همسفر مریم
خداوند را شاکر و سپاسگذارم؛ که راه کنگره۶۰، را به ما نشان داد. از آقایمهندس عزیز و خانواده محترم ایشان تشکر میکنم؛ که این بستر امن را فراهم نمودند. و از راهنمایان بزرگوار تشکر و قدردانی میکنم؛ که در این راه ما را یاری نمودند. من و مسافرم قبل از کنگره، حالمان خیلی خراب بود، روزی نمیشد؛ که به طلاق فکر نکنم؛ ولی بخاطر بچههای خود تحمل میکردم؛ امّا از ته دلم همیشه امیدوار بودم. تااینکه اذن و اجازه کنگره، را خداوند مهربان برای ما داد. بار اول مسافرم به رهایی رسید خیلی زندگیمان سروسامان یافت و به حال خوب رسیدیم. چند سال بهترین زندگی و تفریح را داشتیم؛ ولی پای مسافرم مشکل پیدا کرد به خاطر همین به مواد روی آورد، چون روی جهانبینی خود کار نکرده بود و خداوند را شکر میکنم؛ که بار دیگر مسافرم توانست غول اعتیاد را شکست بدهد و به زندگی ایدهآل برسیم. از راهنمایان عزیز: خانممعصومه، خانمپروین، آقا مسعود و آقا امیر بزرگوار تشکر میکنم؛ که در این راه ما را یاری کردند انشاالله نور این خدمتها در زندگی این عزیزان جاری و ساری باشد.
همسفر سمیرا
در سی سیدی ۱۲ بخش وادی چهاردهم، بسیار آموزنده و با احساس بود و برای من وصف نشدنی است. با تمام وجودم خداوند را سپاسگزارم؛ که من را با کنگره، آشنا کرد تا آموزش بگیرم و زندگی کردن را یاد بگیرم. زیباترین لحظات، همان روزها و لحظههای رهایی است؛ که شاید چند دقیقه بیشتر زمان نبرد؛ ولی برای من دنیایی از خاطره و حس خوب است. شاید در ابتدا فکر میکردم رهایی سی سیدی مهم نباشد و منظور فقط نوشتن سیدی است؛ اما دیروز با دیدن آقایمهندس و تبریک گفتن ایشان به بزرگی این عمل پی بردم.
بستن پیمان نیز بسیار شیرین بود، تمام آن لحظات اجرا پیمان؛ که مرا به عالمی دیگر برده بود توصیفناپذیر است؛ هرچند همیشه فکر این را دارم؛ که پیمانی که با خود و خدای خودم بستهام را نقص نکنم. این را یادآور باشم؛ روزی که برای اجرا پیمان، رفته بودم باران میبارید و نسیم زیبای بهاری را با حسی دیگر تجربه میکردم.
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر عاطفه(لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی قیدار
- تعداد بازدید از این مطلب :
98