English Version
This Site Is Available In English

زندگی جبر است؛ پس چگونه زیستن و چگونه بودن مهم است.

زندگی جبر است؛ پس چگونه زیستن و چگونه بودن مهم است.

سومین جلسه از دوره چهل و یکم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی صالحی، به استادی راهنمای محترم مسافر بهروز و نگهبانی مسافر جمشید و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه " دخانیات (سیگار ، قلیان ، ناس ، پیپ ، ویپ) " در روز شنبه 10 خرداد ‌ماه ۱۴۰۴ ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
شکر بابت بودن در "کنگره ۶۰"؛ امیدوارم این حضور داشتن ، روح‌پسند باشد نه جن‌پسند.زندگی جبر است؛ پس چگونه زیستن و چگونه بودن مهم است.
خوشحال هستم از اینکه در شعبه صالحی حضور دارم. بیشترِ وقت خدمتم را در همین شعبه گذرانده‌ام.
امروز تولد هادی است و هادی هم، رهجوی "کنگره ۶۰" است. رهجو، در دستان راهنما امانت است. سفر اول هم در دستان ما امانت است. همسر، فرزند و این‌ها همه امانت هستند. پس چگونه زیستن مهم است، چون این فرصتی‌ست برای ما، فرصتی که مثل ابری‌ست که با باد می‌رود.


بهانه‌ای که من را با "کنگره ۶۰" آشنا کرد و باعث شد الان اینجا باشم، انواع و اقسام مواد مخدر بود. همسفرم هم به همین شکل با کنگره آشنا شد. این بهانه‌اش بود. من برای چه به "کنگره ۶۰" آمدم؟ برای پس گرفتن نیروهایمان؛ فقط و فقط همین.
بعضی‌ها را می‌بینیم که مستضعف هستند و ظاهر خوبی ندارند. اگر ازشان بپرسی، می‌گویند مستضعف هستیم و دلت برایشان می‌سوزد. ولی خدا آن روز را نیاورد که من از درون مستضعف باشم. گاهی این مستضعف بودن مربوط به مواد مخدر است و گاهی مربوط به سیگار.
دقت کرده‌اید کسانی که سفر مواد می‌کنند، ولی سفر سیگار نمی‌کنند و همچنان سیگار مصرف می‌کنند؟ در هر جایگاهی که باشند، انرژی ندارند یا صورت‌شان صورتک دارد. سلام و احوال‌پرسی می‌کنند، اما در دلشان طرف مقابل را دوست ندارند و اهل غیبت و قضاوت هستند.
من آمده‌ام "کنگره ۶۰" که نیروهایم را پس بگیرم. نمی‌توانم همان مشارکتی را که سه سال پیش انجام دادم، امروز هم انجام بدهم.
می‌آیم "کنگره ۶۰" که نیروهایم را پس بگیرم، اما باز هم غیبت می‌کنم، قضاوت می‌کنم، هنوز عشق را با مسائل جنسی اشتباه می‌گیرم، و در نهایت عشقم نژادپرستی‌ست. بچه‌ و رهجویم را دوست دارم. هادی، که امروز تولدش است، خدمت می‌کند تا نیروهایش را پس بگیرد و بتواند در لحظه تصمیم درست را بگیرد.
عبارت «سلام دوستان، حسین هستم، مسافر» را نشنیده بودم. وقتی کسی از جلوی من رد می‌شد، قضاوتش می‌کردم. الان که این جمله را شنیده‌ام، باز هم اگر کسی از جلوم رد شود، قضاوتش می‌کنم.
"آقای مهندس دژاکام" می‌گوید: شما می‌توانید تمرین کنید که خواب ارادی ببینید. نمی‌خواهم سختش کنم، ولی من همان بهروز سابق هستم. هادی یک سال خدمت کرده تا ببیند چه کرده، و من هم چند سال خدمت کرده‌ام تا بفهمم چه کسی هستم. وگرنه سوء‌تفاهم برایم پیش می‌آید، سال‌ها می‌آیم و می‌روم، اما نمی‌توانم به آن نیروها دست پیدا کنم.
باید ببینم آیا اگر این بهروز را با بهروزِ ده سال پیش مقایسه کنم، تغییری در آن می‌بینم یا نه؟ نکته مهم برای بودن در "کنگره ۶۰" همین است. وگرنه زمان را از دست داده‌ام، صاحب زمان نبوده‌ام و به‌جای اینکه منجی عالم خودم باشم، غرق عالم خودم شده‌ام.
"کنگره ۶۰" نور است و بودن من در آن برای سجود است. ما همه در "کنگره ۶۰" حضور داریم، اما باید بدانیم برای چه حضور داریم.
محبت، دوسرِ یک کمان بی‌انتهاست؛ یک سرش خدمت عاقلانه است و یک سرش انفاق عاشقانه. باید با جهان‌بینی خدمت کنیم، و اگر حس من چیزی گفت، عقل و فکر من یقه‌اش را بگیرد. من هم در دلم قضاوت می‌کنم، من هم گاهی خشمگین می‌شوم، ولی باید یاد بگیرم که کنترل را در دست داشته باشم.
آدم‌ها وضو می‌گیرند، و قامت می‌بندند؛ مگر می‌شود دنبال قبله نگردند؟ بعضی‌ها شبانه‌روز بی‌هدف در "کنگره ۶۰" خدمت می‌کنند، یک سال، دو سال، چند سال.
امروز تولد هادی عزیز است. زندگی، سکانس به سکانس پیش می‌رود. قطعاً هادی نقاط قوت و ضعف دارد. من هم همین‌طور. ولی من با یک سال پیش فرق کرده‌ام و هادی هم باید فرق کرده باشد. هادی خوب بوده است. من از دل هادی خبر ندارم، و اصلاً به من ربطی ندارد که در دلش چه می‌گذرد. راهنما با رهجو درد و دل نمی‌کند؛ وظیفه راهنما مشخص است، راه را نشان می‌دهد.به نظر می‌رسد هادی تصمیمش را برای رهایی گرفته است.
هادی هم خوبی ها و بدی هایی داشت کاری که دوست داشته باشد، انجام می‌داد، و کاری که دوست نداشت، انجام نمی‌داد؛ و این البته خوب نیست. ولی به نظر می‌رسد تا امروز کمان را در دست دارد. هادی، مثلث کار، خانواده و کنگره را دارد.

و در ادامه جشن تولد یکسال رهایی مسافر هادی برگزار گردید:

صحبت های مسافر هادی:

خدا را شکر ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌می‌کنم که امروز هستم و خیلی از آقای مهندس و راهنما عزیزم آقا بهروز و بعد از راهنما همسفرم خانوم زهرا سپاس گزارم و از همسفرم تشکر می‌کنم که بود و صبوری کرد که من امروز باشم خدا را هزار مرتبه شکر.
کنگره علم درست زندگی کردن را به آدم می‌آموزد اگر می‌خواهی پدر خوبی باشی ، همسر خوبی باشی در مسیر "کنگره 60" باش و در آخر می‌خواهم این را بگویم برای اینکه ما رها شویم ابر و باد و مه و فلک در کارند از ایجنت ، مرزبان ، نگهبان جلسه و حتی نگهبان نظم دم در برای رهایی من تلاش می‌کنند و خدمت می‌کنند و من به همه آن‌ها مدیون هستم و بعد از رهایی بمانید و خدمت کنید.

تایپ، ویرایش و بارگزاری خبر: مسافر دانیال لژیون دهم، مسافر مهدی لژیون یکم
مرزبان خبری: مسافر احمد
مرزبان کشیک: مسافر سعید
خرداد ماه ۱۴۰۴                                       شعبه صالحی (تهرانپارس)

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .