English Version
This Site Is Available In English

دلنوشته

دلنوشته

سلام دوستان امین هستم یک مسافر سپاسگزارم از آقای مهندس که چنین مکانی را بنیانگذاری کردند تا من بیام آموزش بگیرم درمان برسم  همچنین تشکر می‌کنم از راهنمای بزرگوارم آقا رضا «دستور جلسه این هفته در مورد آداب معاشرت, ادب بی‌ادبی, تعادل و بی تعادلی است»
یکی از مسائل مهم در کنگره رعایت کردن ادب می‌باشد کنگره جای بازی نیست و مهد کودک  هم نیست من بیایم و سرگرم باشم.
من می‌آیم کنگره که درمان بشوم به حال خوب برسم چه جایی بهتر از کنگره است و هیچ چیزی بهتر از درمان نیست  می‌آیم می‌نشینم روی این صندلی مفت و مجانی همه چیز در اختیار من قرار دارد که درمان بشوم زمانی که استاد جلسه صحبت می‌کند یا زمانی که نگهبان حرمت کنگره را قرائت می‌کند من هیچ توجهی نمی‌کنم و با فرد کناری‌ام هی حرف می‌زنم صحبت می‌کنم زمزمه می‌کنم خنده می‌کنم اصلاً برایم مهم نیست استاد جلسه چی دارد می‌گوید.
زمانی که من می‌خواهم مشارکت بکنم می‌بینم دو نفر پشت سر من یکسره با همدیگر حرف می‌زنند و صحبت می‌کنند و اینجا می‌شود که حواس من پرت می‌شود و نمی‌توانم مشارکت کنم نمی‌دانم چی بگویم،
این می‌شود کمال کامل بی‌ادبی به حرمت و قوانین کنگره و راهنمایان مرزبانان و خدمتگزاران استاد جلسه نگهبان و تمام قوانین کنگره ۶۰.
اگر من واقعاً قصد درمان دارم روی صندلی بنشینم و ادب را رعایت کنم به دستورات و قوانین کنگره ۶۰ توجه داشته باشم سر لژیون هم همینجور اگر راهنمای من ۵ دقیقه نباشد  کل لژیون را می‌ریزم به هم این نشانه بی‌ادبی به راهنما و کنگره و حتی خود من است.
من داخل کنگره یاد گرفتم زمانی که می‌روم منزل اگر ظرفی نشسته باشد داخل ظرف شور آن‌ها  را می‌شویم و یا اگر آشغالی در خانه ریخته باشد آنها را جمع آوری می‌کنم و می‌گذارم بیرون و اینجا می‌شود که خانواده من دختر من پسر من همسر من ادب گرفتن را از من یاد می‌گیرند.
من اگر با ماشین بیرون داخل کوچه یا خیابون دارم عبور می‌کنم یاسر چهار کوچه‌ای می‌رسم می‌بینم ماشینی از روبروی من یا از طرف دیگر آمد من وامستم  اون ماشین عبور کند و بعد عبور می‌کنم این می‌شود نشانه با ادب بودن یا اگر در مطب دکتری حضور دارم روی صندلی نشسته‌ام و می‌بینم که یک فرد بیماری می‌آید و تعادل واستادن را ندارد از روی صندلی بلند می‌شوم و اجازه می‌دهم که اون بیمار بنشیند روی صندلی این نشانه ادب است حتی لباس پوشیدن  من با هر لباسی هر جایی نباید بروم  بعضی افراد می‌بینم با دمپایی یا زیر شلواری یا شاید شلوارک داخل خیابون یا مکان عمومی رفت و آمد می‌کنند این نشانه کمال بی‌ادبی و جهالت و نادانی است.
ما در کنگره ۶۰ یک مثلثی داریم به نام مثلث درمان که سه اضلاع  آن جسم روان و جهان بینی می‌باشند.
اگر یک فرد مصرف کننده بخواهد به تعادل برسد باید این سه ضلع مثلث با همدیگر رشد بکنند جسم که با برکنار زدن مواد مخدر آشغال و جایگزینی داروی اوتی به درمان می‌رسد.
روان هم همون سیستم ایکس است که قبلاً بر اثر مصرف مواد مخدر تخریب شده  الان در کنگره با روش DST  و گذشت مدت زمان طولانی به درمان و بازسازی می‌رسد.
اما مهمتر از همه جهان بینی است یکی از اصلی‌ترین و اساسی‌ترین اصول به تعادل رسیدن یک فرد مصرف کننده جهان بینی می‌باشد زمانی که من مصرف کننده از نظر جهان بینی به نقطه‌ای رسیده باشم که بتوانم اعتماد به نفس خودم را حفظ کنم و زمانی که اعتماد به نفس خودم را حفظ کردم می‌توانم بر آن نیروهای تخریبی و بازدارنده و منفی که در زمان مصرف کنندگی در درون من رشد کرده‌اند می‌توانم بر آنها غلبه کنم و نگذارم آنها دوباره در درون من رشد کنند و اگر نتوانم بر آن نیروهای منفی بازدارنده غلبه کنم  اجازه رشد کردن به آنها بدهم دوباره دنبال مصرف کنندگی یا خیلی کارهای ضد ارزش دیگری می‌روم.
یک فرد مصرف کننده زمانی به تعادل می‌رسد که مصرف مواد مخدر در کنارش هیچ معنا و مفهومی نداشته باشد مانند این است که فرد کناریش دارد میوه می‌خورد یا آب می‌خورد یا مواد مصرف می‌کند هیچ احساسی نسبت به مصرف مواد ندارد.
یک فرد مصرف کننده زمانی به تعادل می‌رسد که خواب اون تنظیم شده باشد شاید زمان مصرف کنندگی چند سال بود که خواب اون تنظیم نبود ولی الان با درمان در کنگره ۶۰ با این روش  DST  سیستم ایکس بازسازی می‌شود و فرد مصرف کننده از نظر خواب به تعادل می‌رسد.
تعادل یعنی استحکام استقامت ایستادگی در مقابل مشکلات در مقابل زندگی در مقابل بیماری اعتیاد حتی استقامت و استحکام کردن خود در پایه‌های مالی .
من همیشه زمان مصرف کنندگی دستم پیش این و اون دراز بود می‌گفتم ۱۰۰ هزار تومان به من قرض بده ۲۰۰ هزار تومن به من قرض بده در صورتی که هزار تومان هم من را قبول نداشتند.ولی الان همان‌ افرادی که من را هیچ اعتبار و اعتمادی قبول نداشتند الان محتاج من هستند و از من درخواست کمک  مالی می‌کنند این می‌شود تعادل این می‌شود استقامت این می‌شود استحکام.

ممنون و سپاسگزارم  از آقای مهندس و راهنمای بزرگوارم آقا رضا و ایجنت محترم آقای نقدی و تمام خدمتگزاران شعبه ارگ مرزبانان محترم که از زندگی و وقت خودشون می‌گذارند تا من  مصرف کننده زمانی وارد کنگره می‌شوم یک فرد بی‌تعادل بی‌ادب به تمام معنا بودم ولی با زحمات ایشان  آموزش‌های کنگره من توانستم به تعادل و به حال خوب برسم

بارگزاری : مرزبان خبری مسافر احسان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .