English Version
This Site Is Available In English

ریشه اعتیاد در ناسپاسی است

 ریشه اعتیاد در ناسپاسی است

دهمین جلسه از دوره پنجم کارگاهای آموزشی عمومی مسافران و همسفران نمایندگی آبیک با استادی راهنمای محترم مسافریاسر،نگهبانی مسافررضا ودبیری مسافرمحمود با دستور جلسه «وادی سوم وتاثیر آن روی من»در روزپنجشنبه 8 خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:سلام دوستان یاسر هستم یک مسافر ، خدا را شکر که در کنگره ودرخدمت شما عزیزان  در شعبه آبیک حضور دارم جا داره اول از جناب مهندس و خانواده محترم ایشان بابت به وجود آوردن ساختار کنگره تشکر کنم چون خود من جزو کسانی بودم که ۳۰ بار در کمپ‌های مختلف برای ترک اعتیاد رفتم با پای خود قدم برمی‌داشتم اما چیزی که کم داشت علم و دانش بود که در ساختار کنگره ۶۰ به درستی وجود دارد علم و ساختار کنگره است که ما را به درمان می رساند چرا این حرف را می‌گویم چون خود من ۵۰ بار ترک کردم همیشه هم می‌خواستم با تمام وجود تلاش می‌کردم اما نمی‌شد توی این دستور جلسه می‌گوید باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند .
من قبلاً فکر می‌کردم در زندگی هر مشکلی دارم هر کمبودی دارم مقصر دیگران هستند و یک حس طلبکارانه‌ای نسبت به همه داشتم و یک حس ناسپاسی به خیلی چیزها داشتم که اصلاً نمی‌دیدم، من همیشه در صحبت‌های خود می‌گویم که ریشه اعتیاد در ناسپاسی است مثلاً من یک بدن سالم داشتم نمی‌دیدم شکرش را به جا نمی‌آوردم که از من گرفته شد و به سمت اعتیاد سوق داده شد، وقتی اعتیاد پیدا کردم خیلی تلاش کردم برای درمان اعتیاد ولی ما می‌گوییم علم قوانین تبدیل تغییر و ترخیص است که به درستی دلالت دارد یعنی هزار نفر در کنگره ۶۰ می‌شینن و از این هزار نفر ۹۹۰ نفر درمان می‌شوند مثلاً من می‌رفتم کمپ ۱۰۰ نفر ترک می‌کردیم از آن ۱۰۰ نفر شاید یک نفر سالم می‌ماند که در این سال‌ها وقتی نگاه می‌کنم می‌بینم به مرور زمان آن یک نفر هم مصرف می‌کرد اما وقتی وارد کنگره شدم در این دستور جلسه به من گفتند باید بدانی در این وادی برعکس همه وادی ها تاکید می‌کند چرا تاکید می‌کند چون آن چیزی که من هستم با علم و عمل و آگاهی به وجود آوردم.
حال می‌گویند انسان اگر با تمام کاوشگران ماهر همنشین باشد اگر جستجو نکند به نتیجه نخواهد رسید به کنگره آمدی حالا باید بتوانی یک سری کارها را انجام دهی من فکر می‌کردم در شعر توانا بود هرکه دانا بود اول باید توانا باشی تا بتوانی دانا شوی اما در یک سی دی جناب مهندس می‌گفت اول باید بتوانی یک سری کارها را انجام دهی تا دانایی به دست آوری توی کنگره رهجو باید بیاد و مسئولیت کارهای خود را بپذیرد، مثلاً من خودم انقدر ترک داشتم هیچکس باور نمی‌کرد که یک روز بتوانم از اعتیاد بیرون بیایم و برادرم به شعبه آکادمی رفت و مادرم هم رفت همسفر ایشان شد بعد از ۴ سال رفت و آمد مادر من شعبه فرهنگسرای کرج زده شد وقتی شعبه فرهنگسرا زده شد در این آموزش‌هایی که گرفت کل اخلاق و رفتار او عوض شد.

قبلاً یاد گرفته بود که باید کنترل کند با این نگردم با او نگردم بیرون نرم از خانه، حتی سیگار هم برایم می‌خرید که پول به من ندهند وقتی به کنگره آمد، شروع به تغییر کرد و رفتارش هم با من تغییر کرد من هم جاذبه برایم به وجود آمد و به کنگره ۶۰ آمدم اما هیچ یک از اعضای خانواده، من را قبول نداشتند، اعضای خانواده من را از خانه بیرون می‌کردند اما مادرم به خاطر اینکه کنگره ۶۰ می‌آمد شب در را برایم باز می‌کرد و به خانه راه می‌داد به او می‌گفتند یاسر تو را سر کار گذاشته است این خوب بشو نیست آدم مگر می‌شود ۵۰ بار ترک کند که جناب مهندس می‌گوید همه چی خواست تقدیر و فرمان الهی است چون می‌خواستم و تلاش می‌کردم و فهمیده بودم باید یک سری کارها را انجام دهم خود به خود آن درمان برایم اتفاق افتاد.
برای من درما ن خیلی راحت اتفاق افتاد، راهنمایم همیشه  می‌گفت درمان اعتیاد مثل مگسی است که با مگس کش آن را می‌زنی اما باور نداشتم چون بارها ترک کرده بودم و پوستم کنده شده بود اما به کنگره آمدم و این قصه درمان اعتیاد راحت برایم رقم خورد حرکت کردم و فهمیدم که هیچکس به میزان خود من به من فکر نمی‌کند که آیه قرآن است می‌گوید هیچ نفسی نمی‌تواند بار نفس دیگر را به دوش بکشد اگر من اعتیاد دارم درد خماری من را هیچکس نمی‌تواند تحمل کند اگر من بی پولم، هیچکس نمی‌تواند آن را به پولداری تبدیل کند باید خودم تلاش کنم و این‌ها را در همین وادی‌ها که ابزارهای کنگره است یاد گرفتم .
من بارها با ترک کردنم خیلی چیزها را از دست دادم مثلاً ترک می‌کردم اما جان نداشتم کار کنم و یه چیزی را می‌فروختم به جایی رسیدم که هیچی نداشتم همه چیزم را از دست دادم و به کنگره آمدم و کلی هم بدهکار بودم اما توانستم حرکت کردم و از علم کنگره استفاده کردم و از اعتیاد آمدم بیرون و سیگار را درمان کردم و انشالا از چاقی هم بیرون بیایم و این اتفاق‌ها همه در وادی می‌افتد هیچکس نمی‌تواند چاقی من را درست کند من باید بدانم و بتوانم غذای خود را سر ساعت بخورم سالاد بخورم و پیاده‌روی کنم و وقتی این کارها را انجام دادم در آخر امر امر اول اجرا می‌شود از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید ممنون و سپاسگزارم.
تایپ:مسافر علیرضا لژیون اول
ویراستاری وارسال:مسافر علی لژیون اول

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .