English Version
This Site Is Available In English

من آداب معاشرت را در کنگره‌۶۰ یاد گرفتم

من آداب معاشرت را در کنگره‌۶۰ یاد گرفتم

جلسه چهاردهم از دوره سیزدهم سری کارگاه‌‌های آموزشی عمومی کنگره‌ ۶۰، در نمایندگی شهباز، با استادی راهنما مسافر رضا ، نگهبانی مسافر علی‌کوثر و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه: (آداب معاشرت، ادب و بی ادبی، تعادل و بی تعادلی) در روز پنجشنبه تاریخ ۱۴۰۴/۳/۲۰ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان رضا هستم یک مسافر 

امروز که در این جلسه حاضر شدم، شروعی بود که به اذن خداوند این جایگاه را تجربه کنم. پیش از هر چیز، از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر و قدردانی می‌کنم که اگر این بستر فراهم است، مدیون زحمات این عزیزان هستیم. همچنین خدا قوتی عرض می‌کنم به آقای ابراهیمی بابت زحماتی که برای این شعبه کشیدند و به آقا رضا ایجنت نمایندگی تبریک می‌گویم و امیدوارم که موفق باشند.

در رابطه با دستور جلسه 'آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعامل و بی‌تعاملی' فکر می‌کردم که مصرف‌کنندگان وقتی وارد چرخه اعتیاد می‌شوند، طبیعی است که از تعادل خارج شوند؛ زیرا سیستم ایکس در بدنشان کار نمی‌کند. آن‌ها به انسان‌هایی طلبکار تبدیل می‌شوند و از زمین و زمان طلبکارند و همیشه حق را به جانب خود می‌دانند، هر جا می‌روند. اما افراد عادی چطور؟ آن‌هایی که مصرف‌کننده نیستند، آیا آن‌ها هم تعادل ندارند؟

من خدا را شکر می‌کنم که به واسطه مواد مخدر با کنگره ۶۰ آشنا شدم. شاید اگر یک آدم عادی بودم، این آموزش‌ها را نمی‌دیدم. رضایی که اکنون با شما صحبت می‌کند، با رضای زمان مصرفش صد و هشتاد درجه فرق می‌کند. این رضا یک زمانی به جای سلام و علیک، با بددهنی و فحش و ناسزا صحبت می‌کرد، ولی در کنگره ۶۰ با آموزش‌هایی که گرفت، متوجه شد که بی‌ادبی روی سیستم ایکس تأثیر می‌گذارد.

بی‌تعادلی، این است که حالا نمی‌توانم نسبت به همنوع خود بی‌تفاوت باشم. اگر دقت کنید، ما زمانی که بچه بودیم، این آموزش‌ها به ما داده شد. یادم می‌آید مادرم همیشه می‌گفت: 'غذا که می‌خوری سعی کن صدا نکنی، پایت را جلوی بزرگ‌تر دراز نکن، وقتی دو نفر حرف می‌زنند تو حرفشان نپر.' ولی به واسطه مواد مخدر، وقتی وارد اعتیاد می‌شویم، این‌ها فراموش می‌شوند. حالا در کنگره آموزش می‌گیریم و قرار است این‌ها را اجرا کنیم. من اینجا یاد می‌گیرم که دیگر رشوه نگیرم. اگر رسید پول می‌گیرم، مراقب باشم آن را در سطل زبالهبی‌اندازم، حق کسی را ضایع نکنم. در خیابان آشغال نریزم، نگویم به من چه مربوط است، ' اگر آشغالی روی زمین دیدم، آن را بردارم.

آموزش فقط این نیست که من بیایم اینجا در جمعی بنشینم. که همه مرتب و منظم هستند. بله، اینجا کسی با بی‌ادبی صحبت نمی‌کند. همه سعی می‌کنند کلاس را رعایت کنند. همه سعی می‌کنند بگویند 'آقا ما بهترینیم.' آیا در خلوتم هم همین‌طورم؟ اگر یک ماشین جلوی من می‌پیچد، فحش نمی‌دهم؟ آیا وقتی کسی پشت سر ماشین من بوق می‌زند، من آنقدر تعادل دارم که هیچ نگویم و اجازهدهم او برود؟ این‌ها همه تعادل است که اینجا یاد می‌گیرم، و همان نقطه تعامل، تکرار و تمرین است.

من باید یاد بگیرم که در هر جایگاهی که هستم، به بزرگ‌تر از خودم احترام بگذارم. اگر مسئول نظم می‌گوید 'آقا ماشین را اینجا نگذار'، بگویم 'چشم'. اگر مرزبان می‌گوید 'آقا برو از جلوی صندلی را پر کن، می‌گویم 'چشم'. من اینجا می‌آیم فقط چشم گفتن یاد بگیرم. چرا حالا چشم می‌گویم؟ این به خاطر خودم است. در درون من آرامش ایجاد می‌شود. دیگر با خودم جنگ نمی‌کنم که 'این بابا دو روز آمده به من می‌گوید این کار را بکن!' من این‌طور فکر نمی‌کنم. اگر می‌خواهی آرامش داشته باشی، باید این دستور جلسات را که همه با حساب و کتاب چیده شده‌اند، انجام دهی و اجرایی کنی. یا اینکه سه جلسه را می‌آیم اینجا فقط گوش می‌کنم و وقتی هم می‌روم خانه، می‌روم سر خانه و زندگی‌ام؟

از این در که بیرون می‌روی، آنقدر افکار درگیر پول و مادیات است که اصلاً کسی به این آموزش‌ها فکر نمی‌کند، اصلاً اهمیت نمی‌دهد. بعضی موقع‌ها می‌بینی حق خیلی‌ها پایمال می‌شود؛ چرا؟ چون دوربینت را برداشته‌ای، دوربین را روی پول درآوردن انداخته‌ای. هدفش می‌شود پول درآوردن. شاید خیلی از بچه‌ها هستند که می‌آیند، می‌گویند 'آقا باید باشیم سر لژیون، سر ساعت تو لژیون باشیم.' می‌گوید 'آقا اینقدر گرفتاریم، صاحب کار داریم، اینجوریه، نمی‌توانیم بیاییم.' این‌ها توجیه و بهانه است.

درمان اعتیاد در اولویت کار است، اولویت دوم خانواده، اولویت سوم کنگره. چون به نظر من، اگر من یک مصرف‌کننده باشم، نه می‌توانم به خانواده‌ام سرویس بدهم، نه می‌توانم در محیط کارم سرویس بدهم، نه به خودم. پس وقتی که درمان می‌شوم، اولویت‌هایم جابجا می‌شود. بعد می‌شود کار، خانواده، کنگره.

این آموزش‌ها... من همیشه به (مخاطب نامشخص) می‌گویم هر سی دی که می‌نویسید، یک کلمه آموزش کاربردی کنید. نمی‌خواهد همه سی دی‌ها. شما در سال ببینید چند تا سی دی می‌نویسید. هر سی دی یک کلمه بیشتر نه، کاربردی. چقدر تأثیر دارد؟ سطح دانایی چقدر راحت ما اینجا داریم دانایی‌مان را ارتقا می‌دهیم؟ اگر می‌خواهی بدانی چطور دانایی‌ات را ارتقا می‌دهی، برگرد به روز اولی که آمدی کنگره. متوجه می‌شوی یک دانایی درست کرده‌ای یا نه. این‌ها همه را مدیون کنگره هستیم.

آیا بهایش را می‌دهی؟ آیا سبد را حمایت می‌کنی یا رویت را آن‌طرف می‌کنی؟ آیا در لژیون سردار شرکت می‌کنی؟ آیا به تعهدت عمل می‌کنی؟ این هم بی‌تعادلی من است. من بیایم اینجا اعلام کنم 'پنجاه تومن میدم پس ندارم‌دیگر نمی‌روم. پس چه چیزی را آموزش می‌گیرد؟ تعادل من ندارم اگر تعادل داشته باشم، می‌گفتم 'آقا من حرف زدم، این پول‌ها برای حرف خودم است، ارزش قائل می‌شوم.

 ممنون از اینکه به صحبت‌هایم گوش دادید

 

تایپ: لژیون چهارم 

تهیه و تنظیم: مسافر احمد کاربر سایت.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .