چهارمین جلسه از دوره پنجاه و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی راهنمای محترم مسافر مصطفی، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه "دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ) " روز سهشنبه 13 خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مصطفی هستم مسافر، خداوند را شکر یک بار دیگر این توفیق نصیبم شد تا در این جایگاه قرار بگیرم تا از دستور جلسه امروز آموزش بگیرم و از مشارکتهای ارزشمند شما بهرهمند شوم. دستور جلسه امروز، دخانیات (قلیان، ناس، سیگار، ویپ، پیپ و بهطور کلی هر مادهای که حاوی نیکوتین) میباشد.
جلسه امروز شامل دو بخش میشود بخش اول با سفر ویلیام و مسئله سیگار مرتبط است، و بخش دوم نیز به جشن تولد محمدرضای عزیز و علی عزیز از لژیون ۱۹ اختصاص دارد. امیدوارم بتوانیم زمان را مدیریت کنیم و جلسه را بهخوبی پیش ببریم.
همانطور که احتمالاً اکثر دوستان مطلع هستند، ماجرای راهاندازی لژیون ویلیام در کنگره حدود ۱۰ تا ۱۲ سال پیش آغاز شد. در آن زمان، آقای مهندس دژاکام پس از انجام مشاوره با یکی از مصرفکنندگان، دچار حمله قلبی شده و به بیمارستان منتقل شدند.
پس از بههوش آمدن، در حالی که سرم به ایشان متصل بود، تصمیم داشتند از تخت برخیزند و برای کشیدن سیگار به بیرون از بخش بروند. اما در همان لحظه به زمین افتادند. پس از آن پرستاران و پزشک به سرعت بر بالین ایشان حاضر شدند و پرسیدند: «کجا میخواهید بروید؟ و ایشان پاسخ میدهند: "میخواهم بروم سیگار بکشم."
در کتابشان هم نوشتهاند که در آن لحظه تمام سلولهای مغزشان فریاد میزدند: «نیکوتین، نیکوتین، نیکوتین» و عملاً چیز دیگری را متوجه نمیشدند. وقتی دکتر آمد و گفت که اجازه مصرف سیگار وجود ندارد، فکری به ذهن آقای مهندس رسید: استفاده از نیکوتین بهصورت خوراکی.
از دکتر پرسیدند که آیا امکانش هست به جای سیگار، از نیکوتین خوراکی استفاده کنند؟ دکتر نیز پاسخ داد مشکلی ندارد.
در ادامه، جناب آقای مهندس، آقای عباس امیرمعافی (که آن زمان برای صداوسیما مستند تهیه میکردند) را مأمور کردند تا چند مدل آدامس نیکوتیندار تهیه کند. هدف این بود که به جای نیکوتین استنشاقی، از نیکوتین خوراکی استفاده شود. چون ایشان قبلاً روش درمانی سفر مواد را تجربه کرده بودند، به نتیجهبخشی این روش ایمان داشتند.
پس از آغاز سفر، چند دستیار انتخاب میکنند. این دستیارها هم چند رهجو جذب میکنند و به این ترتیب، سفر و رهاییهای نیکوتین در کنگره ۶۰ آغاز میشود و لژیونهای ویلیام شکل میگیرند. امروز ما شاهد هزاران رهایی از بند نیکوتین در بین مسافران و همسفران (چه آقا و چه خانم) در کنگره هستیم. حتی در بخش همسفران که موضوع مواد مطرح نیست، مسئله نیکوتین جدی است و بهصورت کامل پیگیری میشود.
حالا که با هم این ماجرا را مرور کردیم، میخواهیم از آن یک نتیجه مهم بگیریم.
آقای مهندس همیشه میگویند مشکلاتی که در زندگی برای ما پیش میآیند، نفرین خداوند یا لعنت روزگار نیستند. شاید بتوان به این مسائل از زاویهای دیگر نگاه کرد؛ به عنوان یک نقطه عطف، یک موقعیت برای رشد و پیشرفت. آقای مهندس دقیقاً از همین فرصت استفاده کردند. یک سکته قلبی، یک بستری شدن در بیمارستان، و یک لحظه «درست فکر کردن» باعث شد هزاران نفر از بند نیکوتین رها شوند.

