جنبه هاي بي نظيري براي برنامه بهبودي گمنامان الكلي وجود دارد كه به رشدش كمك كرده است اما من فكر ميكنم جهش گمنامان الكلي به عنوان يك سازمان به خاطر ۱۲ قدم نيست بلكه به خاطر دوازده اصل است. گروه گمنامان الكلي خيلي سريع راه حلهايي را براي مسائلي كه به خود-تخريبي گروههاي حمايت بهبودي گذشته منجر شده بودند، يافت. دوازده اصل گمنامان الكلي اساس يكي از ساختارهاي سازماني بي نظير و قدرتمند در تاريخ بشر است.
ترجمه: همسفر، مرجان مرادي
فعالیت شما در مدیریت بهبودی (مراقبت پس از درمان)باعث شد تا شما بسیاری از افکار و اصول رایج در درمان اعتیاد را به چالش بکشانید. چه چیز باعث شد که به اخراجهای رسمی بپردازید؟
ویلیام: برای اولین بار، وقتی من و همکارانم به این موضوع پرداختیم، ۱۸% از افرادی که در ایالات متحده رای درمان اعتیاد مراجعه کرده و پذیرفته می شدند، بطور رسمی اخراج میگردیدند، در واقع اخراج شدن حسن تعبیری است برای "بیرون انداختن". و اینکار عمدتا بخاطر تایید و تشخیص مصرف مواد و الکل صورت میگرفت. بحث ما بر سر این موضوع است که اخراج معتادانیکه جهت درمان اعتیاد به AOD(نوعی مخدر) در سیستم درمانی و مراقبت بهداشتی بی سابقه و غیر منطقی بود. در هیچیک از بخشهای درمانی، وقتی شما با علایم بیماری مراجعه کنید و پذیرفته شوید، شما را بیرون نمی اندازند. در بهترین حالت، اینکار موجب می شود سوء تفاهمهای اساسی در نقش اراده در ترک اعتیاد و بهبودی بوجود آید. در بدترین حالت آن، این آخرین اقدام در جهت وخیم تر کردن اوضاع است. اخراجهای رسمی همچنین باعث جنگ بر اساس قوانین قراردادی است، قوانینی که با چشم اندازها و فرایندهای بهبودی یا مسایل امنیتی در زمینه اعتیاد ارتباطی (هرچند اندک) دارند. ما با این روش مخالفت کردیم و بجای آن (اخراج رسمی) ترفندها و روشهای بالینی را ارایه نمودیم. تصورمیکنم اقدام کنونی من گامی است در جهت جبران مافات، جبران بیرون انداختن افرادی در ابتدای فعالیتم، اخراجشان نمودم.
شما همچنین مهمترین شعار در زمینه اعتیاد (اقدامات درمانی) را به چالش کشاندید. دلیل شما برای به چالش کشاندن این شعار چه بود؟
ویلیام: درمان اعتیاد نعمتی است خداداد برای صدها هزار انسان و خانواده هایشان، اما نقش آن را در فرایند بهبودی و تحت عنوان "اقدامات درمانی" اشتباها به جامعه معرفی کرده اند. من به این شعار معترضم زیرا این شعار درمان را، به اشتباه، یک مقوله مجزا، مستقل و ثابت تلقی میکند که از حیث صفات و ویژگیها ثابت است. این شعار نتوانسته است تمایزی میان سه گروه از افراد قایل شود: افرادی که درمان برایشان بهترین راه حل محسوب میشود، افرادیکه میخواهند مسایل مربوط به AOD را بدون کار تخصصی حل نمایند و یا افرادیکه بر اثر درمان، آسیب دیده اند. شاید مهمترین این اشکالات اینست که این شعار پیامدهای بسیار متنوع و پیچیده درمان اعتیاد را اشتباها نشان میدهد و بجای آنکه بر مسولیت و بهبودی معتادین یا افراد تحت درمان متمرکز شود، به متخصصین درمان میپردازد. نوشته های من بهبودی و خانواده-محور و در عین حال از نظر علمی قابل دفاعند.در این نوشته ها من از شعار های دیگری حمایت کرده ام که قدرت انتخاب و مسولیت شخصی افراد را ترغیب میکند.این شعارها استعاره های مهیجی ایجاد کرده است که برخاسته از آداب و رسوم فرهنگی، دینی، پزشکی و معنوی است. میترسم وقتی در مورد دستاورد اندک درمان اغراق کنیم، مانع بزرگی برسر راه بهبودی بلند مدت و ارزش درمان اعتیاد بصورت اجتماعی ایجاد شود.
