جلسه نهم از دوره اول جلسات آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی سالار خمین با استادی مسافر دیدهبان محترم آقای علیرضا زرکش و نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر امرالله با دستور جلسه "قضاوت و جهالت " در روز پنجشنبه ۱۹ تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد؛

خوب خدا را شکر که در جمع شما دوستان قرار دارم.
مثل اینکه شعبه شما تازه تاسیس میباشد؛البته خمین از لحاظ برگزاری جلسات کنگره سن بسیار بالایی دارد و با تلاش و زحمت شما دوستان و پیشکسوتان توانستند شعبه دومی ایجاد کنند. این بسیار ارزشمند میباشد. و امیدوارم که بچهها بتوانند استفاده کافی را از این مکان ببرند. این کار بسیار سختی بوده، چون تغییر بسیار سخت است و یک جاهایی هست که تغییر دیگر غیر ممکن میشود،ولی در کنگره خیلی چیزها امکان دارد و ما خیلی ادعا داریم و بر اساس این ادعایمان هم ثابت میکنیم که انسانهایی که مصرف کننده هستند با استفاده از دانش کنگره میتوانند به درمان و رهایی برسند. و اگر کسی بگوید مگر امکان دارد میگوییم بله نمونهاش من،نمونش دوستی که کنار دست من نشسته است و دیگر نمونههایی که همگی هستند و حضور دارند. ولی مهم این میباشد که کسی که وارد کنگره میشود حواسش را جمع کند،خوب حالا به چی حواسش را جمع کند؟به مفهومهایی که در کنگره وجود دارد مانند:مشارکت کردن، استفاده از کتاب ۶۰ درجه که یک سفر اولی موظف میباشد در طول سفرش این کتاب را مرتب مطالعه کند ، یا نوشتن ۴۰ سی دی که یک سفر اولی باید آنها را انجام دهد و دستور جلسه هم از این امر مستثنی نیست،که دستور جلسه قضاوت و جهالت میباشد. ما خیلی کارها را انجام میدهیم که حواسمان نیست و خیلی کوچههایی که عبور ممنوع میباشند را ما میرویم،و یا پشت خیلی از چراغهای قرمز نمیایستیم و حرکت میکنیم،و جور دیگری آن را تفسیر میکنیم.
برای اینکه نمیدانیم،ولی وقتی وارد کنگره میشویم،این مفاهیم را از پایه میآموزیم. وقتی این مفاهیم را درک میکنیم و میآموزیم اگر در خیابان تنها باشیم و یا پایان شب باشد، یا هر مسئله ای ... دیگر ما از چراغ قرمز رد نمیشویم و توقف میکنیم. و صبر میکنیم تا سبز شود و حرکت میکنیم.
ولی باید بفهمیم که اعتیاد بد است و باید بفهمیم که چگونه از این بدی خارج شویم؛یعنی اینکه در ابتدا باید بفهمیم که این یک عمل زشتی است و دوم اینکه چگونه از اون رها شویم و این دو با هم متفاوت و فرق میکنند،همه ما در بیرون از اینجا میدانیم که،اعتیاد یک عمل بسیار زشت میباشد،ولی کدام از ماها میتوانیم از این عمل بیاییم بیرون و انجام ندهیم. این مطالبی که در سفر اول، راجع به آنها صحبت میکنیم اینها همه به درد میخورند.آقای مهندس راجع به جهان بینی صحبت میکندکه به چه دردی میخورد؟و بداند قضاوت جهالت یعنی چه؟
در سفر اول، طرف آمده که اعتیادش را درمان کند،قضاوت و جهالت به چه دردش میخورد،خب غیر از اینکه از این مسیر باید بیاید بیرون،باید این مسیر را درست و اصلاح کند. وگرنه دوباره شکار این ماجرا در جای دیگری میشود.
خوب سرتان را درد نیاورم همه ما میدانیم که قضاوت کردن کار درستی نیست،ولی اگر بخواهیم به صورت تخصصی به آن نگاه کنیم ما یک سری انسانها داریم که نمیدانند و وقتی که به آنها بگوییم دیگر میدانند.
دانایی بالای سطح است و دانای موثر پایین سطح.