در وادی اول هم داریم: اگر یاد بگیریم چگونه درست فکر کنیم، بسیاری از مشکلاتمان واقعاً حل خواهند شد.
اگر بدانیم به چه چیزهایی باید فکر کنیم، به چه چیزهایی نباید فکر کنیم، و چگونه تمرکز داشته باشیم، آنگاه مشکلات میتوانند به سکوی پرتاب ما تبدیل شوند، نه مانعی برای توقف.
اتفاقی که در آن زمان برای آقای مهندس رخ داد، از منظر خود ایشان نه یک نفرین الهی بود و نه لعنت روزگار. ایشان همیشه تأکید دارند که مشکلات و رخدادهایی که برای ما بهوجود میآید، میتوانند بستری برای رشد و پیشرفت باشند، اگر نوع نگاه و نگرش ما به آنها درست باشد. این نوع نگاه، همان چیزیست که ما در وادی اول میآموزیم: «با تفکر، ساختارها آغاز میگردند.»
اگر ما در کنگره یاد بگیریم که چگونه صحیح بیندیشیم، بسیاری از مشکلاتمان قابلحل خواهند بود.
یاد بگیریم که به چه مسائلی باید فکر کنیم و چه چیزهایی را نباید در ذهن خود پرورش دهیم؛ چگونه تمرکز کنیم و در چه جهتی. در این صورت، همان مشکلی که شاید در ظاهر مانعی برای ماست، به فرصتی برای پیشرفت و شروع فصل جدیدی از زندگی ما تبدیل خواهد شد.
آقای مهندس این را بهخوبی درک کردند؛ یک سکته قلبی، یک بستری شدن در بیمارستان، و یک لحظه درست اندیشیدن، موجب شد تا بستری فراهم شود برای هزاران رهایی از بند نیکوتین در کنگره ۶۰. این همان الگویی است که ما باید از ایشان بگیریم.
ما گاهی در لژیونهای ویلیام با چنین تفکری مواجه نیستیم. برای مثال، شخصی میگوید «دندانم درد میکند، نمیتوانم سفر کنم». اما در مقابل، آقای مهندس با وجود سکته قلبی و حضور در بیمارستان، حرکتی انجام دادند که به آزادی هزاران نفر انجامید.
این تفاوت در نوع نگرش و واکنش ما به مشکلات است. اغلب ما، در مواجهه با چالشها، آنها را بهانهای برای توقف و سکون قرار میدهیم. در حالیکه اگر با نگاهی دیگر به آنها بنگریم، ممکن است همان چالش، تبدیل به نقطهای برای رشد و ارتقاء ما شود؛ چه در سفر مواد، چه نیکوتین، چه در لژیون ایکس یا لژیون ویلیام.
هر سنگی که در مسیر ما قرار میگیرد، بنا نیست ما را متوقف کند. اگر با آن کنار بیاییم، یا دربارهاش بهدرستی بیندیشیم، میتواند راهگشای آیندهای روشن برای ما باشد. ما باید این مهارت را بیاموزیم که مشکلات را حل کنیم؛ چراکه حل مشکلات، ما را قویتر میسازد و مهارتهای جدیدی به ما میآموزد. و اگر از حل آنها سر باز زنیم، آنقدر درگیرشان خواهیم ماند تا روزی مجبور به حلشان شویم.
در مورد سفر نیکوتین نیز، نکته مهم این است که بسیار مشابه سفر مواد است. در زمان مصرف مواد، مواد مخدر جایگزین مواد شبهافیونی طبیعی بدن میشود. در مورد نیکوتین هم همین اتفاق میافتد. نیکوتینی که از طریق سیگار، قلیان، ویپ، ناس و ... وارد بدن میشود، جایگزین مادهای به نام نیکوآمید میشود که در بدن بهصورت طبیعی تولید میشده. با مصرف مداوم طی مدت طولانی، این تولید متوقف میشود.
