زمانی زندگیام در تاریکی و ناامیدی تمام خلاصه شده بود که برای رسیدن به روشنایی به زمین و زمان چنگ میزدم؛ ولی نتیجهای برایم نداشت تا اینکه به جرأت میتوانم بگویم که به خواست خداوند درب کنگره به روی من باز شد و شیرینترین سفر زندگیام را در بهشتی به نام کنگره آغاز کردم.
۲ سال و چند ماه است که من و مسافرم وارد کنگره شدهایم. وقتیکه با همسفران در کنگره آشنا شدم و قصه زندگیشان را شنیدم خیلی برایم جالب بود که با وجود تمام سختیها و روزهای دشواری که در زندگی داشتهاند، سرشار از عشق، انرژی و شادی بودند و نور و امید در چهره تکتکشان قابلرؤیت بود.
اینجا بود که راه برایم نمایان شد و من به کنگره و رسالتش ایمان آوردم. از زمانیکه در کنگره حضور دارم هر روز بیشتر از دیروز تشنه هستم. بهمرور زمان آموزشهای ناب کنگره را دریافت کردم که بر دلوجان خستهام نشست تا اینکه متوجه شدم چهقدر به این مکان نیاز دارم تا بتوانم تزکیه و پالایش شوم.
اینجا فقط مسافر نیست که به درمان میرسد؛ بلکه همسفر هم گرههایی در وجودش است که به کمک آموزشهای کنگره آرامآرام باز میشود. مسافر و همسفر مکمل یکدیگر میشوند و سفرشان با هم و در کنار هم معنا پیدا میکند و در کنار هم پلههای ترقی را طی میکنند و هر دو بال پروازی برای یکدیگر هستند. شاید خواست خداوند بود که من سعادت حضور در کنگره را پیدا کنم و برای تمامی رنجهایی که در گذشته کشیدم، صبوری پیشه کنم و دیدگاهم را تغییر دهم و مشکلات را لعنت خداوند ندانم؛ بلکه آنها رحمت خداوند هستند برای اینکه ما پیشرفت کنیم. خدا را سپاسگزارم که عضو کوچکی از خانواده بزرگ کنگره۶۰ هستم و درآخر باز هم شاکر خداوند هستم که لیاقت همسفر بودن را به من داد.
نویسنده: همسفر نگار رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه
- تعداد بازدید از این مطلب :
225