جلسه ششم از دوره سی و چهارم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، شعبه اروند آبادان، با استادی مسافر عباس، نگهبانی مسافر رضا و دبیری موقت مسافر حسین، با دستور جلسه « وادی سوم و تاثیر آن روی من، تولد یک سال رهایی مسافر علی » روز پنجشنبه ۸ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
سخنان استاد:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر
دستور جلسه، وادی سوم است.
این وادی به ما میگوید: «باید دانست که هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتنِ خویش فکر نمیکند.» من خودم در گذشته، همیشه دنبال این بودم که دیگران را بهخاطر اشتباه خودم مقصر بدانم و هیچ وقت خود را مقصر نمیدانستم؛ چون فقط دیگران را میدیدم و اشتباه خودم را نمیدیدم. هر مشکلی برایم پیش میآمد، میگفتم: «مقصر کسِ دیگری است» و هیچوقت برای حل کردنِ مشکلِ خود، تفکر و تلاشی نمیکردم. انتظار داشتم همان افرادی که از نظر من باعث خرابی و بههمریختگیِ زندگیِ خودم بودند، به من کمک کنند. تا وقتی کسی به سمتِ من نمیآمد، هیچ حرکتی نمیکردم و همیشه میگفتم: «باید فلانی بیاید و کمک کند.» این انتظاری بود که همیشه داشتم.
ولی کنگره ۶۰ میگوید: «باید دوربین را سمتِ خودت بگیری.» آنوقت متوجه میشوی که عامل خیلی از مسائل، خودِ تو هستی. درست است که دیگران در برخی مسائل دخیل بودند، ولی به اندازه خودم نبودند؛ چون تصمیمگیرنده من بودم. پذیرفتم که در خیلی از مسائل، مشکل من هستم و باعثِ این همه خرابی و ویرانی که در سیستمِ خودم، در زندگیم، در کارم و در ارتباطم با دیگران بهوجود آمده بود، دیگران نبودند؛ خودم بودم. زمانی که این را پذیرفتم، حل کردنِ خیلی از کارها برایم آسانتر شد.
جایی بود که باید معذرتخواهی میکردم و فکر میکردم با این کار خودم را کوچک میکنم. رفتم و خیلی راحت معذرتخواهی کردم. یک تلنگر به من خورد: «منتظر کسی نباش و کارت را خودت انجام بده. کسی کارِ تو را انجام نمیدهد و برای دیگران اهمیتی ندارد. شاید دیگران اصرار کنند، ولی تا زمانی که تو حرکت نکنی، چیزی درست نمیشود.»
من تا وقتی خودم به کنگره نیامدم، کسی مرا درمان نکرد. یادم هست زمانی به مرقد امام رضا(ع) میرفتم و میگفتم: «خدا کند بخوابم و صبح بیدار شوم و مصرفکننده نباشم.» مگر چنین چیزی میشود؟ انتظار داشتم خداوند یا امام رضا(ع) مرا از اعتیاد خارج کنند. این وادی به ما میگوید: «هیچکس به اندازه خودمان دلسوزِ ما نیست.» حتی پدر و مادر هم، هرچقدر دلسوزِ ما باشند، تا خودمان حرکت نکنیم، هیچ چیزی درست نخواهد شد.
ما این را در کنگره میبینیم. الان مصرفکنندگانِ زیادی بیرون هستند که هر روز میبینند. خیلیها هستند که میشنوند، میبینند و برایشان تعریف هم میکنید، ولی حرکتی نمیکنند. اما افرادی که وارد کنگره میشوند، حرکت میکنند و به درمان میرسند؛ چون خودشان میخواهند. بنابراین، تا خودم نخواهم، درست نمیشود. اینکه بخواهم بندازم گردنِ خانوادهام هیچ چیزی را درست نخواهد کرد. باید ببینم من برای انجامِ کارهایم چه تلاشی کردهام؟ در چه موقعیتهایی تصمیمهای اشتباه گرفتم؟ و سعی کنم آنها را اصلاح کنم و در جهتِ درستکردنِشان حرکت کنم.
