بدن انسان مانند یک خانواده بزرگ است که شامل پدر، مادر، جوان، بچههای خردسال و افراد مسن هستند که میخواهند حرکت کنند و قطعاً آنها نمیتوانند مانند جوان ۱۸ ساله حرکت کنند؛ بنابراین باید بهگونهای عمل کرد که تمام افراد خانواده بتوانند باهم حرکت کنند. خروج از تاریکی در یکلحظه امکانپذیر نیست و بستگی به این دارد که چقدر در اعماق تاریکیها فرورفته باشند. بعضی از انسانها در انتقام غوطهور هستند؛ انتقام یک بازی دنبالهدار است که هیچ پایانی ندارد و انسان بهجای لذت بردن از هستی، تمام زندگی خود را صرف انتقام میکند. علم زندگی کردن مانند شنا کردن میماند؛ یعنی باید فن آن را یاد بگیریم که از شنا کردن لذت ببریم و از زندگی برخوردار باشیم. انسان برای رسیدن به خود باید از خودش بگذرد و قاضی خود باشد و برای مسائل بیارزش زندگی، خودش را به نابودی مانند منیت، کینه، حسادت و ... نکشاند. انسان برای اینکه بتواند بندهای تاریک خود را باز کند؛ باید به آن علم، دانش و معرفت برسد تا بتواند یکییکی آن بندها را باز کند.
از یک معدن دوتا انسان خلق شده است؛ یکی بهحق و دیگری بهناحق و هرکدام شمشیر دارند که بالا میرود؛ حالا اینکه کدام پایین بیاید، خداوند است که آن را مشخص میکند که آیا حق پیروز میشود یا ناحق و این بازی زندگی است. شخص باید در هر کاری خودش تصمیم بگیرد که مشکلات خود را حل نماید. اگر انسان اطلاعات جهانبینی و معرفتش بالا برود آن موقع میتواند زندگی خودش را حراست کند. در همه انسانها مبارزه نیروی الهی و شیطانی وجود دارد و انسان در نیروی الهی باید پیروز شود و اگر پیروز نشود، درگیری و مسائل متعدد برایش وجود دارد. اصولاً راه زندگی بیانتها است و پایانی ندارد. انس مانند گل خام است و انسان مانند گل پخته است که برای پخته شدن بایستی سختی زیادی را تحمل کند و هرچقدر سختی بیشتری را کشیده باشد پختهتر و آگاهتر میشود. انسان حتی بعد از قیامت هم وارد مرحله دیگری از زندگی میشود و داستان دیگری شروع میشود و شخصیت انسان محفوظ است و موجودیت مشخصی را دارد که هیچوقت از بین نمیرود.
منبع: سیدی نردبان
تایپیست: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
رابط خبری: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
ویراستاری: همسفر مهتاج نگهبان سایت
ارسال: همسفر معصومه دبیر سایت
همسفران نمایندگی اردستان
- تعداد بازدید از این مطلب :
158