آینده این حرفه
شما درمورد بحران مدیریت در آینده درمان هشدار داده اید.جزییات این بحران را شرح دهید وبگویید برای مقابله با آن چه باید کرد؟
ویلیام: ابتدا اجازه میخواهم که بگویم این اولین باری نیست که با یک بحران مواجه میشویم.در اواخر قرن ۱۹ عوامل زیادی موجب شد که شبکه خانه های خمر، پناهگاههای شرابخواری و مراکز درمان اعتیاد که در ایالات متحده رشد یافته بودند، از میان بروند.این عرصه در ابتدای کار از نظر بنیان علمی در مضیقه بود و از سوء استفاده های ایدئولوژیکی، منطقه ای، اخلاقی، اختلافات فرقه ای ، رکود اقتصادی غیرمنتظره و افزایش مجوزهای قانونی در بهبودی اعتیاد رنج میبرد. اما در واقع این عرصه(درمان اعتیاد)بر اثر کهولت سن از میان رفت. پیشگامانی که طی چند دهه، درمان اعتیاد را بنیان نهاده، ارتقا و رشد داده و به ثمر رسانده بودند،نتوانستند با مشکل رشد و ارتقای مدیریتی کنار بیایند. در اوایل قرن بیستم، وقتی تهدیدها دست بدست یکدیگر دادند تا قدرت و وجود این قلمرو را با خطر مواجه کنند،هیچ نسل مدیدیتی جدیدی برای رویارویی با این چالش آماده نبود. ما نیز هم اکنون (بالقوه) در چنین شرایطی قرار داریم. مدیران با سابقه که در درمان اعتیاد ید طولایی دارند، سیاست گذاران، محققان ، مدیران اجرایی، مدیران بالینی، روانشناسان بالینی، مربیان، ویراستاران مجلات و کارپردازان مجبورند تا دهه آینده این عرصه را رها کنند، زمانیکه مجددا درمان تجربی اعتیاد، بصورت اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد (در دهه آینده، تلاش و تحقیق برای درمان اعتیاد را باید ازابتدا شروع کرد). ما برای توسعه مدیریتی و برنامه ریزیهای آتی فرصت کمی در اختیار داریم. ما همچنین نیازداریم زیرساختهایی جهت بکارگیری نسل جدیدی از کارکنان فعال در این عرصه ایجاد شود. من با همه همکسوتان خودم بر سر این قضیه مشکل دارم، من معتقدم تا زمانیکه جانشینان خود را شناسایی نکرده و تعلیم نداده ایم و از خود میراث جاودان باقی نگذاشته ایم، نمیتوانیم این عرصه را رها کنیم.
بزرگترین ترس شما از آینده این عرصه چیست؟
ویلیام: من و "تام مک گاورن" به تازگی در مورد آینده این عرصه با دقت فراوان پیش بینی کردیم که اکثر افرادی که در مورد آینده این قلمرو پیش بینی میکنند، فقط خود را مسخره کرده اند. ترس من از آنست که عرصه درمان نابود شود، درحالیکه توهم ناشی از آن باقی بماند. این اتفاق زمانی می افتد که نیروهای قدرتمندتری، مدیریت این عرصه را بدست گیرند و بواسطه ادغام بخش درمان اعتیاد (با بخشهای دیگر) نوعی مرگ را (برای درمان اعتیاد) به ارمغان آورند. نظیر این اتفاق در دهه ۱۹۹۰ در سطح محدودی رخ داد، وقتی که بیمارستانهای درمان اعتیاد رو به زوال رفته و یا با کلینیک های روانپزشکی ادغام شدند. در اینگونه موارد، بیمارستانها خدمات درمانی ارایه میکردند، ولی جنبه های عملی درمان اعتیاد به نوعی از دست رفت. سالها پس از این جریان، وقتی از بسیاری از این مراکز دیدن کردم، تکنولوژی اندکی در درمان اعتیاد یافتم، دانش سطحی از فرایند بهبود در دست بود و در زمینه بهبودی ،هرگز روابطی با جوامع محلی شکل نگرفت. میترسم که چنین اتفاقی در سطح وسیعتری رخ دهد، یعنی درمان اعتیاد با روانپزشکی ادغام شده و به سیستم قضایی بپیوندد، این در حالیست که نپرداختن به درمان اعتیاد به عنوان یک عرصه مجزا و مستقل، موجبات رنج افراد و خانواده هایشان را فراهم خواهد کرد.
ترجمه: الهه صادقی
سوال: به نظر شما وجه تمایز عرصه کاملا اختصاصی درمان اعتیاد با دیگر مراکز خدمات اجتماعی و نقش آن در ارتباط با مردم و مسایل مربوط به الکل ودیگر مواد مخدر چیست؟
ویلیام: این سوال پایه و اساس مشروعیت و سرنوشت فرهنگی این عرصه است. فکر نمیکنم که تنها یک وجه تمایز میان ما و مابقی موسسات خدمات اجتماعی وجود داشته باشد، حتی با در نظر گرفتن همه مباحث داخلی ما، درمان اعتیاد ویژگیهای منحصربفردی دارد که آنرا اساسا از کار مابقی موسسات خدماتی متمایز میکند. مهمترین این وجوه تمایز اینست که مسایل مرتبط با الکل و دیگر مواد مخدر، مسایل مهمی هستند که نیاز به درمان مستقیم دارد. ما برخلاف متخصصین متحد، به این قضیه اعتقادی نداریم که اعتیاد نمود ظاهری دیگر مشکلات است و زمانیکه مشکلات واقعی حل شوند، مشکل اعتیاد ازبین میرود. ما معتقدیم معضلا ت سخت مربوط به AOD(نوعی مخدر) را وقتی میتوان به بهترین نحو درمان نمود که از کمک افرادی بهره بگیریم که فهم عمیقی از اعتیاد و فرایند بهبودی دارند. ما معتقدیم این معضلات را زمانی میتوان به بهترین نحو درمان نمود که رفتار و روابط ما عاری ازهرگونه اهانت و تحقیر، و بر پایه عدالت اخلاقی و اصالت هیجان باشد. ما مدعی هستیم در روند ایجاد و تداوم بهبودی، تکنولوژیهای خاصی در درمان اعتیاد وجود دارد، که در نزد دیگر موسسات و متخصصین یاری رسان موجود نیست. رابطه تاریخی منحصر بفردی میان درمان تخصصی اعتیاد و جوامع محلی کمک رسان در بهبودی در این زمینه داریم. تمامی همت موسسات و متخصصین خدمت رسان بر آن بوده است که پیامدهای ناشی از اعتیاد را جبران نموده و یا با آن به نحو مقتضی روبرو شوند.اما فقط عرصه درمان اعتیاد است که به این هوس ناگوار (اعتیاد) میپردازد، میل و اشتیاق ناخوشاندی که منشا اصلی چنین پیامدهایی است.
سوال: مهمترین دستاورد این عرصه از نظر شما چیست؟
ویلیام: زیرساختهای سست این عرصه - زوال مداوم ارگانها و نیروی کار- کار را برای کسی که به دنبال ایجاد میراثی جاودان است، دشوار مینماید. در سالهایی که به عنوان یک مربی در سطح ملی فعالیت کرده ام،برایم مشخص گردید که ظواهر این امر(درمان اعتیاد) مرتبا در حال تغییر است، و اینکه هرگز نتوانسته ام افرادی بیابم که با کمک آنها بتوانیم ، در این عرصه میراثی ماندگار بر جاگذاریم. درست در همین زمان بود که خودم را متعهد به نوشتن (تجارب خود) و یافتن جوانانی کردم که تعهد عمیقی نسبت به این عرصه داشته باشند و اگر من میتوانستم آنها را تعلیم دهم، آنها میتوانستند راه مرا در آینده ادامه دهند.اگر من میراثی داشته باشم، میراثم همان نوشته هاست. میراث من اینست که چگونه شخصیت و مهارتهای نسل جدید را در این زمینه به ثمر برسانم تا متخصصین و حامیانی در خط مقدم مبارزه (با اعتیاد) داشته باشیم. احساس میکنم من با اینکار، به عرصه درمان در ایالات متحده، رهاورد تاریخش را اهدا نمودم وآرزو میکنم آن امر خطیر (شکست غول اعتیاد) باعث تهییج و ایجاد تلاشهای مشابه گردد تا تاریخ کلی درمان در کشورهای مختلف را بدست آوریم.
سوال: در پایان، چگونه این اشتیاق در طی چهار دهه در شما پایدار ماند؟
ویلیام: افرادی که در این زمینه فعالیت مداوم داشته و با این روش به درمان قطعی و دایمی اعتیاد رسیده اند را بدقت زیر نظر داشتم و سعی کردم مبنای زندگی حرفه ایم را بر اساس آنچه از آنها آموخته بودم، قرار دهم. من به چهار مورد در زندگی متخصصین کهنه کار پی بردم: مبنا قرار دادن اصولی که به آنها کمک میکرد اهدافشان را بطور مداوم تصحیح کنند، غنی سازی اصول و رسومی که امکان برقراری ارتباط با افرادی را فراهم میکند که ارزشهای و دستاوردهای معنوی خود را به اشتراک میگذارند، تعهد نسبت به پیشرفت خود و مراقبت شخصی از خود و خانواده هایشان، و همکاری در فعالیتهای خیرخواهانه (بدون هیچ دستمزد) و خدمت به دیگران. من این استراتژیها را بطور ناقص دنبال کردم، اما گمان میکنم آنها منشا ثبات حرفه ای من هستند. این عرصه ایست که خط مقدم آن بواسطه تجارب تلخش شما را تحت تاثیر قرار میدهد، اما در عین حال، عرصه ایست که شما را به بهترین نحو پاداش میدهد. من هیچ عرصه دیگری را سراغ ندارم که زندگی مردم در آن کاملا تغییر کند. ما به انسانها کمک میکنیم تا خود را در بالاترین سطح ممکن بیابند. بعضی از آنان به دستاوردهای شگرفی دست پیدا میکنند و به همنوعان خود خدمت میکنند. وفق دادن خود با حقیقت و ظرفیت چنین تغییراتی در همه کسانی که به آنان خدمت میکنیم، چاه آبی است گوارا، که خود باید بطور مداوم از آن بنوشیم.
سوال: گذشته از زندگی حرفه ایتان، مابقی اوقات را به چه کارهایی میپردازید؟
ویلیام: به تفریح های بسیار ساده، عشق به همسر و فرزندانم، کار در باغ شخصیم، پیاده روی طولانی در امتداد درختان سرسبز و سواحل نزدیک به خانه مان در فلوریدا، مطالعه مستمر و اختصاص زمان به گروههای حمایت از بهبودی (عموم مردم). من بواسطه شغلم، مسافرتهای زیادی کرده ام، ولی مسافرت کاری کمتر مایه آسایش و تفریح من بوده است. من دارم مسافرتهای حرفه ایم را کمتر میکنم. من و همسرم مشتاقیم به سفرهای تفریحی بیشتری در کشورهای دیگر بپردازیم.
ترجمه و ویرایش: خانم الهه صادقی
منبع: متون ویلیام وایت
ارسال مطلب: مسافر جاوید لژیون 18
- تعداد بازدید از این مطلب :
258