یازدهمین جلسه از دوره دوم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی امیرکبیر، به استادی راهنمای محترم مسافرامیر، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه : «حرمت کنگره ۶۰؛ چرا رابطه مالی و کاری در کنگره ممنوع است؟» چهارشنبه 11تیر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان امیرهستم مسافر. خداوند را به خاطر این که اجازه داد تا مجددا در بین شما عزیزان باشم سپاسگزارم. قدر بعضی از نعمت ها را گاهی متوجه می شویم که دیگر آن ها را در اختیار نداریم و خداوند این گونه ما را امتحان می کند و نعمت های خود را به رخ می کشد تا قدر نعمت ها را بدانیم و شکرگزار باشیم.
خداوند هر زمانی بخواهد نعمتی را می دهد و هر زمان بخواهد آن را می گیرد و این به این علت است که ندانستن مرا به رخ بکشد و ثابت کند که قدر چیزهای کوچک در زندگی ام را نمی دانم. تا زمانی که غرق نعمت ها هستیم و از آن ها استفاده می کنیم؛ متوجه نمی شویم چه چیزهایی را در اختیار داریم.
دستورجلسه در رابطه با حرمتها است. طلا به این دلیل ارزشمند است که در بهترین ویترین ها قرار می گیرد و هرکسی اجازه ندارد به آن دست بزند و حتی مغازه های طلافروشی به بهترین آژیرخطرها و گاوصندوق های ضدسرقت مجهز می گردد تا کسی نتواند به راحتی به آن ها دسترسی داشته باشد.
این موضوع نشان دهنده حریم طلا است و به علت این که ارزش دارد؛ بنابراین حریم نیز دارد. هر چیزی که ارزش دارد به همان اندازه نیزحرمت دارد. حالا اگر از کنار یک عطاری عبور کنیم؛ مشاهده خواهیم کرد که گندم ها و سایر چیزهایی که ارزش چندانی ندارند در بیرون از مغازه گذاشته می شوند و حتی اگر کسی مقداری از آن را هم بردارد؛ اتفاق خاصی نمی افتد زیرا ارزش چندانی ندارد در نتیجه چون ارزش بالایی ندارد؛ نیازی به حریم خاصی هم ندارد و اندازه اش مشخص است.
انسان نیز در بدو ورود به زندگی مانند همین طلا و گندم است. انسان با انتخاب درست تعیین می کند که در چه حریمی قرار بگیرد؟ انسان با انتخاب راه درست می تواند در بهترین جایگاه ها قرار بگیرد و برعکس با انتخاب راه اشتباه در بدترین جایگاه ها قرار می گیرد.
اگر می خواهم تبدیل به انسان ارزشمندی شوم باید به همان اندازه حرمت ها را رعایت کنم تا لایق احترام باشم؛ در نتیجه به همان اندازه که ارزشمند شوم به من احترام گذاشته خواهد شد. برای تبدیل شدن به انسانی ارزشمند باید قوانین خاصی را رعایت کنم؛ اما تبدیل شدن به انسانی بی ارزش؛ نیازبه رعایت قوانین خاصی ندارد.
در جامعه و در خانواده باید در جاهایی حضور داشته باشم تا مانند همان جواهرات در طلافروشی از من حمایت شود. برای این که قابل احترام باشم باید سختی را تحمل کنم و سختی ها به من کمک می کند تا به انسانی که حرمت دارد تبدیل شوم.
تمام افرادی که در کنگره در کنار یکدیگر جمع می شوند یک نقطه اشتراک دارند و آن هم درمان اعتیاد است. به واسطه این نقطه اشتراک حس هایمان با یکدیگر یکی است؛ در نتیجه این نقطه اشتراک تا زمانی یکی است که هیچ دلیل دیگری این نقطه اشتراک را از بین نبرد؛ اما زمانی که مسائل اقتصادی و کاری را وارد کنگره می کنم و با افراد شروع به داد و ستد می کنم و یا رابطه خانوادگی دارم؛ این نقطه اشتراک و حس خوب از بین می رود و تبدیل به حس های منفی می شود، در نتیجه مجبور می شویم نقابی به صورتمان بزنیم و خود را طور دیگری نشان دهیم و این موضوع در نهایت سبب دور شدن افراد از کنگره می شود و حتی اگر دور هم نشوند؛ دیگر خبری از حس های خوب نیست و اگر حس ها خوب نباشند؛ افراد به کنگره نمی آیند.
.jpeg)
ما در کنگره بر روی آموزش ها متمرکز می شویم و تمام توان خود را را بر روی این موضوع می گزاریم که بتوانیم حس های خوبی را تجربه کنیم؛ زیرا حس خوب مسیر را هموارتر می کند؛ بنابراین ازاعمالی که ما را از هدف اصلی خودمان که درمان اعتیاد است دور می کند؛ اجتناب می کنیم.
تایپ؛ پیاده سازی و انتشار: مسافر سعید لژیون یکم امیرکبیر
- تعداد بازدید از این مطلب :
128