بنابراین، راه درمان، معکوسکردن این روند است. یعنی با کاهش تدریجی نیکوتین وارد شده به بدن، شرایطی فراهم کنیم تا بدن مجدداً نیکوآمید تولید کند. طول سفر نیکوتین حدود ده ماه است. تفاوتی که با سفر مواد دارد، در دوره سازگاری است:
سازگاری در سفر مواد 20 روز تا دو ماه است، در حالی که در سفر نیکوتین، این مدت به حدود سه ماه میرسد.
و این نگاه و آگاهی، چیزیست که به نظر من باید به آن توجه کنیم. نکتهای که به ذهن من میرسد این است که ما معمولاً چیزهایی را که سادهتر و آسانتر به نظر میرسند، راحتتر از دست میدهیم و کمتر برایشان ارزش قائلیم.
در کنگره سفرهای مختلفی داریم: سفر مواد در لژیونهای دیاستی، سفر نیکوتین یا سیگار در لژیون ویلیام، سفر تغذیه سالم در لژیونهای جونز و البته سفر جهانبینی که بخش مهمی از آموزشها را در بر میگیرد.
نکته جالب اینجاست که هرچقدر سفری سادهتر بهنظر برسد، در عمل سختتر هم میشود. چون معمولاً آن را دستکم میگیریم و همین نگاه سطحی، مانع موفقیت ما میشود.
در مورد سفر جهانبینی نمیخواهم زیاد صحبت کنم. اما در تجربه شخصی خودم در سفر تغذیه سالم، با وجود اینکه موفق شدم حدود ۲۰ کیلو وزن کم کنم، اما هنوز به وزن ایدهآل نرسیدهام و همچنان باید ادامه بدهم. شاید در ظاهر ساده به نظر برسد: مثلاً نخوردن یک وعده، یا خوردن یک بشقاب سالاد، یا صبحانه با یکی دو عدد تخممرغ. اما در عمل، همین کارهای به ظاهر ساده، بسیار سخت و چالشبرانگیز هستند.
در مورد سفر نیکوتین یا همان سفر ویلیام هم دقیقاً همین مسئله صدق میکند.
خیلیها فکر میکنند وقتی موفق شدهاند مصرف مواد سنگینی مثل تریاک، شیره یا شیشه را کنار بگذارند، ترک سیگار دیگر کاری ندارد! اما این دقیقاً همان جاییست که اشتباه میکنیم. چون سیگار را دستکم میگیریم.
و همین دستکم گرفتن باعث میشود بعضی از عزیزان در لژیون ویلیام به نتیجه نرسند یا سفرشان طولانی شود. در صورتی که ما باید این پرونده را ببندیم.
تا زمانی که سفر نیکوتین را کامل انجام ندادهایم و از بند سیگار، ناس، ویپ و سایر محصولات نیکوتینی رها نشدهایم، درواقع هنوز یک بند ناپیدا ما را به اعتیاد متصل نگه داشته است. شاید دیگر مواد مصرف نکنیم، اما تا وقتی نیکوتین در زندگی ما هست، هنوز وابستهایم، هنوز کامل آزاد نشدهایم.
همه ما میدانیم که تلفات ناشی از مصرف دخانیات، بهمراتب بیشتر از مواد مخدر است. این آمارها واضح و دردناکاند. جالب است بدانید که آقای بیل ویلسون، بنیانگذار انجمن معتادان گمنام (NA)، در اثر مصرف بیشازحد سیگار از دنیا رفت. این یعنی نیکوتین را نباید کوچک شمرد؛ خطر آن واقعی و جدیست. ممنونم با سکوت به حرفهایم گوش کردید. امیدوارم در ادامه جشنی پربار و شیرین داشته باشیم.
در ادامه کارگاه آموزشی با جشن تولد یکسال رهایی محمدرضا عزیز و علی عزیز ادامه یافت. از طرف تمام اعضای کنگره60 به این دو عزیز و همسفران محترمشان تبریک عرض مینمائیم.
.jpg)


سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر، با 12سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتیایکس مصرفی متادون، 13 ماه و 21روز سفر کردم به روش دیاستی، با راهنمایی مسافر مصطفی، لژیون 19 نمایندگی شفای مشهد، ورزش در کنگره تنیس و شنا، رهایی 15 ماه

.jpg)
سلام دوستان علی هستم مسافر، با ۱۲ سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتیایکس مصرفی ۲ گرم تریاک کشیدنی، 10 ماه 7 روز سفر کردم به روش دی اس تی، با راهنمایی مسافر مصطفی، لژیون 19نمایندگی شفای مشهد، ورزش در کنگره بدمینتون، رهایی یک سال و 37 روز
.jpg)

سخنان راهنما:
سلام دوستان مصطفی هستم مسافر،
محمد رضا ۱۵ عدد قرص متادون میخورد و الان درمان شده و رها میباشد. یعنی، کسی که پانزده عدد متادون میخورده و الان درمان شده میتواند یک الگو و نمونه از رهایی باشد و علی هم مصرف کننده شیره و تریاک بوده و در NGO های دیگر پاکی داشته ولی به کنگره آمده و رها شده است. زیاد وقت جلسه را نمیگیرم و خودشان بیشتر توضیح خواهند داد.

سخنان مسافر محمد رضا:
سلام دوستان محمدرضا هستم یک مسافر، ابتدا تشکر میکنم از گروه مرزبانی، هم اعضای جدید و هم اعضای قبلی، و همچنین از ایجنت محترم. خدا را شاکرم که کنگره را در مسیر زندگی من قرار داد؛ راهی که همان صراط مستقیم است. دیروز داشتم یکی از سیدیهای آقای مهندس دژاکام را گوش میدادم. ایشان فرمودند: "صراط مستقیم، اسمش مستقیم است، اما در واقع پر از پیچوخم و سختی است."
زمانی که میخواهی در این مسیر باشی، باید از خیلی از خواستهها و هوسها بگذری، اگر واقعاً میخواهی به مسیر درست و حال خوش برسی. وقتی سفر اولم تمام شد، دو نفر از آشنایانم را دیدم که مسیر دیگری را انتخاب کردند. یکی از آنها خودش بهصورت سقوط آزاد ترک کرد و دیگری به کمپ رفت.
آن دوستی که سقوط آزاد ترک کرد، حدود یک سال بعد (شاید هم کمتر)، بهخاطر فشارها و ناتوانی در تحمل شرایط، متأسفانه خودکشی کرد. مصرفش هم تریاک و شیره بود. دوست دیگرم که به کمپ رفته بود، تا به امروز دوبار به کمپ مراجعه کرده؛ یک بار شش ماه و یک بار چهار ماه. هنوز که هنوز است، درگیر مصرف است.
اما من خدا را شکر میکنم و واقعاً سپاسگزارم که مسیر کنگره برایم باز شد؛ چون آن حالتهایی را که آن دو دوست تجربه کردند، من پس از رهایی از مواد مخدر تجربه نکردم. از راهنمای خوبم، آقا مصطفی، از آقای مهندس و استاد امین عزیز ممنونم که این بستر درمان را برای ما فراهم کردند تا بتوانیم بهراحتی سفر مواد و نیکوتین را انجام بدهیم و به حال خوش برسیم.
ممنونم که به مشارکت من گوش دادید.

سخنان همسفر فرهاد:
سلام دوستان فرهاد هستم همسفر محمدرضا، از آقا مصطفی ممنونم که بابای من را به رهایی رساند و همچنین از آقای مهندس، از مرزبانها و ایجنت محترم تشکر میکنم.

سخنان مسافر علی :
سلام دوستان، علی هستم مسافر، ابتدا تشکر میکنم از کلیه خدمتگزاران کنگره ۶۰، ایجنت محترم، مرزبانهای عزیز و همه بزرگوارانی که به هر نحوی در این مسیر خدمت میکنند و بالاتر از همه، از جناب مهندس دژاکام عزیز تشکر میکنم که این بستر را برای همه ما فراهم کردند تا بتوانیم در این مکان مقدس سفر کنیم.
اوایل سفر، حقیقتش خیلی صادق نبودم. یکی دو ماهی که گذشت، فهمیدم تنها کسی که با این بیصداقتی ضرر میکند خودم هستم. آقا مصطفی، راهنمای من، کسی است که خودش سفر کرده و به رهایی رسیده و شال راهنمایی دارد. چه من باشم، چه نباشم، او راهش را ادامه میدهد.
این من هستم که اگر درست سفر نکنم، ضرر میکنم. بعد از آنکه این را فهمیدم، گوش به فرمان راهنمایم شدم و سفرم را ادامه دادم و شکر خدا به رهایی رسیدم. بعضی از ما مصرفکنندهها فکر میکنیم وقتی به رهایی رسیدیم، دیگر مشکلی نداریم. در صورتی که مشکلات از قبل از مصرف هم بوده، در حین سفر هم بوده و بعد از رهایی هم هست.
مهم این است که چطور با آنها مواجه شویم، با صبر و حوصله و با تفکر، تا بتوانیم از آنها عبور کنیم. مشکلات زندگی من زیاد بوده. در کودکی پدرم را از دست دادم، تکفرزند خانواده بودم. خلاها و ناراحتیهایی در زندگیام داشتم که باعث شد به مصرف مواد روی بیاورم.
ازدواج کردم، اما آن ازدواج هم موفق نبود. مدتی در NGOهای دیگر به پاکی رسیدم، اما باز بهخاطر مشکلات و آن ازدواج ناموفق، دوباره به مصرف برگشتم. فکر میکردم با مصرف مواد میتوانم جای خالی نداشتهها و زخمهای زندگیام را پر کنم، اما نشد.
شکر خدا مسیر کنگره را پیدا کردم، آمدم و سفر کردم و به رهایی رسیدم. باز هم از همه شما عزیزان که در جشن اولین سال رهایی من و دوستم محمدرضا شرکت کردید، تشکر میکنم. دست یکایک شما را میبوسم. از برادر لژیونیها و راهنمای عزیزم تشکر میکنم، و از همه شما که به صحبتهای من گوش دادید، ممنونم.

سخنان همسفر امیر :
سلام دوستان امیر هستم همسفر علی، خیلی خوشحالم که تولد پدرم هست و از آقا مصطفی تشکر میکنم
مرزبان خبری: مسافر علیاصغر
تایپ: مسافران مهراد ل11، مالک ل19
ابراهیم ل19، علیرضا ل19
عکاس: مسافران علیرضا ل7، احمد ل14، صابر ل11
صوت: مسافران محمد ل20، مهرداد ل18
ویرایش و ارسال: مسافر احمد ل18
- تعداد بازدید از این مطلب :
175