کسی که جاهل است از نادان یک پله پایینتر است و کسی که نمیداند به او میگویند میفهمد اما کسی که جاهل است در صور پنهان جهالت،آگاه میباشد. نمیخواهم وارد این بحثها بشوم ولی آدم باید بدانند که میدانند و اشتباه میکنند. مثلاً میدانند و غیبت میکنند و صور پنهان غیبت رس میباشد،چرا قضاوت میکنند چون میترسند از چی میترسند؟ از بیرون خودشان میترسند. مثلاً وقتی من میترسم مجبورم که شرایط بیرون را با شرایط درون خودم متعادل کنم. اما اتفاقی که در کنگره میافتد،این است که در ابتدا، ما خودمان را میپذیریم و وقتی خودمان را پذیرفتیم دیگر کسی را قضاوت نمیکنیم.
انسانی که میپذیرد مانند پرندهای است که روی هوا پرواز میکند،وقتی روی هوا پرواز میکند هیچ ردی از خودش باقی نمیگذارد،ولی آدمی که نمیداند و جاهل است وارد بازی قضاوت میشود و ردی توی زندگی دیگران میگذارد و هم کاری میکند که دیگران در زندگیش رد بگذارند و دائماً درگیر میشوند. بزرگترین اتفاقی که قضاوت میتواند برای یک انسان داشته باشد،این است که شرایط و هستی جوری عمل میکنند که منه علیرضا داخل جایگاهی که دیگری را قضاوت کردم قرار میگیرم. مثلاً توی جلسه چندین نفر نشستهایم برمیگردد و میگوید ببین طرف گریز زده است،یا نگاه کنید سفر من بهتر از سفر اون یکی دیگری میباشد،قطعاً این شخص که دارد سفر میکند و قضاوت میکند در شرایطی قرار میگیرد که همانطور که برای آنها قضاوت کرده بود،چون در کنگره آقای مهندس میگویند که هیچ کدام از ماها مانند همدیگر نیستیم و اون کسی که اشتباه میکند ما جای او نیستیم،و شرایط او را نداریم.
و در کنگره یاد میگیریم که همه حق دارند نسبت به کاری که انجام میدهند. فهمیدن این قسمت که من،قسمت زیادی از زمانم را که بهترین چیز برای من است دارم برای دیگران خرج میکنم،یه طرف ماجرا است و اینکه دارم قضاوت میکنم و در نهایت این قضاوت را به کلام در میآورم و با دیگری مشورت میکنم،و اینکه من ببینم این صفت را من دارم و بیرون آمدن از این صفت یک طرف دیگر.
آدمها و نفسهایی میتوانند خودشان را تغییر دهند و تغییر مسیر دهند و اصلاح کنند که،صاحب یک صفت باشند و بتوانند اون صفت را بشناسند و تغییر دهند،یک سفر اولی در کنگره حاصل خدمات سفر دومیها در کنگره میباشد. و این شامل بستری میباشد که دیگران آماده کردند و توی سفر اولی در این بستر مینشینی و سفر میکنی،این محل امن را میبینید تمیزی و این درخشش را شاید کیلومترها آن طرف و کیلومترها این طرف از هر ۶ طرف شاید چنین مکانی نباشد که بتواند شخصی درچنین جایی قرار بگیرد و به رهایی برسد. خب این محیط را کی درست کرده است؟ کسانی که به کنگره آمدند و در سفر دوم قرار گرفتند و معنا و مفهوم بخشش را یاد گرفتند. و برای ادامه سفرشان به این درک و مفهوم رسیدند که باید بستری را آماده کنند تا دیگران بیایند و آنها هم مثل همانها به حرکت ادامه دهند،و اونها هستند که میتوانند تغییر صفت دهند،و کسانی که خدمات مالی را انجام میدهند و از مالشان میگذرند کسانی هستند که میتوانند صفتشان را تغییر دهند. و کسانی که میبخشند بخشیده میشوند. ارزشمندترین چیزی که ما انسانها داریم و اجازه نمیدهیم که کسی دیگری از آن با خبر و با اطلاع باشد،همان حساب بانکی ما میباشد. و از آن قسمتها باید انسانها ببخشند. و در کنگره ما با این مفاهیم آشنا میشویم،
خب از اینکه به حرفهای من گوش کردید بسیار ممنون و سپاسگزارم.
نویسنده: مسافر عباس از لژیون سوم آقای طاهر
تنظیم و ارسال: مسافر عباس
- تعداد بازدید از این مطلب :
123