در رابطه با تولدِ علی، تبریک میگویم. تولدِ علی را به خودش، به همسفرش، به راهنمای همسفرش و به همه اعضای کنگره ۶۰. همه خدمتگزاران، دستدردستِ هم دادند و علی به رهایی رسید. آقا علی همیشه گوشبهفرمان بود. در این مدت هم خدمت کرد، وقت گذاشت، از کارش زد، از زندگیاش زد و آمد. همسفرش هم پابهپایش آمد. خدارا شکر به نقطهای رسید که باید میرسید. امیدوارم در ادامه هم به همین شکل ادامه دهد و بهعنوان یک خدمتگزار در جایگاههای مختلف خدمت کند. برایش بهترین آرزوها را دارم و امیدوارم در جایگاهِ راهنمایی ببینمش.
اعلام سفر مسافر
با ۲۴ سال تخریب وارد کنگره شدم، آخرین آنتی ایکس تریاک، داروی درمان شربت اوتی، ۱۱ ماه سفر کردم به راهنمایی آقا عباس، رهایی ۱ سال و ۴ ماه و ۱۰ روز ، ورزش در کنگره والیبال
آرزوی مسافر
آرزو میکنم که در جامعه، مصرف کنندگان را به چشم یک انگل نگاه نکنند و بارها این را دیدم که وقتی مردم یک حیوان را میبینند به آن محبت میکنند ولی از یک مصرف کننده دوری میکنند.
سلام دوستان علی هستم یک مسافر
آدم وقتی در این جایگاه قرار میگیرد، کمی استرس به همراه دارد. من واقعاً این جایگاه را دوست دارم، زیرا عزیزانی که تولدشان بود را میدیدم. من هم دوست داشتم در این جایگاه قرار بگیرم. من مدت زیادی است در کنگره رفتوآمد دارم. انشاءالله این سفر آخری که انجام دادم، آخرین سفرم باشد و هست؛ چون سفرهای قبل همسفر خوب نداشتم و خدا یک همسفر خوب سر راه من قرار داد. آقاعباس واقعاً زحمت کشید. همیشه در کنگره میگویند: «سر خودت را با سر راهنما عوض کن». به من میگفتند، من هم یکچشم میگفتم، ولی عملی در کار نبود. و در این شرایط به جایی رسید که آرزو داشتم یک بار دیگر به کنگره بیایم، ولی فرصت آن پیش نمیآمد. من همانطور که گفتم همسفر نداشتم؛ یعنی میترسیدم بگویم، چون دیدگاهی نسبت به اعتیاد نداشت و خب، بیخیال شدم. تا یک روز دلدرد شدیدی به واسطهی مصرف مواد برای من اتفاق افتاد. من در آن لحظه آرزوی مرگ میکردم.
مشارکت راهنمای همسفر
سلام دوستان عاطفه هستم یک همسفر
من هم تبریک میگویم یک سال رهایی آقاعلی و خانم فاطمهٔ عزیز را به خودشان، راهنمای محترمشان، همهٔ خدمتگزاران، آقای مهندس، جناب آقای بیات، مرزبانها و ایجنتهای هر دو گروه.
آقای مهندس میفرمایند: «اگر وادی اول، دوم و سوم را بهدرستی درک کنیم و به مرحلهٔ اجرایی برسانیم، قطعاً به رهایی هم میرسیم.»
در وادی اول، تفکر را یاد میگیریم و در وادی سوم به ما میگوید: این یک قانون است و باید این موضوع را بدانی که فقط خودت میتوانی به خودت کمک کنی.
همهٔ کائنات در خدمت تو هستند و راهنما هست، کنگره هست، منابع و سیدیها هستند؛ فقط باید این موضوع را بدانی که فقط خودت میتوانی به خودت کمک کنی. و اگر این وادی را اجرا کردی، قطعاً به رهایی میرسید.
دقیقاً این اتفاق برای همهٔ افرادی که تولدشان را جشن میگیرند، افتاده: جایی که روی پای خود ایستادند و مسئولیت کارهای خودشان را پذیرفتند.
