چه بگویم از تاریکی، از تجربه ضد ارزشها، اصلاً از کجا شروع کنم؟ مرور میکنم در ذهنم گذشته تلخ را؛ اما ارزشش را داشت، الآن که با لژیون ویلیام آشنا شدهام این را میفهمم. صعود همیشه سخت است؛ اما سقوط منفی خیلی راحت اتفاق میافتد. آنجا که به راحتی به سمت قلیان میرفتم نمیدانستم چه بلایی سر جسم و روحم میآورم.
علت عدم آگاهیها و بلد نبودن راه بود؛ اما برای برگشتن به صراط مستقیم چه بسیار زحمت کشیدم و رنج تحمل کردم، زمین خوردم و برخاستم. منفیها سد راهم شدند و گاه از بیراهه سر درآوردم؛ ولی خدا را شاکرم که لژیون ویلیام و راهنمای عزیزش بودند تا من بتوانم خواسته درونیام را اجابت کنم. امروز که در این نقطه ایستادهام نیک میدانم برای شکوفا شدن بهایی دادهام و بهانهها را کنار گذاشتهام تا از نیکوتین خارجی جدا شوم و چشمه طبیعی بدنم دوباره بازسازی شود.
خوشبختی واهی که بیشک جانم را مثل خوره درگیر کرده بود و جز پوچی برایم به ارمغان نیاورده بود. افسوس که ۱۰ سال از جوانیام را با هر پک به قلیان نابود میکردم و صد شکر که درمان شدم. از پوچترین لذت دست کشیدم و جان، جسم و روحم را آسوده ساختم. من با قدمهای کوچکی که در جهت فرمان الهی برداشته بودم توانستم قدم بزرگی از دخانیات دوری کنم و در مسیر عشق درمان شدن قرار بگیرم.
خدا را شکر پیشگامان ویلیام با مشارکت و اعلام سفر این راه درمان را باز کرده و تأثیر مثبت روی دیگر همسفران گذاشتهاند. خوشحالم که طوفان ناملایمات را با آرامش امروزم عوض کردهام و حالم دگرگون شده است. آن شکستها و تلخیها باعث آگاهی امروز من شدند و این آگاهیها باید همراه با آموزش ادامهدار باشد تا مسیر رشد و صعود ادامه داشته باشد. درست است که من باخت، تنهایی، سختیها و رنج را تجربه کردم؛ اما زمانی که اذن خداوند رسید از همه آنها درس گرفتم و این تجربه برایم کافی و زیبا است.
من این را درک کردم که لایق بهترین زندگی هستم و برای رسیدن به آن تلاش کردم. از گذشته در رکودم درس گرفتم و آن را تبدیل به حرکتی مثبت کردم و از نتیجه آن هم راضی هستم. در این راه مادری مهربان و بانویی دلسوز معلم راه من بود که تا عمر دارم مدیون آموزش و همدلیهایش میمانم.
سلولهای ریهام خسته از وضعی که برایشان ساخته بودم داد میزدند دیگر بس است؛ اما من گوش شنوایی نداشته و صدای درونم را نمیشنیدم یا اگر میشنیدم خود را به نفهمیدن میزدم و در لذتهای پوچ غرق شده و دست و پا میزدم. بعضیها میخواهند بیایند؛ اما خجالت یا بهانههای متعدد نمیگذارد وارد راه مستقیم شوند. بعضیها فکر میکنند وضعیتشان آنقدر خطرناک و دردناک نیست و کلاً نمیخواهند بیایند. بعضیها نیز موقع و زمان آمدنشان نرسیده است. من برای همه همسفرانی که درگیر دخانیات هستند آرزوی رسیدن به سلامتی را دارم و امیدوارم بهانهای برای رسیدن به روشنایی پیدا کنند.
نویسنده: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر عفت (لژیون دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر مهتاب دبیر سایت
همسفران نمایندگی عطار نیشابوری
- تعداد بازدید از این مطلب :
184