English Version
This Site Is Available In English

اگر قضاوت کنم دیگر نمی‌توانم درک کنم

اگر قضاوت کنم دیگر نمی‌توانم درک کنم

گاهی اسب سرکش زندگی چنان می‌تازد که در میان هیاهوی دردها و قضاوت‌ها تنها راه نجات، پناه بردن به سکوت تیر و زه‌کمان است. من همسفری بودم در جست‌وجوی نوری میان تاریکی، نه فقط برای نجات منی که دوستش دارم؛ بلکه برای یافتن خود گم‌ شده‌ام؛ اما آنچه بیشتر از تاریکی آزارم می‌داد، قضاوت‌هایی بود که گاه از سوی دیگران و بیشتر از آن، از درون خودم صورت می‌گرفت. ندانستن، زخمی به همراه داشت و دانستن هم مسئولیتی سنگین را یدک می‌کشید. در میانه این دو کنگره‌۶۰ دری بود به‌ سوی دانایی و کمان آینه‌ای شد برای دیدن آنچه در خود پنهان کرده بودم. «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش    باز جوید روزگار وصل خویش».  من، در پرتاب هر تیر به خویشتن نزدیک‌تر می‌شدم.

زمانی که من به‌ عنوان یک همسفر وارد کنگره‌۶۰ شدم، چیزی از درونم فریاد می‌زد که حقیقتی در این مسیر هست. چیزی که مثل دیواری بلند در مقابلم خود نمایی می‌کرد، جهالتی بود که از ندانستن می‌آمد و قضاوت‌هایی که آگاهانه یا ناآگاهانه از زخم‌هایم نشأت می‌گرفت. من تیراندازی با کمان را وقتی آغاز کردم که بخشی از وجودم در حال ترمیم بود؛ ولی هنوز زخم‌هایی باز و باورهایی کج بودند. وقتی برای اولین بار زه کمان را کشیدم؛ گویی نخ اندیشه‌هایم را از تاریکی بیرون می‌کشم. تیر که رها شد فهمیدم بسیاری از خطاها نه از بدی بلکه از نادانی‌ است. فهمیدم قضاوت‌های گذشته فقط سایه‌هایی از جهالت من بودند. من در کنگره‌۶۰ آموختم اگر قضاوت کنم نمی‌توانم درک کنم و اگر درک نکنم نمی‌توانم عشق بورزم. تیراندازی هم این را به من آموخت کمانی که در دست دارم تنها زمانی نشانه می‌گیرد که در سکوت، تمرکز و نگاهی بی‌قضاوت با هدف یکی شود.

کوچک‌ترین قضاوت در ذهن مانند تیری است که رها می‌شود؛ اما خطا می‌رود. در این سال‌ها این رشته برایم فقط یک ورزش نبود؛ بلکه تمرینی شد برای درست زیستن، یاد گرفتم وقتی زه کمان را می‌کشم؛ باید تعادل بین درون و برونم حفظ شود. عضلات جسم، ذهن، تمرکز و احساسم باید در هماهنگی کامل قرار بگیرند. درست مانند سفر در کنگره جایی که باید عقل و ایمان، عمل سالم و تفکر سالم با هم پیش بروند. در پرتاب هر تیر یک سفر درونی رخ می‌دهد، سفر از جهالت به دانایی، از قضاوت به درک و از تنش به آرامش و این‌ها تیراندازی را تبدیل به ابزاری برای رشد، رهایی و اتصال من به نور و روشنایی کردند. امروز دیگر کمانم فقط ابزاری برای هدف‌گیری نیست؛ بلکه پلی است میان من و خود حقیقی‌ام و این را مدیون کنگره‌ هستم. مربی‌ام راهنما همسفر فخری و دیگر مربیان باشگاه کنارم ایستادند و از همه ملموس‌تر و زیباتر نیروهایی بودند که از تاریکی تا روشنایی من را همراهی کردند.

رابط خبری: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم)
نویسنده: همسفر ژیلا رهجوی راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم) دبیر  اول
ارسال: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر فخری (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تیر با کمان کنگره۶۰

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .