خواندن کتاب 60درجه برای من شروع سفری به اعماق شهر وجودی من بود، سفری که هر بار برای من تازگی داشت و چیزهای جدید دریافت میکردم انگار خطبهخط کتاب مثل فانوسی بود در دل تاریکیهای زندگی من؛ اگر کسی واقعا میخواهد از هرگونه تاریکی بیرون بیاید این کتاب را نه فقط بخواند؛ بلکه زندگی کند چرا که سفر واقعی یک انسان است که تمام ترسها، شکها، شکستها و بلند شدنهای او به تحریر و مسیر سفر به تصویر در آمده است. اگر سرسری ورق بزنید چیزی از این دریای پهناور متوجه نمیشوید. من با خواندن این کتاب به یک شناخت واقعی از خود، خدا، هستی و زندگی دست یافتم و برای من مثل یک نقشه عمل کرد تن من را که از سرمای تاریکی وجود خود یخ زده بود به گرمای حیات، عشق، خانواده و آرامش رساند. صفحه به صفحه مطالب آن را با تمام وجود خود، زندگی کردم با ذوق همسر جناب مهندس برای رها شدن ایشان ذوق کردم و هورا کشیدم با هر رد کردن پلههای ترک جناب مهندس یک پایه از مشکلات خود را رد کردم موقع وارد شدن به دل تاریکیهای خود یخ زده بودم و تنم بیحس بود؛ ولی موقعی که خواستم برگردم تنها نبودم و با تمام وجودم دردی که با یخ شدن و بی احساس شدنم در وجودم ریشه دوانده بود را حس کردم اگر این کتاب ناطق با من نبود و قدرت مطلق، هرگز نمیتوانستم از شرایطی که داشتم عبور کنم در مسیر کتاب خودم را به خدا تقدیم کردم قبل از وارد شدنم خوب فکرهای خود را کردم تا مطمئن شوم که آماده میباشم و میتوانم خودم را کاملا به خودش واگذار کنم. خدا را شکر که دست من را گرفت و فرزند خود را تنها نگذاشت.
نویسنده: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم )
ویرایش: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر منیره ( لژیون ششم )
رابط خبری: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)
ارسال: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر منیره ( لژیون ششم )
همسفران نمایندگی اسلامشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
160