دقیقاً همین اتفاق برای خانم فاطمه افتاد؛ جایی که دیگر گله و شکایت از مسافرش نکرد و دیگر تکرار نکرد که "حق نداشته مصرف را از من مخفی کند"، و مصرفکننده بودن مسافرش را پذیرفت و وادی سوم را درک کرد. و همانجا نقطهٔ آغازش شد برای اینکه امروز در این جایگاه قرار بگیرد، بتواند شال سبز تازهواردین را دریافت کند، در لژیون سردار نگهبان و خدمتگزار باشد، دنور شود و خیلی از خدمتهای دیگر را تجربه کند. استارت همهٔ این خدمتها، از درک ۳ وادی اول خورده است.
برای هر دو عزیز آرزوی موفقیت میکنم و امیدوارم در آینده شال نارنجی را دریافت کنند.
و تشکر میکنم که پایدار بودن و حضور داشتن و تلاش کردنِ آنها، باعث شد من هم بتوانم در این جایگاه قرار بگیرم و حال خوش را دریافت کنم.
مشارکت همسفر
سلام دوستان فاطمه هستم یک همسفر
خدارا شاکر و سپاسگزارم که در مسیر کنگره قرار گرفتم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم. از بنیانگذار شعبه اروند آبادان، آقای بیات، تشکر میکنم.
از آقای عباس، راهنمای مسافرم، و خانم عاطفه عزیز، راهنمای خوب خودم، تشکر میکنم که در این مسیر کنار من و مسافرم بودند و به ما کمک کردند تا به رهایی برسیم و مسافرم درمان شود.
از آقای محسن، راهنمای سیگار مسافرم، تشکر میکنم. قدردان زحمات این بزرگواران هستم و تلاش میکنم با خدمتگزار بودن در کنگره، گوشهای از محبتها و زحمات این بزرگواران را جبران کنم.
من در کنگره خیلی برداشتها داشتم و خط قرمز زندگیام اعتیاد بود. ولی وقتی به کنگره آمدم و آموزشها را گرفتم، جهانبینی من تغییر کرد. وقتی به تهران رفته بودیم برای گرفتن گل رهایی، از ساختمان آکادمی که بیرون آمدم، رو به مسافرم کردم و گفتم: خدارا شاکرم که همسر یک مصرفکننده بودم و به کنگره وصل شدم.
وقتی تولد ما در این هفته برگزار شد که دستورجلسهاش وادی سوم است، با خودم مدام فکر کردم که چه پیامی برای من دارد؟ در بین این ۱۴ وادی، فقط وادی سوم است که با «باید» شروع میشود و یک قانون است و باید اجرا شود. من قبل از اینکه به کنگره بیایم، وابستگی شدیدی به خانوادهام داشتم و همیشه ترس و نگرانی از آینده داشتم. نظرم این بود که فقط خانوادهام میتوانند به من کمک کنند و مشکلاتم را حل کنند و مرا به آرامش برسانند. همیشه در تصمیمگیریهایم تردید داشتم و دنبال تأیید از دیگران بودم. ولی وقتی وادی سوم را درک کردم و به آن عمل کردم، تأثیر زیادی بر زندگیام گذاشت. فهمیدم فقط خودم میتوانم به خودم کمک کنم تا موفق شوم و به آرامش برسم. حتی اگر در مشکلات و تاریکی باشم، خودم باید مشکلاتم را حل کنم و از تاریکی خارج شوم.
خیلی خوشحالم. امروز و این حس خوب را برای تمام سفراولیها آرزو میکنم و تنها دعایی که دارم این است که اذن آن برسد که همه مصرفکنندهها بتوانند به کنگره وصل شوند.
خدارا شاکرم که فرصت خدمتگزاری به من داده شده و تمام تلاشم را برای درست خدمت کردن میکنم. چون گرفتن شال مهم است، ولی نگهداری از این جایگاه خدمتی خیلی مهمتر است.
من و مسافرم به کنگره تا ابد و یک روز بدهکار هستیم و تلاش میکنیم هم از لحاظ مادی و هم معنوی، همیشه خدمت کنیم.
باز هم از راهنمای خوبم تشکر میکنم و قدر بودن در کنگره و روی این صندلی را میدانم.
گروه سایت نمایندگی اروند آبادان
تایپ مطلب: مسافر حسین و مسافر علی لژیون چهارم، مسافر امین لژیون یازدهم، همسفر عرفان لژیون ششم
ویرایش و ارسال مطلب: مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
61